مقدمه: آزمایشات آتشین
در اولین جماعت من که در آنجا خدمت می کردم، زنی دختری به دنیا آورد که دارای یک بیماری ژنتیکی نادر به نام اسکلروز توبروس بود که باعث ایجاد تومورهای متعدد در مغز او شد. پزشکان پیش بینی کردند که او ممکن است زنده بماند. شوهر فرار کرد و دیگر برنگشت. سالها بعد، وقتی کودک بزرگ میشد (در چهل سالگی درگذشت)، مادرش همیشه در ملاقاتهای شبانی از من میپرسید: «میتوانی به من بگویی چرا این اتفاق برای من افتاد؟» او این سوال را به شیوه ای خشن نپرسید. راستش را بخواهید همیشه برای من متواضعانه به نظر می رسید. من پاسخ میدهم: «نه، نمیتوانم». و او به پاسخ قانع می شد و ما در مورد چیزهای دیگر صحبت می کردیم.
او حق داشت این سوال را بپرسد. از این گذشته، تمام رویاهای او از بین رفته بود. یک محاکمه آتشین پیش آمده بود و زندگی او را زیر و رو کرده بود. این واقعیت که من به دلیل دقیق نتوانستم پاسخ کافی به او بدهم، اعتراف به این بود که «اشیاء سری متعلق به پروردگار خدای ما، اما چیزهایی که مکشوف میشود تا ابد از آن ما و فرزندان ماست، تا بتوانیم تمام کلمات این شریعت را انجام دهیم» (تثنیه 29:29).
انواع مختلفی از آزمایش ها و درجات مختلفی از شدت وجود دارد. اما همه آنها بخشی از چیزی است که ما مشیت می نامیم: اینکه هیچ چیز بدون اراده خدا اتفاق نمی افتد. آزمایش ها هرگز عجیب و غریب نیستند. آنها توسط خدایی که ما را بسیار دوست دارد دستور داده است که پسر خود را به جهان فرستاد تا گناهکارانی مانند ما را از طریق مرگ جانشین خود نجات دهد. ما به عنوان مسیحی، هرگز نباید فکر کنیم که آزمایش ها نشان می دهد که اکنون خدا از ما متنفر است. نه، هرگز چنین نیست، حتی اگر شیطان ممکن است ما را به این فکر کند. و او خواهد کرد.
همیشه دلیلی برای رنج وجود دارد، حتی اگر به طور کامل نتوانیم دلیل آن را تشخیص دهیم. در پایان، آزمایش هایی می آید تا ما را به رحمت خدا بسپاریم و آغوش او را تجربه کنیم. آزمایشها ما را به بلوغ میرسانند. ما را وادار می کنند که او را به نماز بخوانیم. آنها به ما نشان می دهند که بدون خداوند، ما نابود شده ایم.
برخی آزمایش ها نتیجه گناه ماست. ما نمی توانیم از این نتیجه گیری اجتناب کنیم. ازدواج شکسته و روابط خانوادگی از هم گسیخته که به دنبال خیانت جنسی به وجود می آید، نتیجه گناه است. در مورد آن اشتباه نکنید. اما برخی آزمایشات مرموز هستند. برای مثال، جاب را در نظر بگیرید. او نمونهای از چیزی است که میتوانیم آن را «رنج بیگناه» بنامیم. در واقع، به ایوب هرگز پاسخی به این سوال داده نشد که "چرا؟"
حدس من این است که اگر اکنون این کلمات را می خوانید، این کار را انجام می دهید زیرا آزمایشی در زندگی شما آمده است که برای درک آن به کمک نیاز دارید. شما به یک مشاور نیاز دارید که در کنار شما باشد و سخنان حکیمانه ای ارائه دهد. شما به یک دوست نیاز دارید که به شما کمک کند راهی برای استفاده از این آزمایشات برای رشد شما در فیض پیدا کنید. هدف این راهنمای میدانی همین است. این به همه سؤالات شما پاسخ نخواهد داد، اما امیدوارم به شما کمک کند آرامشی بیابید که «بر هر فهمی پیشی گیرد» (فیلسیان 4: 7)، و شما را قادر سازد که از طریق درد، عبادت کنید - منظورم، واقعا پرستش - خدا
بخش اول: هر مسیحی می تواند منتظر آزمایش باشد
پطرس، با نوشتن اولین نامه خود، به خوانندگان خود هشدار داد که "از آزمایش آتشین که بر شما می آید تعجب نکنید" (اول پطرس 4:12). بدیهی است که او تصور می کرد که برخی از خوانندگانش نیاز به شنیدن این موضوع دارند. شاید بعضی ها فکر می کردند وقتی نجات پیدا کردی، زندگی تختی از گل رز است! به سختی می توان باور کرد که مسیحیان قرن اول با توجه به این واقعیت که امپراتوران روم آشکارا پیروان عیسی را مورد آزار و اذیت قرار می دادند، ساده لوح بودند. مسیحیان نمیگفتند: «سزار خداوند است»، که میپذیرفت که او خداست. اما شاید برخی از مسیحیان فکر می کردند که اگر سر خود را پایین نگه دارید و از دید عموم دور بمانید، زندگی بدون آزمایش خواهد بود. همه ما قادر به تفکر هذیانی هستیم. شاید برخی از مسیحیان اولیه فکر می کردند که آزمایشات نتیجه رفتار گناه آلود است (و البته گاهی اوقات هم همینطور). پس چاره این است که زندگی خداپسندانه داشته باشید و از مشکلات دوری کنید.
برخی از آخرین کلماتی که عیسی مستقیماً به شاگردانش گفت، شامل هشداری در مورد مشکل بود: "در دنیا مصیبت خواهید داشت" (یوحنا 16:33). اما اینها به شاگردان، دوازده نفری که در خط مقدم جنگ بودند، گفته شد. شاید این بدان معنا باشد که مسیحیان «معمولی» می توانند انتظار زندگی عاری از آزمایش را داشته باشند.
اشتباه!
جالب است که در اوایل خدمت پولس رسول، پس از اولین سفر تبلیغی خود، به نظر می رسد که او یک درس زندگی آموخته است: "از طریق مصیبت های بسیار ما باید به ملکوت خدا وارد شویم" (اعمال رسولان 14:22). مضمون این بیان در محلی به نام دربه است. او را سنگسار کرده و در لستره رها کرده بودند تا بمیرد. اما او بهبود یافته بود و برای شام به شهر بازگشته بود، و روز بعد به دربه رفت و در آنجا «شاگردان بسیاری ساخت» (اعمال رسولان 14:21). پولس به این شاگردان جوان درباره «مصیبت های بسیار» هشدار می دهد. هر مسیحی باید برای مشکلات آماده شود.
علاوه بر عباراتی که قبلاً به آنها نگاه کردیم، به موارد زیر نیز توجه کنید:
«ای برادران من، وقتی با آزمایشهای گوناگون روبرو میشوید، این همه شادی محسوب میشوید» (یعقوب 1: 2).
مصائب صالحان بسیار است، اما پروردگار او را از همه آنها نجات می دهد» (مزمور 34:19).
"در واقع، همه کسانی که می خواهند در مسیح عیسی زندگی خدایی داشته باشند، جفا خواهند شد" (دوم تیم. 3:12).
هر مسیحی می تواند انتظار داشته باشد که با آزمایشات روبرو شود. اما کتاب مقدس همچنین به ما می گوید که ممکن است بیش از یک نوع آزمایش را تجربه کنیم. پیتر در مورد "مختلف آزمایشات» (اول پطرس 1:6، با تأکید اضافه شده). و جیمز به برادرانش توصیه میکند هر زمان که آنها «مشکلاتی را ببینند مختلف انواع» (یعقوب 1: 2، تأکید شده است). هر دو رسول از یک کلمه یونانی استفاده میکنند که به «مختلف» ترجمه شده است. این کلمه ای است که می توان برای توصیف یک لباس چند رنگ استفاده کرد.
آزمایش ها در اشکال و اندازه های مختلف وجود دارد. آزمایشات فیزیکی وجود دارد. به سرطان، نوروپاتی، نابینایی یا فقط دردهای پیری فکر کنید. آزمایشات روانی نیز وجود دارد. به آگورافوبیا، افسردگی یا اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) فکر کنید. سپس آزمایشهای روحانی، از دست دادن اطمینان، برای مثال، یا فصلهایی وجود دارد که شیطان شما را در میان خود قرار میدهد (آنچه پولس هنگام صحبت درباره یک «روز شیطانی» در ذهن دارد [افسسیان 6:13]).
نه تنها باید انتظار متفاوتی داشته باشیم انواع در مورد آزمایشها، آزمایشهایی که با آن روبرو هستیم ممکن است متفاوت باشد در درجه. هم استفان و هم جیمز (برادر جان و یکی از دوازده نفر) در روزهای اولیه کلیسا کشته شدند (اعمال رسولان 7:60؛ 12:2). دیگران، مانند دانیال در لانه شیر، با تهدید مشابهی روبرو خواهند شد، اما از محاکمه آسیبی نبینند (دان. 6:16-23). برخی ممکن است یک یا دو آزمایش بزرگ را در زندگی خود تجربه کنند و برخی دیگر ممکن است آزمایش های مداوم و بی امان را تحمل کنند.
خدا میداند که ما چه چیزی را میتوانیم تحمل کنیم، و کتاب مقدس این قول را میدهد که او نقطه شکست ما را میداند: «هیچ وسوسهای به شما نرسیده است که برای انسان عادی نباشد. خدا امین است و نمی گذارد بیش از توانایی خود وسوسه شوید، بلکه با این وسوسه راه فرار را نیز فراهم خواهد کرد تا بتوانید آن را تحمل کنید» (اول قرنتیان 10:13).
چرا آزمایشات لازم است؟
چرا لازم است که مسیحیان آزمایشات را تجربه کنند؟ پاسخ های زیادی وجود دارد و برخی از آنها فقط برای خدا شناخته شده است. بگذارید هفت را پیشنهاد کنم:
- شیطان وجود دارد. تصور اینکه او چقدر ظالم و کینه توز است دشوار است. او از هر کاری که خدا انجام می دهد متنفر است، از جمله کسانی که خدا آنها را نجات می دهد و فرزندانش را می خواند. پولس در افسسیان 6 هشدار واضحی به ما می دهد: "زیرا ما با گوشت و خون مبارزه نمی کنیم، بلکه با حاکمان، با مقامات، با قدرت های کیهانی بر این تاریکی کنونی، با نیروهای روحانی شیطانی در مکان های آسمانی مبارزه می کنیم" (افسسیان 6:12).
- ما در دنیای سقوط کرده زندگی می کنیم. ما در عدن نیستیم. اگر چه زمانی که می میریم به ما وعده بهشت داده شده است، اما این واقعیت هنوز متعلق به ما نیست. شر در اطراف ما و اغلب در درون ما وجود دارد. جهان ناله می کند، زیرا آن چیزی نیست که باید باشد: "زیرا می دانیم که تمام خلقت تا کنون در دردهای زایمان با هم ناله می کنند" (رومیان 8:22). آزمایشی که ما تجربه می کنیم نتیجه زندگی در دنیایی است که از نوع خود خارج است.
- در دنیا بدی وجود دارد، اما در دل ما نیز بدی وجود دارد. بهعنوان مسیحی، آنطور که الاهیدانان گاهی اوقات میگویند، در تنش بین این دو زندگی میکنیم اکنون و هنوز نه. ما رستگار شدیم. ما فرزندان خدا هستیم. هنگامی که پولس برای ایمانداران کولسی نامه می نویسد، آنها را "قدیس" می نامد (به معنای واقعی کلمه، "قدوسان،" [کولس 1: 2]). اما ما هنوز به بهشت نرسیده ایم. ما دلهای تازهایم و ارادهها و محبتهای تازهای داریم، اما هنوز از همه فسادها رها نشدهایم. پولس این تنش را اینگونه بیان می کند: "زیرا من آن کار خیری را که می خواهم انجام نمی دهم، بلکه شری را که نمی خواهم انجام می دهم" (رومیان 7:19). گناه دیگر بر ما حکومت نمی کند، اما هنوز به طور کامل ناپدید نشده است. زیرا ما هنوز در آن هستیم هنوز نه، آزمایشات بر سر ما می آید.
- کتاب مقدس روشن میکند که آزمایشها ثمره خوبی به بار میآورند. پولس آن را این گونه بیان می کند: «ما از رنج های خود شادمان می شویم، زیرا می دانیم که رنج، استقامت ایجاد می کند، و بردباری باعث ایجاد شخصیت، و شخصیت، امید ایجاد می کند، و امید ما را شرمنده نمی کند، زیرا محبت خدا به واسطه روح القدسی که به ما عطا شده است، در قلب ما ریخته شده است» (رومیان 5:3-5). مجبور شدن به مقابله با یک آزمایش استقامت یا استقامت ایجاد می کند. بعید است کسانی که بسته شده اند و متنعم شده اند، منابع لازم برای چسبیدن به آن را در زمانی که اوضاع سخت می شود، داشته باشند. چیزی درون آنها وجود ندارد که آنها را قادر به ادامه راه کند. پل می گوید که استقامت تولید می کند شخصیت. او به کیفیت آزمایش شده و زنده ماندن فکر می کند. خدا علاقه ای به تولید چیزی ندارد که ماندگار نباشد. برای ایجاد نتیجه مناسب ممکن است ضربات زیادی لازم باشد. سپس پولس اضافه می کند که هدف نهایی آزمایش ها ایجاد امید است - امید به جلال. یعقوب در فصل آغازین نامه خود چنین چیزی می گوید: «زیرا می دانید که آزمایش ایمان شما پایداری می آورد. و استواری تأثیر کامل خود را داشته باشد، تا کامل و کامل و فاقد چیزی باشید» (یعقوب 1: 3-4).
- امتحانات (باید) باعث شود که در دعا به سوی خدا فریاد بزنیم. دلیل آزمایش ها می تواند مشیت خداوند باشد تا احساس کنیم چقدر باید بیشتر به لطف او وابسته باشیم. در ضعف خود مجبور می شویم به او فریاد بزنیم. وقتی پولس خار را در بدن خود تجربه کرد، غریزه او این بود که بخواهد آن را از بین ببرند. اما این اتفاق نیفتاد. در عوض، خدا اجازه داد که باقی بماند، و افزود: «فیض شما برای شما کافی است، زیرا قدرت من در ضعف کامل می شود» (دوم قرنتیان 12:9). پولس نیز مانند یعقوب مجبور شد هنگام قدم زدن در جاده باریکی که به زندگی ابدی منتهی میشود لنگ بزند، زیرا میدانست که خداوند در هر قدمی او در کنار اوست.
- برخی از آزمایشات دست تأدیب خداوند است. گاهی اوقات آزمایشات نتیجه رفتار گناه آلود ماست. آزمایشهایی مانند این طراحی شدهاند تا ما را با واقعیت وضعیت خود بیدار کنند، نیاز ما به توبه از برخی رفتارهای گناهآمیز و جستجوی خداوند با تمام قدرت. نویسنده کتاب عبرانیان پیشنهاد میکند که چنین تأدیبی دلیلی بر این است که ما فرزندان خواندهایم. علاوه بر این، ما پدرانی زمینی داشته ایم که ما را تربیت می کردند و به آنها احترام می گذاشتیم. آیا ما خیلی بیشتر تابع پدر ارواح نخواهیم بود و زندگی نمی کنیم؟ زیرا آنها ما را برای مدت کوتاهی چنانکه به نظرشان بهتر بود تأدیب کردند، اما او ما را به نفع ما تأدیب کرد تا در قدوسش شریک باشیم. در حال حاضر همه انضباط به جای خوشایند دردناک به نظر می رسد، اما بعداً ثمره صلح آمیز عدالت را به کسانی می دهد که توسط آن تربیت شده اند.» (عبرانیان 12:8-11).
- پولس روشن می کند که آزمایش آتشین راهی است که خدا ما را شبیه عیسی می کند. آزمایشها ما را به واکنشهای خداپسندانه برمیانگیزد. البته نه همیشه. ما همیشه میتوانیم سرسخت باشیم و با تحقیر و بدبینی به آنها واکنش نشان دهیم. اما اگر تسلیم آزمایش شویم، ممکن است خیر بزرگی از تاریکی پدیدار شود. پولس میگوید: «پس چون به ایمان عادل شمرده شدهایم، بهواسطه خداوندمان عیسی مسیح با خدا صلح داریم. از طریق او ما نیز با ایمان به این فیضی که در آن ایستاده ایم دسترسی پیدا کرده ایم و به امید جلال خدا شادی می کنیم. نه تنها این، بلکه ما از رنج های خود شادمان می شویم، زیرا می دانیم که رنج، استقامت ایجاد می کند، و استقامت باعث ایجاد شخصیت می شود، و شخصیت، امید ایجاد می کند، و امید ما را شرمنده نمی کند، زیرا محبت خدا از طریق روح القدسی که به ما عطا شده است در قلب ما ریخته شده است» (رومیان 5: 1-5).
آنچه در مورد این قطعه جالب است این است که رنج بلافاصله پس از بیانی در مورد اینکه چگونه می توانیم در برابر خدا عادل شویم ذکر شده است. به نظر میرسد که او میخواهد ما بدانیم که مسیحیان عادل، که جدا از اعمال شریعت، تنها از طریق ایمان به مسیح، نزد خدا اصلاح شدهاند. به نوعی رنج خواهد برد. او با بیان اینکه نتیجه عادل شمرده شدن، چشیدن جلال خداوند است، ما را به شدت به این واقعیت پایین میآورد که هنوز در این دنیا هستیم و هنوز گناه بزرگی داریم که باید با آن مقابله کنیم.
استقامت. رنج (در خداپرستانی که با تسلیم به مشیت خدا پاسخ میدهند) استقامت ایجاد میکند، یا چسبندگی. کسانی که با آزمایش مواجه نشده اند، ماهیچه های معنوی ضعیف و ضعیفی دارند. آزمایش ها نوعی استقامت ایجاد می کند که مؤمن را قادر می سازد به راه خود ادامه دهد.
شخصیت. استقامت شخصیت تولید می کند. این در آشکارترین سطح درست است. افرادی که مشکلاتی را پشت سر گذاشتهاند، غالباً دارای صلابت معنوی هستند. این ویژگی این است که آزمایش شده و برای آن قوی تر ظاهر می شود. چیزی که آزمایش شده و آزمایش شده است نشان می دهد که چنین است اصیل. یک صنعتگر آن را آزمایش می کند. او می خواهد که آن را ادامه دهد. او علاقه ای به تولید تقلیدهای ارزان قیمت ندارد، بلکه چیز واقعی است، چیزی که ماندگار باشد. خدا می خواهد چیزی بسازد - کسی - این برای همیشه ادامه خواهد داشت.
امید. امید به عزت خداوند. هر کاری که خداوند در زندگی ما انجام می دهد، نشانه آن است که آنچه را که قبلاً در شما انجام داده است، در شکوه به انجام خواهد رساند. اگر او قصد تغییر شکل شما را نداشت، شما را تنها می گذاشت. به ایوب 23:10 فکر کنید: "وقتی مرا بیازماید، مانند طلا بیرون خواهم آمد."
آزمایش ها ما را بیشتر شبیه عیسی می کند. رنج می تواند نابود کند. یا می تواند متحول شود. این کار فقط زمانی انجام میشود که ببینیم خدا مجموعهای از اولویتها با اولویتهای ما دارد. او به بلندمدت و ماندگاری علاقه دارد، نه کوتاه مدت.
و گاه علت امتحان خاص را فقط خدا می داند. همه رنج ها عذاب نیست. کتاب مقدس «رنج بی گناه» را به رسمیت می شناسد. ما بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد، اما کتاب ایوب نمونه ای از آزمایشات ویرانگر را در زندگی یکی از خداپسندترین مردانی که تا به حال زندگی کرده است ارائه می دهد. هر مشیتی قابل تجزیه و تحلیل نیست. دست خدا در زندگی ما رازی نهفته است. گاهی اوقات پاسخ به این سوال "چرا؟" به سادگی، "نمی دانم" است. اما حتی اگر پاسخ از ما دوری کند، عشق خدا در مسیح همیشه مطمئن و قطعی است.
بحث و تامل:
- آیا هیچ یک از دلایل ذکر شده در بالا شما را شگفت زده کرده یا به چالش می کشد؟
- آیا آنها نور جدیدی بر مشکلاتی که با آن روبرو بوده اید می اندازند؟
بخش دوم: مطالعات موردی
برای درک بهتر علت آزمایشها، سه مثال در کتاب مقدس میآوریم: یوسف، ایوب و پولس.
جوزف
داستان رنج یوسف به تفصیل در پیدایش 37، 39-50 بیان شده است. تقریباً یک چهارم کتاب پیدایش به او اختصاص دارد. از هفده سالگی یوسف شروع می شود. پدرش یعقوب روشن کرد که یوسف را بیشتر از برادرانش دوست دارد و برای او «لباسی رنگارنگ» ساخت (پیدایش 37:3). و هنگامی که برادران یوسف ترجیح پدرشان را برای یوسف دیدند، «از او متنفر بودند و نمیتوانستند با او با آرامش صحبت کنند» (پیدایش 37:4). هنگامی که یوسف شروع به دیدن رویاهایی می کند که در آنها از پدر و برادرانش بالاتر می رود، آنها نسبت به او حسادت می کنند.
روزی هنگامی که برادران در مکانی دور گوسفندان را میچرخانند، یعقوب یوسف را فرستاد تا از آنها تحقیق کند، اما وقتی او رسید، برادران برای کشتن او توطئه کردند. به جای اینکه او را بکشند، او را به عنوان برده به گروهی از مدیان می فروشند و یوسف خود را در خانه پوتیفار، "سردار نگهبان" فرعون می یابد (پیدایش 37:36).
دست خدا در تمام مدت بر یوسف بود: "خداوند با یوسف بود و او مردی موفق شد" (پیدایش 39:2). پوتیفار یوسف را «ناظر خانهاش کرد و او را بر تمام داشتههایش سرپرستی کرد» (پیدایش 39:4). اما زمانی که یوسف از پیشبرد جنسی همسر پوتیفار امتناع ورزید و به زندان فرستاده شد، محاکمهها دنبال شد.
یوسف توانایی خود در تعبیر خواب را زمانی به کار می گیرد که حجامت و نانوای فرعون خود را در همان زندان می بینند. بعداً، هنگامی که پیالهدار به قصر بازگردانده میشود (نانپز اعدام شده)، فرعون خوابی میبیند و میپرسد آیا کسی میتواند آن را تعبیر کند. ناگهان پیاپه دار به یاد می آورد که یوسف این توانایی را دارد و او را به حضور فرعون می آورند.
سپس داستان به باز شدن ادامه می دهد. یوسف خود را به نفع فرعون مصر می بیند و به دومین فرد قدرتمند مصر تبدیل می شود که در طول یک دوره طولانی هفت ساله فراوانی و یک دوره طولانی هفت ساله قحطی، مسئول تامین غلات مصر می شود.
یعقوب که ردای خون آلود یوسف را به او نشان داده بودند، به روایت برادران مبنی بر مرده پسر باور کرده بود. سالها بعد، هنگامی که یعقوب پسرانش را برای خرید غله به مصر می فرستد، یوسف سرانجام خود را به آنها و بعداً به یعقوب نشان می دهد. در لحظه ای تعیین کننده، یوسف به برادرانش می گوید: "شما قصد بدی در حق من داشتید، اما خدا آن را برای خیر در نظر گرفت" (پیدایش 50:20).
این روایت هرگز نشان نمیدهد که محاکمههای یوسف نتیجه اقدامات خود او بوده است. بدیهی است که برادران یوسف در حسادت و خشم خود نسبت به طرفداری پدرشان مقصر هستند. و یعقوب مقصر است که نسبت به دیگر پسرانش به یوسف لطف نشان داده است. اما پیدایش 50:20 چیز پیچیده تری را پیشنهاد می کند. برادران یوسف مقصر هستند، و همچنین یک حس دیگر وجود دارد که علت آزمایشات یوسف در دست خداست. خداوند بر مشیت غلبه میکند، سرپرستی میکند و به مشیت فرمان میدهد به گونهای که یوسف به خاطر رفتار گناهآمیز برادرانش درد و رنج را تجربه کند، اما خداوند چنین نیست. نویسنده از گناهی که باعث درد یوسف شد. خداوند حاکم است و شرایطی را ایجاد می کند که در آن گناه ممکن است، اما او نیست که گناه را ایجاد می کند.
درک این جمله آخر دشوار است. شاید بتوانیم آن را اینگونه توضیح دهیم: ممکن است شخصی رمانی بنویسد که در آن قتلی رخ دهد، اما او کسی نیست که قتل را انجام داده است. به همین ترتیب، خداوند چنین حکم می کند که هیچ چیز بدون اراده او اتفاق نمی افتد، اما او نیست که مرتکب گناهی شود که منجر به درد شود. او اجازه می دهد که گناه اتفاق بیفتد، اما نویسنده آن نیست.
زندگی یوسف روشی را نشان می دهد که در آن خداوند ممکن است به دلیلی اجازه دهد آزمایش ها از طریق اعمال گناه آلود دیگران رخ دهد. و این دلیل، در مورد یوسف، تضمین بقای نسل یعقوب و وعده های عهدی بود که خداوند به پدربزرگش ابراهیم داده بود. اگر یوسف محاکمه نمی شد، نسل ابراهیم از بین می رفت و وعده رستگاری از بین می رفت. یوسف نمونه ای از محاکمه است که دلیل بسیار قابل تشخیصی دارد. اما این دلایل فقط قابل تشخیص است بعد از این واقعیت. آنها زمانی که یوسف در زندان بود قابل تشخیص نبودند. همانطور که جان فلاول پاکپرست مینویسد: «مشیت خدا مانند کلمات عبری است - فقط میتوان آن را به عقب خواند.»
با این حال، گاهی اوقات دلیل رنج را نمی توان برای رضایت ما توضیح داد. در مورد ایوب چنین است.
شغل
حزقیال نبی از ایوب به همراه دانیال و نوح به عنوان نمونه هایی از مردان خداپرست یاد می کند و نشان می دهد که ایوب یک شخصیت تاریخی بود نه یک شخصیت ادبی صرف. مانند پدرسالاران عبری، ایوب بیش از 100 سال زندگی کرد (ایوب 42:16). ذکر حمله به صابئین و قبایل کلدانی نشان می دهد که ایوب در هزاره دوم، شاید در زمان ابراهیم یا موسی می زیسته است.
کتاب ایوب با مقدمه ای آغاز می شود که به ما درباره همسر ایوب (ایوب 2:9) و ده فرزند (هفت پسر و سه دختر [ایوب 1:2]) می گوید. همچنین از خداپرستی او آگاه می شویم که سه بار، یک بار توسط نویسنده (ایوب 1: 1)، و دو بار توسط خود خدا (ایوب 1: 8؛ 2: 3) ذکر شده است: "هیچ کس مانند او در زمین نیست، مردی بی عیب و راست که از خدا بترسد و از بدی روی گردان شود" (ایوب 2: 3). ایوب که به عنوان یک کشیش برای فرزندانش عمل می کند، می ترسد که جشن تولد ممکن است نیاز به قربانی سوختنی برای هر یک از فرزندانش داشته باشد (ایوب 1:4-5).
دو روایت از آزمایشهای عظیم در فصل اول ثبت شده است: اولی زمانی که به گروههای صابئین حمله کردند (ایوب 1:15) و کلدانیان (ایوب 1:17) دامهایش را ربودند (یعنی داراییاش) و "بادی بزرگ" ده فرزندش را کشت (ایوب 1:19). پاسخ فوری ایوب، ایمان است: «برهنه از شکم مادرم بیرون آمدم و برهنه باز خواهم گشت. خداوند داد و خداوند گرفت. نام خداوند متبارک باد» (ایوب 1:21).
در فصل 2، آزمایش دیگری برای ایوب رخ می دهد که او به بیماری مهلکی مبتلا می شود که به عنوان "زخم های نفرت انگیز از کف پا تا تاج سر" توصیف می شود (ایوب 2: 7). هنگامی که همسرش به او میگوید که «به خدا لعنت کن و بمیر» (ایوب 2: 9) - یک توصیه بیایمانی و حماقت - ایوب دوباره با ایمان پاسخ میدهد: «آیا از خدا خیری دریافت کنیم و شر را نخواهیم پذیرفت؟» (ایوب 2:10). نویسنده روشن می کند که علت آزمایش های ایوب در هیچ گناه ایوب نبود: "در همه اینها ایوب با لبان خود گناه نکرد" (ایوب 2:10).
چیزی که ایوب نمیداند، و به طور خصوصی به ما گفته میشود، این است که در پس این آزمایشهای زمینی نبردی کیهانی بین خیر و شر، خدا و شیطان نهفته است (ایوب 1:6-9، 12؛ 2:1-4، 6-7). شیطان شرط میبندد که تنها دلیل خداپرستی ایوب این است که رنج را تحمل نکرده است. شیطان به خدا می گوید که اگر ایوب از طریق آزمایش مورد آزمایش قرار گیرد، ایوب ایمان خود را از دست می دهد و «تو را در ظاهر لعنت می کند» (ایوب 1:11؛ 2:5).
از یک منظر، عامل رنج ایوب، شیطان است. اما نویسنده کتاب ایوب از ما میخواهد که ببینیم این، اگرچه درست است، تنها علت نیست. هر چند که درک آن دشوار است، نویسنده آرزو می کند که ما درک کنیم که دلیل اساسی رنج ایوب در حاکمیت خدا نهفته است. در روزی که فرشتگان از خود حساب میکنند، شیطان نیز برای خود بازخواست میشود (ایوب 1: 6؛ 2: 1). و این خداست، نه شیطان، که پیشنهاد می کند که ایوب هدف شیطان شود: «آیا بنده من ایوب را در نظر گرفته ای[؟]» (ایوب 1: 8؛ 2: 3). توضیحی در مورد اینکه چگونه خدا کاملاً حاکم است و نویسنده گناه نیست، به ما داده نشده است، اگرچه این موضوع اخلاقی در کل کتاب نهفته است.
در پی پاسخ اولیه ایمان، ما با سه «دوست» ایوب آشنا می شویم: الیفاز تمانی، بیلداد شوهی، و صوفار نعمتی (ایوب 2:11). ایوب قبل از اینکه نصیحت خود را صادر کنند، به گودال ناامیدی فرود میآید و آرزو میکند که ای کاش هرگز به دنیا نمیآمده بود - کلمات تاریکی که ارمیا پس از آزمایش خود تکرار میکند (ایوب 3:1-26؛ ارم. 20:7-18).
دوستان ایوب تنها یک توصیه دارند: اینکه علت اصلی رنج ایوب در گناه خود او نهفته است، که او باید از آن توبه کند. این را می توان در سخنان آغازین الیفاز که توسط منبع مخفی به او گفته است خلاصه کرد:
آیا انسان فانی می تواند در برابر خدا در حق باشد؟
آیا انسان در برابر خالق خود می تواند پاک باشد؟
حتی به بندگانش هم اعتماد نمی کند،
و فرشتگان خود را به گمراهی متهم می کند.
چه بیشتر کسانی که در خانه های گلی ساکن هستند،
که پایه اش در غبار است،
که مثل پروانه له شده اند. (ایوب 4:17-19)
به عبارت دیگر، رنج نتیجه مجازات خداوند برای گناهان ماست. این یک قصاص فوری برای اشتباه است.
بعداً در کتاب، با دوست دیگری به نام الیهو، پسر براقل بوزیتی مواجه میشویم که «از خشم ایوب میسوخت، زیرا او خود را به جای خدا توجیه میکرد» (ایوب 32:2). مفسران در مورد اینکه آیا الیهو چیزی اضافه می کند یا صرفاً روایت تلافی فوری سه دوست ایوب را تکرار می کند، اختلاف دارند. به نظر می رسد که در ابتدا، حداقل، الیهو پیشنهاد می کند که ایوب می تواند از طریق رنج چیزی در مورد خود بیاموزد که در غیر این صورت ممکن است نداند، اما همچنین به نظر می رسد که همانطور که ادامه می دهد، در توضیح مجازات فوری می افتد.
سه بار ایوب در مورد کسی که بی گناهی خود را درک می کند، یک «داور»، یک «شاهد» و معروف است (اگرچه اغلب به اشتباه تفسیر می شود)، یک «نجات دهنده» (ایوب 9:33؛ 16:19؛ 19:25). در هر مورد، ایوب به دنبال کسی نیست که او را ببخشد، بلکه به دنبال کسی است که صحت پرونده او را حفظ کند (به عنوان کسی که بی گناه است). اینطور نیست که ایوب بی گناه باشد. بلکه آنطور که دوستانش (و الیهو) اصرار داشتند گناه عامل رنج نیست.
ایوب در دو فصل آغازین از صدای خدا آگاه نبود، و فقط در فصل 38 است که خداوند ایوب را به حساب خود فرا می خواند. ایوب از «کلمات بدون دانش» استفاده کرده است (ایوب 38:2). به جای اینکه ایوب سؤالات را بپرسد و خداوند پاسخ آن را بدهد، خداوند جداول را می چرخاند و از شصت سؤال می پرسد که ایوب نمی تواند به هیچ یک از آنها پاسخ دهد. در لحظهای گویا، خداوند میپرسد: «آیا عیبجو با خدای متعال مبارزه کند؟ هر که با خدا مجادله می کند، جوابش را بدهد.» (ایوب 40:2). در این هنگام ایوب دستش را روی دهانش می گذارد. با این حال، خدا تمام نشده است و سؤالات بیشتری دنبال می شود. در یک نقطه، خدا از یک موجود خشکی به نام «بیهموت» (ایوب 40:15) و یک موجود دریایی به نام «لویاتان» (ایوب 41:1) یاد می کند. مفسران با هم تفاوت دارند، اما می توان به خوبی گفت که اینها توصیفات شاعرانه یک فیل و یک تمساح است. چرا خدا آنها را آفرید؟ پاسخ در یک سطح است، «نمیدانم». و مشکل درد هم همینطور است. چرا یکی رنج می برد و دیگری نه؟ ما نمی دانیم. اما پاسخ دیگری وجود دارد، پاسخی که ایوب به آن میپذیرد:
از شنیدن گوش از تو شنیده بودم
اما اکنون چشم من تو را می بیند.
بنابراین من خودم را تحقیر می کنم،
و در خاک و خاک توبه کن. (ایوب 42:5-6)
مهم نیست که ایوب این را بفهمد علت رنج او - در اهداف غیرقابل درک و مرموز خدا نهفته است. فقط لازم است که ایوب همانطور که در ابتدا اعتماد داشت به او اعتماد کند.
کتاب ایوب با شرح دعای ایوب برای سه دوستش به پایان می رسد (ایوب 42: 8). در مورد الیهو چیزی گفته نشده است. همچنین به ما گفته میشود که برادران و خواهرانش او را دلداری دادند (ایوب 42:11)، که ثروت ایوب بازیابی شد (ایوب 42:12)، و ده فرزند دیگر، هفت پسر و سه دختر (ایوب 42:13) داشت و تا 140 سال عمر کرد (ایوب 42:16).
شغل نمونه ای از بی گناه رنج کشیدن دلیل رنج ایوب هیچ ربطی به گناهکاری ایوب نداشت. ما ممکن است تقصیر را به پای شیطان بیاندازیم، اما این به طور کامل علت را توضیح نمی دهد. این خدا بود که ایوب را مورد توجه شیطان قرار داد. چرا؟ به ما گفته نمی شود. ایوب هم نبود. او باید با ایمان زندگی کند که دلیل آن را فقط ذهن خدا می داند.
پل
پولس به طرق مختلف رنج کشید، اما او توجه ویژه ای را به آزمایشی جلب کرد که او آن را "خار در بدن" نامید (دوم قرنتیان 12:7). این به دنبال تجربه ای از «آسمان سوم» (دوم قرنتیان 12:2) یا «بهشت» (دوم قرنتیان 12:3) بود. او به جای جلب توجه به خود، از شخص سوم استفاده می کند، «من مردی را می شناسم» (دوم قرنتیان 12:2). علاوه بر این، پولس عجله ای برای صحبت در مورد آن نداشت، زیرا این تجربه «چهارده سال پیش» اتفاق افتاده بود (دوم قرنتیان 12:2). ابر حواریون قرنتی به تعالی خود علاقه داشتند، اما پولس رسول نه (دوم قرنتیان 11:5). او آنچه را که دیده یا شنیده است به ما نمی گوید، اگرچه باید نفس گیر بوده باشد.
آنچه پولس به ما می گوید این است که چنین تجربه ای به راحتی می تواند به مایه افتخار تبدیل شود. او میتوانست به راحتی مقام خود را بر دیگران برتری دهد: «پس برای اینکه به خاطر عظمت بینظیر آیات مغرور شوم، خاری در جسم به من عطا شد، فرستاده شیطان تا مرا آزار دهد، تا مرا از خودپسندی باز دارد» (دوم قرنتیان 12: 7). امتیاز ممکن است منجر به غرور شود.
مانند ایوب، علت محاکمه، در یک سطح، شیطان است. اما شیطان بدون اذن الهی نمی تواند کاری انجام دهد. خدا همیشه کنترل دارد حتی زمانی که اتفاقات بد برای مردمش می افتد. شیطان هیچ اختیاری ندارد که خارج از کنترل خدا عمل کند.
اما ماهیت محاکمه چه بود؟ "خار" چه بود؟ به ما گفته نمی شود. ممکن است این یک آزمایش روحانی بوده باشد که در آن یک یا چند مورد از گناهان آزاردهنده پولس شعله ور شد. برخی با توجه به اظهارات پولس در مورد نوشتن به غلاطیان با "حروف درشت" حدس زده اند که ممکن است به بینایی او مربوط باشد (غلاطیان 6:11). اما ما نمی دانیم زیرا پولس به ما نمی گوید. او آرزو کرد که ما در هر ماهیت محاکمه درس هایی بیاموزیم که قابل اجرا هستند.
یکی از درسهایی که این روایت به ما میآموزد این است که تحمل آزمایشها ممکن است دشوار و پذیرش آن دشوار باشد. غریزه فوری پولس این است که دعا کند که خدا آن را از بین ببرد. سه بار (شاید سه فصل)، پولس موضوع را نزد خداوند برد و خواست که محاکمه متوقف شود. پاسخ فوری او رضایت و تسلیم نبود. با آموزش مسیحیان که باید فوراً در معرض محاکمه قرار گیرند، مشکل بسیار زیادی ایجاد شده است. برخی اصرار داشته اند که علامت خداپرستی و بلوغ، تسلیم شدن فوری به محاکمه است. حتی عیسی، در ساعت محاکمه، از او خواست که جام خشم خدا از او گرفته شود، «اگر ممکن است» (متی 26:39). درست است، او ادامه داد: «با این وجود، نه آنطور که من می خواهم، بلکه همانطور که شما می خواهید»، اما این اشتباه بزرگی است که بر دومی به قیمت اولی تأکید کنیم. محاکمه ای که عیسی قرار بود با آن روبرو شود آنقدر شدید و پیشگویی بود که غریزه انسانی او درخواست حذف آن را داشت. در هیچ کجا نباید چنین غریزی را بزدلی تلقی کرد. هیچ کس، با عقل درست خود، نمی خواهد درد و رنج را تجربه کند.
پولس فیض تسلیم را تنها از طریق مبارزه و دعا تجربه کرد. و این برای ما نیز صادق خواهد بود.
برخی از دعاها آنطور که ما می خواهیم مستجاب نمی شود. دعاها همیشه مستجاب است و گاهی جواب «نه» است. این که پولس سه فصل دعا کرد و درخواست کرد که محاکمه از بین برود، به ما می گوید که این ممکن است مدت زیادی طول بکشد تا اینکه رسول شنیده بود که خداوند به او گفت: "فیض من برای تو کافی است، زیرا قدرت من در ضعف کامل می شود" (دوم قرنتیان 12:9). این واقعیت که به پل دلیل محاکمه اش گفته نشد به این معنی نیست که دلیلی برای محاکمه او وجود نداشت. همیشه دلیلی برای رنج وجود دارد، حتی اگر نتوانیم آن را تشخیص دهیم. مشیت همیشه هدفی دارد و در نهایت تسبیح خداوند است. توزیع درد نه عجیب و غریب است و نه صرفاً مربوط به حاکمیت است. در خانهای انگلیسی در خیابان واترگیت، چستر، کتیبهای به تاریخ ۱۶۵۲ وجود دارد، «پروایدنس میراث من است». آنچه من هر روز به دست میآورم مشیت خداوند است، از جمله آزمایشها.
پولس در خطر غرور روحی قرار داشت و پایین آمد. این بر زانوهای ماست که در پیشگاه خداوند ذلیل شده ایم که نیرو خواهیم یافت. خدا کاری داشت که پل باید انجام دهد. او به ساختن کلیساها و نوشتن یک چهارم عهد جدید ادامه داد، اما چهارده سال قبل از وقوع هر یک از این موارد، خدا با فرستادن «پیامآور شیطان» به رسول درسی دردناک داد تا خاری در پهلوی او بگذارد.
پولس آموخت که فیض خدا در هر آزمایش کافی است. این لطف است قدرت در برابر ضعف انسان این قدرت کسی است که نان ها و ماهی ها را زیاد کرد، روی آب راه رفت و مردگان را زنده کرد. این قدرت کسی است که شیاطین را بیرون می کند. و چه الزاماتی برای تجربه این فیض قدرتمند وجود دارد؟ اذعان به ضعف و احساس نیاز. و هنگامی که این قدرت روحانی تجربه شد، میتوانیم با رسول بگوییم: «بنابراین، من با خوشحالی بیشتر از ضعفهای خود میبالم تا قدرت مسیح بر من باشد. پس به خاطر مسیح به ضعف ها، توهین ها، سختی ها، آزار و اذیت ها و بلاها راضی هستم. زیرا وقتی ضعیف باشم، آنگاه قوی هستم» (دوم قرنتیان 12:9-10).
بحث و تامل:
- کدام جنبه از داستان یوسف، ایوب و پولس برای شما آموزنده ترین است؟
- آیا شخصیت های کتاب مقدس دیگری - یا حتی افرادی که می شناسید - وجود دارند که بتوانید از رنج آنها به عنوان "مطالعه موردی" استفاده کنید؟
بخش سوم: چگونه پاسخ ندهیم
پاسخ هایی به آزمایش ها وجود دارد که اشتباه هستند. اجازه بدهید به سه مورد اشاره کنم.
ناامیدی
اول پاسخ است ناامیدی. این از دست دادن تمام امید است. شرایط ممکن است تمام راحتی را از ما سلب کنند و نشان دهند که هیچ راهی برای فرار وجود ندارد. مسیحیان ممکن است وعده های خدا را فراموش کنند و در دلسوزی و ناامیدی غرق شوند. پولس به قرنتیان گفت: «ما از هر لحاظ رنج میبریم، اما له نمیشویم. متحیر، اما ناامید نشده است» (دوم قرنتیان 4: 8). مزمور 43:5 الگویی را در مورد چگونگی مقابله با ناامیدی ارائه می دهد:
ای جان من چرا رانده شدی
و چرا در درون من آشوب هستی؟
امید به خدا؛ زیرا دوباره او را ستایش خواهم کرد
نجات من و خدای من
مزامیر همیشه در مورد انتظارات در زندگی واقع بینانه است. آنها هرگز انتظارات ما را برآورده نمی کنند. آواز خواندن آنها در عبادت عمومی، سطحی را به ارمغان می آورد که آهنگ های دیگر آن را ندارند. همانطور که یکی از نویسنده ها پرسید: "مسیحیان بدبخت چه می خوانند؟" زیرا واقعیت این است که ما اغلب خود را غرق در آزمایش های آتشین زندگی می یابیم. و عبادت ما، چه در خلوت و چه در ملاء عام، باید این حقیقت را منعکس کند. عبادتی که حاوی واقعیت های خشن مزامیر نباشد، همیشه سطحی و حتی غیر واقعی خواهد بود.
به عنوان مثال، مزمور 6 را در نظر بگیرید. این مزمور در یک سطح، مزمور ناامیدی بزرگ است. چند لحظه وقت بگذارید و آن را با دقت بخوانید:
خداوندا، در خشم خود مرا ملامت مکن،
و مرا در خشم خود تأدیب نکن.
خداوندا بر من رحمت آور، زیرا در حال زوال هستم.
خداوندا، مرا شفا بده، زیرا استخوانهایم مضطرب است.
روح من هم به شدت مضطرب است.
اما تو ای خداوند تا کی؟
برگرد، ای خداوند جان من را رهایی بخش.
مرا به خاطر عشق استوارت نجات بده
زیرا در مرگ یادی از شما نیست.
در شئول چه کسی تو را ستایش خواهد کرد؟
من از ناله ام خسته شده ام.
هر شب رختخوابم را پر از اشک می کنم.
کاناپه ام را با گریه هایم خیس می کنم.
چشم من از غم هدر می رود.
به خاطر تمام دشمنان من ضعیف می شود.
از من دور شوید، ای همه ی بدکاران،
زیرا خداوند صدای گریه من را شنیده است.
خداوند دعای مرا شنید.
خداوند دعای مرا می پذیرد
همه دشمنان من شرمنده و سخت مضطرب خواهند شد.
آنها به عقب برگردند و در یک لحظه شرمنده شوند.
ما نمیتوانیم همه آن را در اینجا توضیح دهیم، اما به میزان ناامیدی مزمورنویس توجه میکنیم: او فکر میکند در آستانه ورود به شئول، مکان مردگان است. چشمانش از غم هدر می رود. عوامل شر (دشمنان) او را احاطه کرده اند. همانطور که اغلب در مورد مزامیر اتفاق می افتد، لحظه بزرگ ترین تنش در وسط مزمور رخ می دهد:
من از ناله ام خسته شده ام.
هر شب رختخوابم را پر از اشک می کنم.
کاناپه ام را با گریه هایم خیس می کنم. (مصور ۶:۶)
این ناامیدی است، مطمئنا! اما به راه رهایی از ناامیدی نیز توجه داشته باشید. او حتی در ناامیدی اش دعا می کند: "به من لطف فرما... مرا شفا بده... خداوندا بگرد، جانم را نجات بده... مرا نجات بده." این دعای مردی است که می داند خداوند او را رها نکرده است که دلیل امتحان هر چه باشد (و به ما نگویند) خدا همان خداست. در تاریکی و تاریکی، مسیحیان باید با مزمورنویس بگویند: «خداوند دعای مرا شنید. خداوند دعای مرا می پذیرد» (مزمور 6:9).
و مزمورنویس دقیقاً چه چیزی را در فریادهای خود به سوی خداوند در نظر می گیرد؟ "محبت استوار" خدا (مزمور 6:4). این کلمه عبری است، حسه. تقریباً 250 بار در عهد عتیق رخ می دهد. ویلیام تیندیل، اصلاحگر انگلیسی که کتاب مقدس عبری را به انگلیسی ترجمه کرد، این کلمه عبری را به «مهربانی محبتآمیز» ترجمه کرد.
مهربانی یا محبت استوار خدا به عهد او مربوط می شود، وعده او به قومش که در آن گفت: «من خدای شما خواهم بود و شما قوم من خواهید بود» (مثلاً پیدایش 17:7؛ خروج 6:7؛ حزقی 34:24؛ 36:28). بین خداوند و کسانی که از او هستند عهدی وجود دارد که نمی توان آن را شکست. و حتی زمانی که ناامیدی تهدید می کند، این پیوند است که ناامیدی را از بین می برد و نور و امید می آورد.
رواقی گری
ثانیاً مؤمن باید از خود دور بماند رواقی گری.
رواقی گری از زمان یونانیان و رومیان وجود داشته است. نوشتههای یکی از امپراطور بدنام روم، مارکوس اورلیوس، که در قرن سوم پس از میلاد سلطنت کرد، هنوز هم امروزه مورد مطالعه قرار میگیرد. اما رواقیگرایی به عقبتر برمیگردد و ریشه در آگورای باستانی آتن توسط Zeno of Citium در حدود سال 300 دارد. قبل از میلاد. و پولس در آرئوپاگوس آتن با آنها روبرو شد (اعمال رسولان 17).
ما نیازی به وارد شدن به نکات فنی رواقی گرایی نداریم، اما نکته اساسی آن چیزی است که ما به طور مستمع از آن به عنوان رویکرد "لب بالایی سفت" به رنج یاد می کنیم. وکیل آن در مواجهه با محاکمه، جدایی، حتی انکار است. از این نظر، شر، درد و رنج، توهم هستند. با باور به واقعی بودن آنها و تمرکز بر آنها، واقعی می شوند. فضیلت چیزی است که اهمیت دارد. این تنها خوبی است. همه چیز باید به سمت فضیلت حرکت کند. عاقل ترین کسی است که از هوس های خود آزاد است. ما هیچ کنترلی بر رویدادهایی که برایمان اتفاق می افتد نداریم. این به ما بستگی دارد که انتخاب کنیم چگونه پاسخ دهیم. ما نباید اجازه دهیم آنها ما را اذیت کنند. ما نباید درگیر پاسخ های احساسی باشیم. هیچ چیز نباید ما را در زباله ها بیاندازد. و آخرین کاری که باید انجام دهیم این است که بپرسیم چرا اینها اتفاق می افتد. تقریباً هر مزمور در قانون کتاب مقدس توسط فلسفه رواقی محکوم می شود.
البته رواقی گری چیزهای بسیار بیشتری دارد، اما در شکل نابخردانه اش، انکار احساساتی است که بخشی از روان انسان است. برای مثال، رواقیون گریه های عیسی را در هنگام شنیدن مرگ دوستش ایلعازر، یا درد روحی او در جتسیمانی هنگامی که «قطرات بزرگ خون به زمین می ریزد» عرق می کند، محکوم می کند (لوقا 22:44). درست است که احساسات ما باید خودکنترل شوند، اما نباید به طور کلی آنها را انکار و سرکوب کرد. ما حق داریم مانند ایوب بپرسیم که چرا رنج بر سر راه ما قرار می گیرد، حتی اگر خدا پاسخ آن را ندهد.
رواقی گری قدرت خود را از درون می یابد. این دین تلاش و اراده انسانی است. مسیحیت متفاوت است. به عنوان مثال، پولس از یافتن رضایت در هر شرایطی صحبت می کند:
یاد گرفته ام در هر موقعیتی که هستم راضی باشم. من می دانم که چگونه باید پایین بیاورم، و می دانم چگونه فراوان شوم. در هر شرایطی راز رویارویی با فراوانی و گرسنگی، فراوانی و نیاز را آموخته ام. من می توانم همه کارها را از طریق او که مرا تقویت می کند انجام دهم. (فیل. 4:11-13)
به دو چیز در مورد آنچه پولس در این قسمت می گوید توجه کنید. اول، پولس این توانایی را پیدا کرد که در مواجهه با محاکمه از طریق کشمکش بسیار راضی باشد. او می گوید: «من یاد گرفته ام. او میخواهد ما بفهمیم که به راحتی پیش نیامده است. ثانیاً، منشأ رضایت او چیزی در درون خودش نبود، بلکه در «او [خداوندی] که مرا تقویت میکند» بود. توانایی آرام بودن در مواجهه با مشکلات ناشی از کار درونی روح القدس است که وعده های خدا را به ما یادآوری می کند و ما را از پیروزی مسیح بر گناه و شیطان اطمینان می دهد. وقتی پولس می گوید: "من می توانم همه چیز را انجام دهم"، او به کنترل احساسات و قدرت شخصیت خود مباهات نمی کند. توانایی او در «انجام همه چیز» نتیجه قدرت خداوند است که در او کار می کند. همانطور که جان مک آرتور در تفسیر خود می گوید: "از آنجا که ایمانداران در مسیح هستند (غلاطیان 2:20)، او قدرت خود را به آنها تزریق می کند تا آنها را حفظ کند.
تلخی
پاسخ سومی که اشتباه است این است تلخی. من مسیحیان را میشناختم که به خاطر اتفاقاتی که در گذشته برایشان افتاده است، تلخی را در خود جای دادهاند. زندگی آنها را تغییر داد و جاه طلبی ها و رویاهای آنها را نابود کرد. و به جای پاسخ انجیلی، اجازه دادند «ریشه تلخی» در قلبشان رشد کند (عبرانیان 12:15). ده ها سال بعد، آنها هنوز از اتفاقاتی که رخ داده اند (و یا زمانی که آرزو می کنند رخ نداده اند) عصبانی و دردناک هستند.
به نظر می رسد عبارت «ریشه تلخی» کنایه از چیزی باشد که موسی هنگام بررسی عهد بین خدا و اسرائیل می گوید: «مراقب باشید که در میان شما ریشه ای باشد که میوه زهرآلود و تلخ به بار آورد» (تثنیه 29:18). موسی اثر سمی گیاهی را در نظر داشت که ریشه آن تلخ است و می تواند باعث بیماری و مرگ شود. نویسنده کتاب عبرانیان، خطاب به کل کلیسا، هشدار می دهد که چنین سمی همیشه وجود دارد، و ما باید مراقب باشیم که از خوردن آن اجتناب کنیم.
پولس در سرزنش شمعون جادوگر به او گفت: "زیرا می بینم که تو در گند تلخی و در بند گناه هستی" (اعمال رسولان 8:23). این یک مورد شدید تلخی است که مدتی بود سم وجود داشت و این مرد را به یک جادوگر خطرناک تبدیل کرده بود.
تلخی، خشم حل نشده از خدا برای اینکه اجازه داد آزمایشها جاهطلبیهای ما را از بین ببرند، باید تا سرحد مرگ از گرسنگی گذرانده شوند: پولس به افسسیان گفت: «هر تلخی و خشم و غضب و هیاهو و تهمت همراه با هر بدخواهی از شما دور شود» (افسسیان 4:31). تلخی بی اعتمادی به مشیت الهی است. باور کردن دروغ شیطان در باغ عدن است که نمی توان به کلام خدا اعتماد کرد. این مسیحیت نیست. این بت پرستی از بدترین نوع است.
بحث و تامل:
- آیا هیچ کدام از اینها با شما همخوانی دارد؟ آیا به چیزی در زندگی خود با ناامیدی، رواقی گرایی یا تلخی پاسخ داده اید؟
- چگونه مزامیر به ما کمک میکند که به شیوهای خداپسندانهتر و وفادارتر پاسخ دهیم؟
قسمت چهارم: مسیحیان در زمان محاکمه آتشین چه باید بکنند؟
وقت آن است که به نکات مثبت بپردازیم و بپرسیم که چه چیزی داریم باید در مواجهه با محاکمه آتشین انجام دهید. به من اجازه ده تا پیشنهاد بدهم.
- واقع بین باشید. منتظر محاکمه آتشین باشید. اگر اتفاقات بدی برای شما افتاد، شوکه نشوید. عیسی این را در اتاق بالا به وضوح بیان کرد. او در صحبت با شاگردانش، که اکنون بدون حضور فیزیکی او با زندگی روبرو می شدند، گفت: «در دنیا مصیبت خواهید داشت. اما دلت بگیر من بر جهان غلبه کردم» (یوحنا 16:33). این آزمایش های آتشین ممکن است ذهنی، عاطفی یا فیزیکی باشند. آنها ممکن است واقعی باشند، و گاهی اوقات، همانطور که می گوییم، "در ذهن" هستند، اما برای ما کمتر واقعی نیستند. چرا من یا شما باید معاف شویم؟
آنها می گویند که از پیش اخطار، ساعد مسلح بودن است. اما همیشه اینطور نیست. بی ایمانی ممکن است ما را نسبت به هشدارهایی که عیسی می دهد کور کند. دلسوزی نسبت به خود می تواند ما را وادار کند که به خود متوسل شویم و اجازه دهیم شک و خشم تشدید شود.
- مراقب باشید که چه چیزی می خواهید! بزرگترین آرزوی شما چیست؟ آیا آن طور که باید باشد، تقدیس کامل و کامل است - تا آنجا که در این دنیا ممکن است؟ فکر می کنید چگونه این اتفاق می افتد؟ آیا خداوند تو را بر بستر آسودگی قرار می دهد و بر فراز نزاع شناور می کند؟ میدونی که اینطور نیست!
قدوسیت ما تنها زمانی حاصل می شود که درگیر جنگ با جهان، جسم و شیطان باشیم. و جنگ یعنی درد و رنج. اگر ما دعا کنیم، همانطور که رابرت موری مکچین زمانی دعا کرد و گفت: "خداوندا، مرا به اندازه ای مقدس قرار بده که می توان یک گناهکار عفو شده را ایجاد کرد"، در این صورت دردسر می خواهیم! اگر ما به وضعیت فعلی تقدیس خود راضی باشیم، ممکن است آزمایشاتی را تجربه نکنیم (اگرچه این احتمالاً این پاسخ نیمه دل را رد می کند). اما اگر قدوسیت آن چیزی است که ما میخواهیم، پس نابودی گناهان باید بخشی از آن باشد و کشتن گناه همیشه دردناک خواهد بود.
- مشیت خدا را بشناسید. ما در مورد آموزه مشیت صحبت می کنیم. در هر مرحله از راه، پروردگار مقتدر آنجاست، دستور می دهد و حکومت می کند و اهداف خود را تحقق می بخشد. در تاریکی، فقط باید دستت را دراز کنی، و او آن را در آغوش خواهد گرفت. اگر در دره بیفتی، آغوش او آنجاست تا تو را بگیرد. آموزه مشیت به شما کمک می کند که در شب بخوابید. این جهان رومیان 8:28 است: "و ما می دانیم که برای کسانی که خدا را دوست دارند، همه چیز با هم در جهت خیر است، برای کسانی که بر اساس هدف او خوانده شده اند." در درون این مجموعه مشیت، آرامش و رضایت نهفته است. بیرون از آن، تنها سردرگمی، صدای بلند و بوی هرج و مرج و مرگ است.
- آتش را در آغوش بگیر. پولس در پرداختن به آزمایشاتی که با آن روبرو بود، صرفاً به پذیرش و تسلیم بسنده نکرد. او به خوانندگان خود گفت که از آنها خوشحالم! او گفت: «ما از رنج های خود خوشحالیم» (رومیان 5:3). و انتظار داشت خوانندگانش هم همین کار را بکنند. همانطور که قبلاً دیدیم، هنگام استناد به این آیه، پولس روشن کرد که دلیل خوشحالی او این است که رنج باعث تقدس می شود - استقامت، شخصیت، امید که ما را از جلال آینده مطمئن می کند. یعقوب همان چیزی را درست در ابتدای نامهاش گفت: «برادران من، وقتی با آزمایشهای گوناگون روبرو میشوید، همه را شادی حساب کنید» (یعقوب 1: 2). گویی جیمز در حال ترکیدن بود تا چیزی بگوید که هر مسیحی نیاز به شنیدن آن دارد. و فقط مسیحیان واقعاً می توانند این پیام را بشنوند. زیرا مسیحیان می دانند که رنج در برنامه خدا برای زندگی هدفی دارد. ما را به شکل مسیح در می آورد و ما را مشتاق بهشت و جلال می کند. مسیحیان می دانند که این دنیا موقتی است و به سادگی از آن می گذرند تا پا به شهر آسمانی بگذارند. محاکمه آتشین موقتی است. شکوه آینده جاودانه است.
- بی وقفه دعا کنید. برخی از آزمایش ها در طول سفر ما در این جهان پایدار خواهند بود. برخی از آزمایش ها موقتی هستند، اما برخی دیگر پایدار هستند. دعای برداشته شدن آنها بی اثر به نظر می رسد. "خار در بدن" پولس سه فصل دعا را به همراه داشت تا خداوند آن را از بین ببرد. اما این نقشه خدا نبود. او اجازه داد که باقی بماند تا به رسول یادآوری کند که پس از دیدن چیزها و شنیدن چیزهایی که مجاز به افشای آنها نبود، فروتن بماند. اینها پتانسیل برانگیختن غرور را داشتند، و برای اطمینان از این امر، خدا او را پست کرد (دوم قرنتیان 12:1-10).
البته دعا برای شفا در مواجهه با بیماری درست است. در ابتدا این امید وجود دارد که خداوند به عنایت خود شفا و احیا کند. اما گاهی معلوم می شود که قصد خدا این نیست. و دعا برای قدرت و فیض برای تحمل آزمایش تا آخر ضروری خواهد بود. همیشه نمی توان تشخیص داد که این تغییر در جهت دعا در چه نقطه ای باید انجام شود. هر مورد متفاوت خواهد بود و باید به دنبال خرد بود.
- محدودیت های دانش خود را بپذیرید. برخی از آزمایش ها برای کسانی که بی گناه هستند پیش می آید. این نیاز به توضیح کمی دارد. هیچ کس به یک معنا بی گناه نیست. همه ما مقصر گناه آدم هستیم: "بنابراین، همانطور که گناه به وسیله یک انسان به جهان آمد، و مرگ به وسیله گناه، و مرگ به همه مردم سرایت کرد زیرا همه گناه کردند" (روم. 5:12). همه کسانی که از نسل آدم میآیند در او گناه کردند زیرا او به عنوان رئیس نماینده ما تثبیت شد. همه انسان ها در او مجرم شمرده می شوند. اما مورد مردی را که عیسی ملاقات کرد و از بدو تولد نابینا بود را در نظر بگیرید (یوحنا 9: 1). شاگردان پرسیدند: ربّی، چه کسی گناه کرد، این مرد یا پدر و مادرش که کور به دنیا آمد؟ (یوحنا 9:2). و عیسی در جواب گفت:این نبود که این مرد یا والدینش گناه کردند، بلکه برای اینکه اعمال خدا در او ظاهر شود» (یوحنا 9: 3). عیسی به این موضوع اشاره نکرد که این مرد به نحوی از گناه آدم رها شده است. چیزی که عیسی می گفت این بود که نابینایی او نتیجه قضاوت خدا به خاطر پدر و مادرش نیست. خاص گناه این یک مورد است بی گناه رنج کشیدن این مانند مورد ایوب است که قبلاً در نظر گرفتیم.
عیسی درباره وضعیت این مرد نابینا اظهار نظر بسیار جالبی می کند. شاگردان می خواستند به این سؤال پاسخ دهند که "چرا او رنج می برد؟" و تنها چاره آنها این بود که پیشنهاد کنند او یا والدینش به خاطر برخی از گناهان گذشته مجازات شده اند. اما عیسی چیز دیگری به آنها میگوید، و دلیل رنجش را این بود که «اعمال خدا در او ظاهر شود» (یوحنا 9: 3). عیسی آن مرد را شفا داد و بدین وسیله ربوبیت خود را بر قدرتهای تاریکی نشان داد. دلیل محاکمه این مرد نشان دادن قدرت عیسی به شاگردان بود و به ما که داستان را خواندیم.
این امکان وجود دارد که برخی از آزمایشهای ما برای نشان دادن قدرت روحالقدس در عمل در کسانی که آزمایش میشوند، فرستاده شوند، و ما را قادر میسازند تا با قدرت و ایمان به جلو برویم و شاهد قدرت رستاخیز عیسی مسیح باشیم.
- خوبی ها را ببینید. آزمایش ها ایمان را تقویت می کند و میوه های روح را ارتقا می بخشد. این درس قسمتهایی مانند رومیان 5: 3-5 است که قبلاً بررسی کردیم. اما پیام بخش های دیگر نیز هست. همانطور که دیدیم، یعقوب در ابتدای رساله خود به این موضوع می پردازد: «برادران من، وقتی با آزمایش های مختلف روبرو می شوید، همه چیز را خوشحال کنید، زیرا می دانید که آزمایش ایمان شما استواری ایجاد می کند. و استواری تأثیر کامل خود را داشته باشد، تا کامل و کامل و فاقد هیچ چیزی باشید» (یعقوب 1: 2-4). آزمایشها، وقتی به صورت کتاب مقدس انجام میشوند، ما را «کامل و کامل» میسازند. البته آن کمال و کمال را در این دنیا نمی توان تجربه کرد. جیمز به این فکر میکند که چگونه آزمایشها ما را در راه باریکی که به زندگی ابدی منتهی میشود، ترغیب میکنند. نویسنده کتاب عبرانیان نیز همین را می گوید: «زیرا آنها ما را برای مدت کوتاهی چنان که به نظرشان بهتر بود تأدیب کردند، اما او ما را به نفع ما تأدیب کرد تا در قدوسیت او شریک باشیم. در حال حاضر همه انضباط به نظر دردناک میآید تا خوشایند، اما بعداً ثمره صلحآمیز عدالت را به کسانی میدهد که توسط آن تربیت شدهاند» (عبرانیان 12:10-11).
- آزمایشات خود را برعکس بخوانید. در زمان رنج، همه چیز ممکن است کمی معنی داشته باشد. ما نمی توانیم چوب درختان را ببینیم. ما باید از بالای آن بلند شویم، مانند سوار شدن به هواپیما و بالا رفتن از ارتفاع 35000 پا. سپس به عقب و جلو نگاه می کنیم. ما میتوانیم مسیری را که ممکن است از آن منحرف شدهایم و دست خدا را ببینیم که ما را دوباره به آن بازگرداند. هنگامی که نمیتوانیم به این سؤال پاسخ دهیم که چرا این آزمایشها پیش آمده است، باید به او اعتماد کنیم، زیرا میدانیم که او هرگز ما را ترک نخواهد کرد و ما را ترک نخواهد کرد (تثنیه 31:8؛ عبرانیان 13:5).
- همیشه به یاد داشته باشید که در جیب شما کلیدی به نام Promise وجود دارد. در زمان آزمایش سخت، زمانی که تاریکی بسیار زیاد بود، ترسیدم که خدا مرا رها کرده باشد، سه دوست دور هم جمع شدند و برایم هدیه آوردند. این یک طاعون دست ساز بود، به اندازه یک کتاب متوسط، که روی آن این کلمات نوشته شده بود: «کلیدی به نام وعده».
در بانیان پیشرفت زائر، کریستین و هوپفول از مسیر منحرف می شوند و گرفتار ناامیدی غول پیکر می شوند که آنها را در سیاه چال عمیقی در قلعه شک و تردید قرار می دهد. آنها به سرعت در ناامیدی فرو می روند و هیچ راهی برای فرار نمی بینند، تا اینکه کریستین به یاد می آورد که کلیدی در جیب خود دارد به نام قول بده. کریستین و هوپفول با استفاده از کلید توانستند درهای زندان خود را باز کنند و برای بازگشت به راه باریک فرار کنند.
دو قول زیر را در نظر بگیرید و آنها را بارها و بارها بخوانید:
نترس، زیرا من تو را فدیه داده ام.
من تو را به نام صدا کرده ام، تو مال منی.
وقتی از آب ها عبور کنی، من با تو خواهم بود.
و از طریق نهرها بر شما چیره نخواهند شد.
وقتی از میان آتش گذر کنی نخواهی سوخت
و شعله شما را نمی سوزاند.
زیرا من یهوه خدای شما هستم،
قدوس اسرائیل، نجات دهنده تو. (اشعیا 43:1-3)
اگر خدا با ماست، چه کسی می تواند علیه ما باشد؟ او که پسر خود را دریغ نکرد بلکه او را برای همه ما سپرد، چگونه با او همه چیز را به ما نخواهد بخشید؟ چه کسی بر برگزیدگان خدا اتهامی وارد خواهد کرد؟ این خداست که توجیه می کند. چه کسی محکوم است؟ مسیح عیسی همان کسی است که مرد، بیش از آن، زنده شد، که در دست راست خداست، که در واقع برای ما شفاعت می کند. چه کسی ما را از عشق مسیح جدا خواهد کرد؟ آیا مصیبت، یا پریشانی، یا جفا، یا قحطی، یا برهنگی، یا خطر، یا شمشیر؟ همانطور که نوشته شده است،
«به خاطر تو ما در تمام روز کشته میشویم.
ما را گوسفندی می دانند که باید ذبح شود.»
نه، در همه این چیزها ما به واسطه او که ما را دوست داشت بیش از پیروز هستیم. زیرا یقین دارم که نه مرگ، نه حیات، نه فرشتگان، و نه فرمانروایان، نه چیزهای حاضر و نه چیزهای آینده، نه قدرت ها، نه ارتفاع و نه عمق، و نه هیچ چیز دیگری در تمام آفرینش، قادر نخواهد بود ما را از محبت خدا در خداوند ما مسیح عیسی جدا کند. (روم. 8:31-38)
- یادت باشد این دنیا خانه تو نیست. هنگامی که پطرس به محاکمه آتشین در اول پطرس 4: 12-16 می پردازد، چندین مشاهدات جالب و مهم انجام می دهد. اول، ما نباید آزمایش را به عنوان "چیزی عجیب" در نظر بگیریم (آیه 12). حرف او این است که هر مسیحی می تواند انتظار رنج را داشته باشد. ثانیاً، هنگامی که مسیحیان رنج میبرند، در رنج مسیح شریک میشوند» (آیه 13). منظور پیتر این نیست که رنج های ما به کفاره کمک می کند. این هرگز نمی تواند درست باشد. منظور پطرس این است که ما در اتحاد با مسیح هستیم و رنج های ما نیز رنج اوست. در اعمال 7، هنگامی که مردان به درخواست شائول، برای کشتن استیفان سنگ برداشتند، عیسی شائول را صدا زد و گفت: "چرا مرا آزار می دهی؟" آنها یکی از بره های عیسی را آزار می دادند و در واقع سنگسار می کردند او. ما هرگز نمی توانیم وارد رنج هایی شویم که مسیح متحمل شد، اما او می تواند وارد رنج ما شود. کتاب عبرانیان در مورد اینکه چگونه عیسی در رنج های ما با ما همدردی می کند صحبت می کند (عبرانیان 4:15). سوم، پیتر به ما می گوید که ما رنج می بریم چون ما مسیحی هستیم; ما باید خودمان را خوشبخت بدانیم زیرا روح جلال "بر شما آرام گرفته است" (اول پطرس 4:14). پطرس می گوید، این احتمال وجود دارد که ما به دلیل گناه از جانب خود رنج بکشیم (اول پطرس 4: 15)، اما زمانی که رنج بدون تقصیری از خودمان رخ می دهد، باید در جلالی که قرار است بیاید، تعمق کنیم.
بهشت خانه ماست و در نهایت، آسمان های جدید و زمین جدید خواهند آمد (اشعیا 65:17؛ 66:22؛ 2 پطرس 3:13). محاکمه آتشین موقتی است. اقامتگاه جدید ما در عصر آینده برای همیشه است. در آن مرحله از وجود ما، هیچ آزمایشی وجود نخواهد داشت: "او هر اشکی را از چشمان آنها پاک خواهد کرد، و دیگر مرگ نخواهد بود، نه ماتم، نه گریه و نه درد، زیرا چیزهای قبلی از بین رفته است" (مکاشفه 21:4).
پس فشار دهید تا اورشلیم جدید نمایان شود.
بحث و تامل:
- آیا هیچ یک از موارد فوق برای شما مشکل خاصی ایجاد نمی کند؟
- کدام یک از وکیل های فوق را می توانید برای گذراندن یک آزمایش فعلی به کار بگیرید؟
نتیجه گیری
هر مسیحی می تواند انتظار داشته باشد که در طول زیارت خود به بهشت، انواع مختلفی از آزمایشات را تجربه کند. مسیحیان در دنیای سقوط کرده زندگی می کنند، و شیطان «مثل شیری غرش می کند و به دنبال کسی است که ببلعد» (اول پطرس 5: 8). علاوه بر این، مسیحیان هنوز به طور کامل تقدیس نشده اند. جنگی در درون ما وجود دارد که پولس رسول آن را اینگونه خلاصه میکند: «زیرا من آن کار خیری را که میخواهم انجام نمیدهم، بلکه شری را که نمیخواهم انجام میدهم. حال اگر کاری را انجام دهم که نمی خواهم، این دیگر من نیستم که آن را انجام می دهم، بلکه گناهی که در درون من ساکن است» (رومیان 7: 19-20). آزمایش ها گاهی نتیجه پاسخ های غیر خدایی ماست. اما گاهی اوقات، همانطور که ایوب تجربه کرد، ممکن است آزمایشها بدون تقصیر خودمان اتفاق بیفتند.
در هر آزمایشی، ممکن است مطمئن باشیم که خدا کنترل را در دست دارد و او همیشه به ما کمک خواهد کرد تا بر آزمایش غلبه کنیم و با لطف و شجاعت پاسخ دهیم و از طریق آزمایش رشد کنیم. آزمایش ها به کمک روح القدس می تواند میوه روح را به بار آورد و ما را بیشتر شبیه عیسی کند.
مسیحیان می توانند از سخنان ایوب دل ببندند: "وقتی او مرا بیازماید، مانند طلا بیرون خواهم آمد" (ایوب 23: 10 ب؛ یعقوب 1: 12؛ اول پطرس 1: 7).
—-
بیوگرافی
درک توماس اهل ولز (بریتانیا) است و در بلفاست، ایرلند شمالی خدمت کرده است. جکسون، می سی سی پی؛ و کلمبیا، کارولینای جنوبی. او یک استاد دانشگاه با حوزه علمیه اصلاحشده و همکار تدریس در وزارتخانههای Ligonier است. او نزدیک به 50 سال است که با همسرش رزماری ازدواج کرده و دو فرزند و دو نوه دارد. وی بیش از سی کتاب تألیف کرده است.