به پدرم، چارلز ناسلی، یک مشاور عاقل
مقدمه: تصمیمات، تصمیمات، تصمیمات
برخی از محققان تخمین می زنند که یک فرد بالغ روزانه حدود 35000 تصمیم می گیرد. من نمی دانم چگونه می توان چنین عددی را ثابت کرد، اما بدیهی است که شما دائماً تصمیم می گیرید که چه کاری انجام دهید. شما بیشتر تصمیمها را سریع میگیرید، مثلاً به این طرف نگاه کنید، به آن طرف حرکت کنید، به این فکر فکر کنید یا آن کلمه را بگویید. بسیاری از تصمیمات شما نسبتا کوچک هستند، مانند اینکه چه چیزی بخورید یا چه بپوشید. برخی از تصمیمات شما اخلاقی هستند، مانند اینکه چگونه در یک موقعیت خاص رفتار کنید. نادرترین تصمیمات شما تصمیمات بزرگی هستند، مانند اینکه آیا با فرد خاصی ازدواج کنید یا شغل خاصی را انتخاب کنید.
وقتی زمان تصمیمگیری برای تصمیمگیری برای تصمیمگیریهای سنگینتر فرا میرسد، برخی افراد آنقدر مشتاق عمل میشوند که از مراحل «آماده» و «هدف» «آماده، هدف، آتش» میگذرند. دیگرانی که بلاتکلیفتر هستند، ممکن است زمان زیادی را روی مراحل «آماده» و «هدفگذاری» صرف کنند که با احتیاط زیاد از کشیدن ماشه تردید کنند. آنها احساس فلج میکنند، انگار جادوگری از دنیای هری پاتر آن را انتخاب کرده است پترفیکوس توتالوس طلسم بر آنها - یک نفرین تمام بدن.
چرا برخی از افراد وقتی زمان تصمیم گیری فرا می رسد، منجمد می شوند؟ یکی از دلایل فلج تجزیه و تحلیل است: "گزینه های متعددی وجود دارد، و من قبل از تصمیم گیری اطلاعات بیشتری می خواهم."
دلیل دیگر این است که آنها در تعهد کردن تردید دارند زیرا دوست دارند گزینه هایی داشته باشند. من در مورد FOMO صحبت نمی کنم ترس از دست دادن. من در مورد FOBO صحبت می کنم - the ترس از گزینه های بهتر. برخی از افراد تمایل دارند برای متعهد شدن به یک تصمیم صبر کنند زیرا ممکن است گزینه بهتری پیش بیاید. به عنوان مثال، ممکن است در پاسخ به یک دعوت شام برای عصر شنبه تردید کنید زیرا نمی خواهید چیز بهتری را از دست بدهید. یا ممکن است شرکت در یک کالج خاص را به تعویق بیندازید زیرا ممکن است در آخرین لحظه چیزی مطلوبتر ظاهر شود. یا ممکن است از یک خانم جوان واجد شرایط درخواست کنید زیرا شاید روزی کسی را پیدا کنید که ظاهر و شخصیت بهتری دارد.
بهویژه مسیحیان ممکن است وقتی زمان تصمیمگیری فرا میرسد دچار سردرگمی شوند، زیرا فکر میکنند خدا از آنها میخواهد کاری بسیار خاص انجام دهند و از تماس اشتباه میترسند. اگر انتخاب نادرستی داشته باشند، خارج از اراده کامل خداوند خواهند بود. بیایید ابتدا به این نگرانی بپردازیم و سپس در نظر بگیریم که چگونه تصمیم بگیریم چه کاری انجام دهیم.
قسمت اول: آیا کتاب مقدس وعده می دهد که خدا دقیقاً آنچه را که باید در هر موقعیت خاص انجام دهید به شما آشکار خواهد کرد؟
پاسخ کوتاه: خیر. اما امثال 3:5-6 چطور؟
«با تمام دل خود بر خداوند توکل کن، و بر فهم خود تکیه مکن. در تمام راه های خود او را تصدیق کنید، و او راههای شما را راست خواهد کرد.»
آیا آن قسمت نوید می دهد که وقتی در یک دوراهی قرار دارید، خداوند به طور خاص شما را راهنمایی یا راهنمایی می کند که انتخاب خاصی داشته باشید؟ مسیحیان معمولاً از امثال 3: 5-6 به عنوان متن کتاب مقدس در مورد چگونگی شناخت اراده خاص خدا در یک موضوع برای یک تصمیم بزرگ استناد می کنند:
- کجا باید بری دانشگاه؟ یا اصلا باید به دانشگاه رفت؟
- با چه کسی باید ازدواج کرد؟
- به کدام کلیسا باید بپیوندید؟
- چه شغلی باید داشته باشید؟
- در کدام شهر یا شهر باید زندگی کنید؟
- چه خانه ای را باید بخرید (یا اجاره کنید)؟
- چه ماشینی باید بخرید؟
- آیا باید به مکان دیگری نقل مکان کنید؟
- چگونه باید پول خود را سرمایه گذاری کنید؟
- در زمان بازنشستگی چگونه باید بقیه عمر خود را سرمایه گذاری کنید؟
دیدگاه ذهنی یافتن اراده خدا چیست؟
بر اساس یک دیدگاه رایج در مورد یافتن اراده فردی خداوند برای زندگی شما (که من آن را دیدگاه ذهنی می نامم)، اگر به خداوند اعتماد کنید، آنگاه او دقیقاً برای شما روشن خواهد کرد که چه انتخابی باید داشته باشید. چگونه؟ از طریق کتاب مقدس، شهادت درونی روح، شرایط، نصایح، خواستههای شما، عقل سلیم و/یا راهنماییهای فراطبیعی مانند تأثیرات و احساس آرامش. هدایت فراطبیعی همان چیزی است که طرفداران این دیدگاه تمایل دارند با این نتیجه روی آن تمرکز کنند: کلید دانستن اینکه چه باید کرد این نیست که با دقت از ذهن خود برای تحلیل عاقلانه موقعیتی بر اساس اصولی که خدا در کتاب مقدس نازل کرده است استفاده کنید. نکته کلیدی این است که منتظر خدا باشید تا شما را با سرنخ ها و تاثیرات و انگیزه ها و احساسات پر کند. گری فریسن به طور خلاصه دیدگاه ذهنی را با چهار بیان خلاصه می کند:
- فرضیه: برای هر یک از تصمیمات ما، خداوند یک برنامه یا اراده کامل دارد.
- هدف: هدف ما کشف اراده فردی خداوند و تصمیم گیری مطابق با آن است.
- فرآیند: ما تأثیرات درونی و نشانه های ظاهری را تفسیر می کنیم که روح القدس رهبری خود را از طریق آنها ابلاغ می کند.
- اثبات: تأیید اینکه ما اراده فردی خدا را به درستی تشخیص داده ایم، از احساس آرامش درونی و نتایج ظاهری (موفقیت آمیز) تصمیم می آید.
این دیدگاه ذهنی در مورد تشخیص یا یافتن اراده خداوند مانند نسخه اصلاح شده اوریم و ثمیم است. تحت عهد موزائیک، رهبران قوم خدا میتوانند از خدا بخواهند که اراده خاص خود را در موردی آشکار کند و ممکن است به یک سؤال مستقیم با اوریم و ثومیم، یک پاسخ مستقیم بله یا خیر دریافت کنند (مثلاً، 1 Sam. 14:41-42). پاسخ عینی و آشکارا الهی بود. هیچ احساسی لازم نیست اما ما دیگر تحت عهد موزاییک نیستیم و این دیدگاه ذهنی در مورد شناخت اراده خدا نه عینی است و نه آشکارا الهی.
دیدگاه ذهنی حداقل به شش دلیل نادرست است:
1. کتاب مقدس برای شناخت، اعتماد و اطاعت از خدا کافی است.
اندرو موری (1917-1828) این دیدگاه ذهنی را نشان میدهد که میگوید: «برای ما کافی نیست که کلام را داشته باشیم و آنچه را که فکر میکنیم باید انجام دهیم، بیرون بیاوریم و به کار ببریم. ما باید منتظر هدایت خدا باشید تا بدانیم او از ما چه می خواهد"
اما خدا کتاب مقدس را به ما داد تا ما را راهنمایی کند. دیدگاه ذهنی کفایت کتاب مقدس را تضعیف می کند. افرادی که از دیدگاه ذهنی پیروی میکنند، لزوماً کفایت کتاب مقدس را رد نمیکنند، اما ناسازگار با آن زندگی میکنند. دیدگاه ذهنی از خدا انتظار دارد که با پرکردن سرنخها و تأثیرات و انگیزهها و احساسات، شما را راهنمایی کند تا انتخابهای خاصی داشته باشید، اما خدا هرگز قول نمیدهد که این کار را برای شما انجام دهد. در عوض، خدا اراده خود را به اندازه کافی در کتاب مقدس آشکار کرده است تا به شما کمک کند عاقلانه زندگی کنید. کافی بودن کتاب مقدس به این معنی است که کتاب مقدس برای هدفش کاملاً کافی است - برای اینکه شما خدا را بشناسید، اعتماد کنید و از او اطاعت کنید (دوم تیمور 3: 16-17 را ببینید). هدف کتاب مقدس پاسخ مستقیم به هر سؤالی نیست که می توانید بپرسید. هدف اصلی کتاب مقدس آشکار ساختن خداست تا بتوانید او را بشناسید و به او احترام بگذارید.
پاداش امثال 3: 5-6 الف این است که خدا "راههای شما را راست خواهد کرد" (مثل 3: 6 ب). ایده این است که خداوند موانع را برای شما برطرف خواهد کرد تا بتوانید با موفقیت در مسیر درست پیش بروید. فقط دو راه وجود دارد که می توانید طی کنید: راه شریران یا راه نیکان (مثل 2:15؛ 11:3، 20؛ 12:8؛ 14:2؛ 21:8؛ 29:27). راه اشتباه از نظر اخلاقی کج است. راه درست از نظر اخلاقی مستقیم است. صراط مستقیم، راه ثواب است. اینکه خداوند راه های شما را مستقیم می کند به این معناست که شما را قادر می سازد عاقلانه زندگی کنید و سپس از پاداش های حاصل از زندگی عاقلانه بهره مند شوید. امثال 3: 5-6 تعلیم نمی دهد که خدا شما را با مکاشفه خاصی خارج از کتاب مقدس هدایت یا راهنمایی خواهد کرد. کتاب مقدس برای شناخت، اعتماد و اطاعت از خدا کافی است.
2. کتاب مقدس بر تأثیرات و احساسات شما قدرت دارد.
دیدگاه ذهنی شما را وادار میکند که برای احساس خود از اراده خدا ارزش بیشتری قائل شوید تا آنچه که خدا در واقع در کتاب مقدس به عنوان اراده او آشکار کرده است. تمرکز بر حس ذهنی شماست – نه آنچه خدا به طور عینی بیان کرده است.
لزوماً اشتباه نیست که بر اساس احساس درونی یا شهود خود در یک موقعیت تصمیم بگیرید که چه کاری انجام دهید. اما برای تأیید اینکه دارید کاری را انجام می دهید که خدا از شما می خواهد، نیازی به یک حس عجیب و غریب ندارید. قبل از اینکه تصمیم بگیرید چه کاری انجام دهید نیازی به احساس آرامش خاصی ندارید. آنچه شما نیاز دارید حکمتی است بر اساس آنچه خدا در کتاب مقدس نازل کرده است.
برخی فکر می کنند که فرمان پولس در کولسیان 3: 15 این دیدگاه ذهنی را تأیید می کند: "صلح مسیح در دل های شما حاکم باشد." اما در زمینه ادبی (کولس 3: 11-15)، پولس دستور نمی دهد که شما به عنوان یک فرد مسیحی باید بر اساس اینکه آیا در قلب خود احساس آرامش می کنید، تصمیم بگیرید که چه کاری انجام دهید. پولس نحوه رفتار جامعه ایمانداران با یکدیگر را هدایت می کند - شبیه به توصیه او به کلیسا در افسسیان 4: 3 که "میل به حفظ وحدت روح در پیوند صلح باشند."
اگر حس ذهنی شما از کاری که باید انجام دهید چه؟ تناقض دارد حرف خدا؟ به عنوان مثال، کتاب مقدس به صراحت می گوید: "اراده خدا، تقدیس شما این است که از فحشا خودداری کنید" (اول تسالونیکی 4: 3). اگر احساس کنید که در مورد خاص خود، خدا از شما می خواهد که با فردی که با او ازدواج نکرده اید رابطه جنسی داشته باشید (یا اینکه خدا از شما می خواهد که با یک غیر مسیحی قرار ملاقات بگذارید و با او ازدواج کنید) چه؟ اگر تصور قوی داشته باشید که خدا به شما گفته این کار را انجام دهید چه؟ اگر وجدانتان راحت باشد چه؟ در چنین حالتی، وجدان شما ممکن است پاک باشد اما به اشتباه کالیبره شده باشد. کلام واضح و کافی خدا بر برداشت ها و احساسات شما قدرت دارد.
اگر بین دو یا چند انتخاب کنید چه می شود خوب گزینه ها؟ نیازی نیست که قرعه بیندازید یا پشم گوسفندی بچینید یا به دنبال برداشت ذهنی یا رویا یا رؤیا یا پیام فرشته ای باشید یا علامت یا صدای آرام یا پیشگویی پیشگویانه. کتاب مقدس مواردی از صحبت کردن خدا با افراد را به روشهای منزوی، واضح، خاص، معجزهآسا و ابتکاری خدا ثبت میکند - مانند موسی و بوته سوزان در خروج 3. اما این موارد غیرعادی هستند. آنها الگویی برای چگونگی تصمیم گیری نیستند. واضح است که خدا می تواند هر کاری که بخواهد انجام دهد، بنابراین من نمی گویم او نمی تواند به هر طریقی به جز کتاب مقدس با ما ارتباط برقرار کنید. اما این طبیعی یا ضروری نیست، بنابراین اولویت دادن به جستجوی رهبری مستقیم خدا در خارج از کتاب مقدس اشتباه است. و حتی اگر به نظر میرسد که خدا به شما راهنمایی فوقالعاده میدهد، آن راهنمایی دارای حجیت کتاب مقدس نیست. شما نباید با چنین ارتباطی همانگونه رفتار کنید که با کتاب مقدس کافی رفتار می کنید زیرا نمی توانید مطمئن باشید که چنین ارتباطی واقعاً از جانب خدا آمده است، و همچنین نمی توانید مطمئن باشید که چنین ارتباطی را به درستی تفسیر می کنید. اگر می خواهید صدای خدا را حتما بشنوید، کتاب مقدس را بخوانید. کتاب مقدس بر تأثیرات و احساسات شما قدرت دارد.
3. کتاب مقدس تأکید می کند که باید به حکمت خدا که قبلاً آشکار کرده است اعتماد کنید.
دیدگاه ذهنی شما را هدایت میکند که به جای اعتماد به حکمتی که خدا قبلاً در کتاب مقدس به شما نشان داده است، روی واداشتن خدا به شما تمرکز کند تا شما را با مکاشفهای تازه در مورد اینکه در یک موقعیت خاص چه کاری انجام دهید، هدایت یا راهنمایی کند. اما زمینه ادبی امثال 3: 5-6 در تضاد نیست با استفاده از ذهنم در مقابل عارفانه منتظرم خدا از ذهنم بگذره. تضاد بین اعتماد کردن است خود من خرد در مقابل اعتماد مال خدا خرد
مشکل ما این است که ما گناهکارانه به خرد خود اعتماد داریم. مثل این می ماند که من با غرور و بی اعتنایی به توصیه های کارشناسی همسرم، سعی کنم خودم نان خمیر ترش درست کنم (من متخصص هستم خوردن نان خمیر ترش اما نه در ساختن آن). وقتی ما اصرار داریم به خرد خود اعتماد کنیم، احمق و سرکش هستیم. باید اعتماد کنیم مال خدا خرد در کتاب امثال، روشی که ما حکمت خدا را می شناسیم به وسیله آن است گوش دادن به دستورات خدا، تعلیم خدا. ما در کتاب مقدس به آن دسترسی داریم. ما با مطالعه سخنان خدا و سپس اطاعت از آن با کمک او به خدا اعتماد می کنیم. به همین دلیل است که مسیحیان کتاب مقدس را حفظ می کنند و کتاب مقدس را مطالعه می کنند و کتاب مقدس را می خوانند و کتاب مقدس را دعا می کنند و از کتاب مقدس اطاعت می کنند. کتاب مقدس منبع اصلی و نهایی ما برای شناخت حکمت خداست. ما به سخنان خدا اعتماد داریم. ما به سخنان خدا تکیه می کنیم. کتاب مقدس مملو از وعده های اعتماد و فرمان هایی برای اطاعت است. روی آنها تمرکز کنید (مثلاً، رومیان 12:9-21؛ افس. 4:17-5:20).
دیدگاه ذهنی شما را به تمرکز بر آنچه خدا دارد سوق می دهد نه به جای تمرکز بر آنچه خدا آشکار شد دارد آشکار کرد. این شما را به وسواس در مورد انتخاب بین دو یا چند گزینه به ظاهر خوب سوق می دهد. آیا باید به این کلیسا بپیوندید یا به آن کلیسا؟ آیا باید با این مسیحی قرار بگذاری یا با آن مسیحی؟ آیا باید به این مدرسه بروید یا آن مدرسه؟ آیا باید این شغل را انتخاب کنید یا آن شغل؟ کتاب مقدس مستقیماً به این سؤالات پاسخ نمی دهد. خدا به همه این جزئیات اهمیت می دهد، اما او بیشتر اهمیت می دهد که شما او را با تمام وجود دوست داشته باشید و همسایه خود را مانند خودتان دوست داشته باشید و از نزدیک مراقب زندگی و آموزه خود باشید (اول تیموس 4: 16). دیدگاه ذهنی شما را به این موضوع سوق می دهد که به جای این که درگیر ایمان و اطاعت از کتاب مقدس باشید، مشغول انتخاب بین گزینه های خوب (مثل اینکه آیا باید در این خانه زندگی کنید یا در آن خانه) مشغول شوید. دیدگاه سوبژکتیو اراده خداوند را به گونه ای ارائه می کند که گویی خداوند آن را از شما پنهان کرده و شما را مسئول یافته و دنبال آن کرده است.
متکلمان در اینجا با تمایز دو جنبه از اراده خدا به ما کمک می کنند. یک جنبه آن چیزی است که خدا دوست دارد اتفاق بیفتد (مثلاً، قتل نکنید)، و جنبه دیگر آن چیزی است که خدا واقعاً می خواهد اتفاق بیفتد (مثلاً، خدا از پیش مقدر کرده است که مردم عیسی را بکشند - اعمال رسولان 2:23؛ 4:28). متکلمان این دو راه را که خدا می خواهد با اصطلاحات مختلف متمایز می کنند - به شکل 1 مراجعه کنید.
شکل 1. اصطلاحاتی که دو راهی را که خدا می خواهد متمایز می کند
آنچه خدا دوست دارد اتفاق بیفتد
(همیشه این اتفاق نمی افتد) |
آنچه خدا واقعاً می خواهد اتفاق بیفتد
(همیشه اتفاق می افتد) |
اراده اخلاقی: این چیزی است که باید اطاعت کنیم. خدا به ما می گوید که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست است. |
اراده حاکم: این چیزی است که خداوند مقدر کرده است. |
وصیت امر شده: این چیزی است که خداوند امر می کند. |
اراده مقدّم: این چیزی است که خداوند حکم می کند. |
وصیت نازل شده: خدا به ما می گوید که چه کار باید انجام دهیم. |
اراده پنهان یا پنهان: خدا معمولاً نقشه دقیق خود را زودتر از موعد برای ما آشکار نمی کند. (یک استثناء پیشگویی پیشگویی مانند دانیال 10 است.) |
خدا اراده اخلاقی خود را برای ما آشکار می کند (متی 7:21؛ عبرانیان 13:20-21؛ اول یوحنا 2:15-17)، اما خدا معمولاً اراده مقتدر خود را برای ما آشکار نمی کند (افس. 1:11). بنابراین وقتی می خواهیم تصمیم بگیریم چه کاری انجام دهیم، باید روی آن تمرکز کنیم اطاعت کردن اراده اخلاقی یا دستوری یا نازل شده خدا - نه بر روی پیدا کردن اراده حاکم یا فرمان یا مخفی / پنهان او. تثنیه 29:29 این دو جنبه از اراده خدا را دقیقاً در کنار یکدیگر قرار می دهد:چیزهای مخفی متعلق به یهوه خدای ماست، اما چیزهایی که آشکار می شود تا ابد از آن ما و فرزندان ماست تا همه ی کلمات این قانون را انجام دهیم.» نیازی نیست شما را مشغول کنید پیدا کردن قبل از تصمیم گیری "چیزهای مخفی" در عوض، شما مسئول هستید اطاعت کن "چیزهایی که آشکار می شود"، که شامل استفاده از حکمت برای تصمیم گیری است. کتاب مقدس تأکید می کند که باید به حکمت خدا که قبلاً آشکار کرده است اعتماد کنید.
4. کتاب مقدس تأکید می کند که شما مسئول تصمیم گیری هستید.
اراده اخلاقی خدا نه تنها شامل این است که چگونه باید در ظاهر رفتار کنید، بلکه شامل چه چیزی است که باید در درون شما را برانگیزد. اما دقیقا مشخص نمی کند همه چیز برای شما وقتی گزینههای مناسبی دارید، دیدگاه ذهنی شما را به سمت منفعلتر شدن سوق میدهد - اجازه دهید خدا با ایدهها و احساسات خودانگیختهای که مبتنی بر شواهد یا افکار آگاهانه نیست، شما را راهنمایی کند. این می تواند راهی مناسب برای دور انداختن سرزنش خود و اجتناب از مسئولیت یک تصمیم چالش برانگیز باشد. این می تواند بهانه ای بیش از حد معنوی برای تنبلی به جای دعا برای خرد و سپس استفاده از مغز شما باشد. اما دستورات موجود در کتاب مقدس بر این فرض است که شما مسئول تصمیم گیری هستید. و یکی از این دستورات "حکمت بگیر" است. (امثال 4:5، 7).
وقتی در مدرسه بودم، پسری را می شناختم که با یک خانم جوان مسیحی قرار می گرفت. هر دو به خداوند عشق می ورزیدند و از نظر شخصیتی مافوق سرزنش بودند. با جدی تر شدن قرار ملاقات آنها، خانم تصمیم به جدایی گرفت. آن مرد گیج شده بود زیرا نمی فهمید چرا او رابطه را پایان می دهد. تنها چیزی که او میگفت این بود که «آرامش نداشت در مورد» دیگر با او قرار گذاشتن (که بهتر از گفتن آن است خدا بهش گفت جدا شو!). او از اصطلاحات شبه معنوی استفاده کرد که به این معنی است: «هی، من را سرزنش نکن. من فقط با خداوند راه می روم و از او پیروی می کنم.»
گاهی اوقات یک کشیش ممکن است با توجیه دیدگاه خود با نسخه ای از "خدا به من گفت" از دیدگاه ذهنی پیروی کند. حتی زمانی که این نوع شهادت با نیت خوب باشد، می تواند به طور ناعادلانه بر مردم تأثیر بگذارد. این می تواند اعضای کلیسا را به فکر فرو برد: «من کیستم که در راه خدا بایستم؟ خود خدا به طور خاص با کشیش صحبت کرد، بنابراین این به وضوح خواست خداست.» وقتی کسی (به ویژه یک رهبر) برداشت های ذهنی خود را (که ممکن است از جانب خداوند باشد یا نباشد) به جایی فراتر از انتقاد یا چالش ارتقا دهد، در واقع می تواند دستکاری شود.
وقتی رهبران کلیسا به وحی خصوصی و خاص خدا به عنوان الگو متوسل می شوند، دیگران از آنها تقلید می کنند. این منجر به این می شود که پسری به یک خانم جوان می گوید: "خدا به من گفته که با تو ازدواج کنم" و خانم جوان پاسخ می دهد: "نه این کار را نکرد. او به من گفت که با تو ازدواج نکنم.»
مقایسه کنید که پل تصمیمات خود را چگونه توضیح می دهد:
- "اگر به نظر می رسد توصیه می شود [مناسب (NASB، NLT)، مناسب (LSB)، مناسب (CSB)] که من نیز باید بروم، آنها مرا همراهی خواهند کرد» (اول قرنتیان 16:4).
- "فکر می کنم لازم است تا اپافرودیتوس را نزد تو بفرستم» (فیلیسیان 2:25 NIV).
- «وقتی دیگر نتوانستیم تحمل کنیم، ما بهترین فکر را کردیم تنها ماندن در آتن» (اول تسالونیکی 3: 1 NIV؛ رجوع کنید به NASB، CSB).
- "من تصمیم گرفته ام تا زمستان را در آنجا بگذرانند» (تیطوس 3:12).
پل به اختیار خود در تصمیم گیری هایش اذعان داشت، و ما بهتر است از او الگو بگیریم. بهتر است به جای گفتن «خدا به من گفت این کار را بکنم» یا «خدا این را روی دلم گذاشت» یا «احساس کردم که خدا با من صحبت کرد»، بهتر است بگوییم «در این مورد فکر کردم و دعا کردم و این به نظرم عاقلانه میآید». مسئولیت تصمیم خود را بپذیرید.
5. دیدگاه ذهنی غیرممکن است که به طور مداوم دنبال شود.
اگر هر روز هزاران تصمیم می گیرید، چگونه می توانید زمان بگذارید و تأیید کنید که هر کدام دقیقاً همان چیزی است که خدا از شما می خواهد؟ وقتی در حال لباس پوشیدن هستید، چرا آن جوراب ها را انتخاب کنید؟ وقتی در حال خرید هستید، چرا آن کارتن تخم مرغ را انتخاب کنید؟ وقتی وارد اتاقی با صندلی باز می شوید، چرا آن صندلی را انتخاب کنید؟ وقتی به یک جمع میرسید، چرا با آن شخص شروع به گفتگو کنید؟
اینها تصمیماتی هستند که نمی توانید مسئولانه تمام روز را صرف فکر کردن کنید. در عمل، مسیحیان که دیدگاه ذهنی دارند، باید به طور متناقض از آن پیروی کنند، و معمولاً آن را نه برای تصمیم گیری های معمولی، بلکه فقط برای آنچه فکر می کنند مهم ترین تصمیمات هستند، دنبال می کنند. (اما گاهی اوقات آنچه ما فکر می کنیم تصمیمات معمولی است مهمتر از آن چیزی است که ما تصور می کنیم - مانند انتخاب صندلی که در نهایت دقیقاً در کنار شخصی باشد که در نهایت با او ازدواج می کنید یا صحبت با غریبه ای که شما را به یک شغل رویایی وصل می کند.)
6. دیدگاه ذهنی از نظر تاریخی بدیع است.
گری فریسن این دیدگاه ذهنی را کشف کرد در واقع یک تازگی تاریخی است. به نظر میرسد وسواس برای راهنماییهای خاص که تصمیمهای بیخطر را تضمین میکند، مشغلهای خاص برای مسیحیت مدرن در 150 سال گذشته باشد. قبل از نوشته های جورج مولر، تقریباً هیچ بحثی در مورد "چگونه می توان اراده خدا برای زندگی خود را کشف کرد" در ادبیات کلیسا وجود نداشت. آنچه من دیدگاه سنتی هدایت می نامم، بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ الهیات جنبش کسویک بود که در انگلستان و آمریکا بسیار تأثیرگذار بود.
تازگی دیدگاه ذهنی به طور قاطع نادرست بودن آن را ثابت نمی کند. اما تازگی آن حداقل باید به شما در مورد پذیرش غیر انتقادی آن مکث کند.
خداوند برنامه خاصی برای زندگی شما تعیین کرده است، اما شما را دعوت می کند که به او اعتماد کنید و قبل از تصمیم گیری نگران این نباشید که برنامه تعیین شده او چیست. بنابراین اگر کتاب مقدس قول نمی دهد که خدا دقیقاً به شما نشان می دهد که در هر موقعیت خاص چه کاری باید انجام دهید، چگونه باید انتخاب کنید؟
بحث و تامل:
- دیدگاه ذهنی تصمیم گیری و اراده خدا را چگونه در کلمات خود خلاصه می کنید؟
- چه چیزی را در این ارزیابی از دیدگاه ذهنی روشنگر و چالش برانگیز می دانید؟
- دیدگاه ذهنی تصمیم گیری چه تأثیری بر شما یا کسانی که می شناسید داشته است؟
بخش دوم: چگونه باید تصمیم بگیرید که چه کاری انجام دهید؟ چهار سوال تشخیصی
این چهار سؤال تشخیصی مجموعهای از اصول هستند که به شما کمک میکنند تصمیم بگیرید چه کاری انجام دهید (اصول مراحلی نیستند که باید با ترتیب خاصی انجام دهید):
- آرزوی مقدس: میخواهی چه کار کنی؟
- درب باز: چه فرصت هایی باز یا بسته هستند؟
- نصیحت عاقل: افراد عاقل که شما را به خوبی می شناسند و موقعیت را به خوبی می شناسند، چه توصیه ای به شما می کنند؟
- حکمت کتاب مقدس: به نظر شما بر اساس حکمت اشباع شده از کتاب مقدس چه کاری باید انجام دهید؟
1. آرزوی مقدس: چه کاری می خواهید انجام دهید؟
ممکن است با خود فکر کنید، "این چه نوع سوال تشخیصی است که بپرسم می خواهم چه کار کنم؟ آیا می گویید اگر بخواهم کار گناهی انجام دهم باید انجام دهم؟» نه، این سوال تشخیصی یک هشدار مهم دارد: کاری را که می خواهید انجام دهید اگر با خوشحالی به پادشاه وفادار هستید. اگر در مقابل خدا قیام می کنید، نباید هر کاری می خواهید بکنید. اگر تسلیم خدا هستید - یعنی با کمال میل از او پیروی می کنید، اگر از اراده اخلاقی او که در کتاب مقدس نازل کرده است اطاعت می کنید - پس آنچه می خواهید انجام دهید. این راه دیگری برای گفتن چیزی است که جان مک آرتور در کتاب کوتاه خود در مورد اراده خدا استدلال می کند: اگر طبق خواست خدا نجات یافته، پر از روح، تقدیس شده اید، مطیع هستید و رنج می برید، پس هر کاری می خواهید انجام دهید.
اما اگر هدف زندگی شما تسبیح خداوند نیست، قطعاً هر کاری می خواهید انجام ندهید. خدا شما را فرا می خواند تا بیشتر او را به عنوان عضوی وفادار در یک کلیسای شاگردسازی بسازید. اگر مرد هستید، خدا از شما میخواهد که او را به عنوان یک مرد وفادار بسازید - پسر، برادر، شوهر، پدر و/یا پدربزرگ. اگر شما یک زن هستید، خدا از شما می خواهد که او را به عنوان یک زن وفادار بسازید - یک دختر، خواهر، همسر، مادر و/یا مادربزرگ.
این اصل "خواست مقدس" بر اساس مزمور 37:4 است:
«از خداوند لذت ببر،
و او خواسته های دلت را به تو خواهد داد.»
چنین خواسته هایی هستند مقدس خواسته ها اگر از خدا خشنود هستید، آنگاه کاری که میخواهید انجام دهید با کاری که باید انجام دهید هماهنگ میشود. اگر خودخواه هستید، پس کاری که می خواهید انجام دهید با کاری که باید انجام دهید همخوانی ندارد. به همین دلیل است که آگوستین می گوید: "دوست داشته باش و آنچه می خواهی انجام بده." یعنی اگر با تمام وجودت خدا را دوست داری و همسایه ات را مثل خودت دوست داری هر کاری میخواهی انجام بده.
برای مثال، اگر به این فکر می کنید که آیا با یک مسیحی خاص ازدواج کنید، بهتر است بپرسید: "آیا می خواهید با این شخص ازدواج کنید؟" اگر چنین چشماندازی شما را منزجر میکند (و اگر از خدا لذت میبرید)، این یک نشانگر خوب است که شما نباید با آن شخص ازدواج کنید! به آنچه پولس در اول قرنتیان 7:39 میگوید توجه کنید: «زن تا زمانی که شوهرش زنده است به او وابسته است. اما اگر شوهرش بمیرد، او آزاد است که با هرکسی که بخواهد ازدواج کند، فقط در خداوند" این بدان معنی است که (1) یک بیوه مسیحی این اختیار را دارد که دوباره ازدواج کند یا نه، و (2) ممکن است ازدواج کند. هر که او بخواهد تا زمانی که مرد مسیحی باشد.
قابل توجه است که وقتی پولس شرایط یک کشیش یا ناظر را بیان می کند، اینگونه شروع می کند: "اگر کسی آرزو می کند به دفتر نظارت، او خواسته ها یک وظیفه شریف» (اول تیم. 3:1). یکی از معیارهای یک کشیش این است که او می خواهد کشیش بودن در مقدس ترین لحظاتت چه آرزویی داری؟
2. Open Door: چه فرصت هایی باز یا بسته هستند؟
کسانی که دیدگاه ذهنی دارند ممکن است از استعاره در باز به دو طریق بهانه استفاده کنند. اول اینکه می تواند بهانه ای باشد برای انجام کاری که نباید. به عنوان مثال، وقتی یک مدرسه معتبر به شما بورسیه تحصیلی می دهد یا یک شرکت به شما شغلی با درآمد بالا پیشنهاد می دهد، شما از "در باز" عبور می کنید، حتی اگر دلایل خوبی برای این کار وجود نداشته باشد. دوم اینکه می تواند بهانه ای باشد کاری را که باید انجام ندهی. به عنوان مثال، اگر بیکار هستید و سعی می کنید شغلی برای تامین معاش خانواده خود پیدا کنید، به جای اینکه با انرژی و خلاقیت به دنبال شغل باشید، با نیم دل به جستجو می پردازید و سپس به دور و بر می پردازید زیرا خداوند دری را باز نکرده است.
تمام منظور من از "در باز" یا "در بسته" این است که یک فرصت در حال حاضر یک گزینه است یا نه. به عبارت دیگر، شرایط خود را در نظر بگیرید. هنگامی که خانواده من در نیمه اول سال 2018 در کمبریج، انگلستان زندگی می کردند، ما در برخی از دانشگاه های زیبا مانند کالج کینگ کاوش کردیم. اما گاهی به دلیل قفل بودن دروازه ها نمی توانستیم وارد محوطه دانشگاه شویم. وقتی یک در قفل شده مانع از ورود شما به جایی که می خواهید بروید، خسته کننده است. درهای قفل شده گزینه های شما را در آن زمان محدود می کنند (من می گویم "در آن زمان" زیرا دری که اکنون بسته است ممکن است بعدا باز شود).
کتاب مقدس از درب باز استعاره به عنوان راهی برای کمک به ما در تصمیم گیری برای انجام چه کاری. در اینجا پلس برنامه های سفر خود را با کلیسای قرنتس در میان می گذارد: "من تا پنطیکاست در افسس خواهم ماند. برای دری وسیع برای کار موثر به روی من باز شده است(اول قرنتیان 16:8-9a). پولس در حال برنامه ریزی برای ماندن در افسس است زیرا خدا فرصت های بزرگی را برای خدمت در زمینه کاری غنی باز می کند. این بدان معناست که اگر خدا چنین دری را باز نمی کرد، برنامه سفر پولس تغییر می کرد.
اما باز بودن دری به این معنی نیست که باید از آن عبور کنید. پولس به قرنتیان می گوید: «وقتی به تروآس آمدم تا انجیل مسیح را بشارت دهم. هر چند دری به روی من در خداوند گشوده شدروح من آرام نمی گرفت زیرا برادرم تیتوس را در آنجا نیافتم. پس از آنها کناره گرفتم و به مقدونیه رفتم» (دوم قرنتیان 2: 12-13). گاهی اوقات ممکن است به این فکر کنید که آیا باید از یک در باز عبور کنید یا خیر و سپس انتخاب نکنید. یک در باز فرصتی است که ممکن است از آن استفاده کنید یا نگیرید. یک در بسته یک گزینه نیست - اگرچه ممکن است دعا کنیم که خدا دری خاص را باز کند (به کول. 4:3-4 مراجعه کنید).
بنابراین اگر شما با پشتکار برای چندین شغل درخواست داده اید و تنها سه گزینه قابل اجرا در حال حاضر در دسترس هستند و شما فوراً به یک شغل نیاز دارید، در حال حاضر این گزینه ها سه در باز هستند. شما نمی توانید از در بسته عبور کنید. همه درهای بسته به محدود کردن انتخاب های شما به سه در باز در آن زمان کمک کرده اند.
یک در باز به این معنی نیست که باید از آن عبور کنید. همچنین یک در بسته به معنای این نیست که یک فرصت خاص برای همیشه برای شما بسته خواهد شد. اما زمانی که در نظر دارید چه کاری باید انجام دهید، مشاهده این که چه فرصتهایی در حال حاضر گزینههای قابل دوام هستند و کدامها نه، مفید است.
3. نصیحت خردمندانه: افراد عاقل که شما را به خوبی می شناسند و موقعیت را به خوبی می شناسند، به شما چه توصیه ای می کنند؟
ممکن است ترجیح دهید تصمیمات بزرگ را مستقل بگیرید، اما این نشانه فروتنی و خردمندی است که از مشاوران خداپسند و خردمند مشاوره بگیرید:
- «جایی که هدایت نباشد، قومی سقوط میکند. اما در بسیاری از مشاوران ایمنی وجود دارد(امثال 11:14).
- «راه احمق در نظر خودش درست است، اما مرد عاقل به نصیحت گوش می دهد” (امثال 12:15).
- "هر که با عاقل همراه شود عاقل می شود, اما همنشین احمق ها آسیب خواهد دید» (امثال 13:20).
- "بدون وکیل، طرح ها با شکست مواجه می شوند، اما با مشاوران زیادی موفق می شوند(امثال 15:22).
- "به نصیحت گوش کن و آموزش را بپذیرید, تا در آینده حکمت به دست آورید» (امثال 19:20).
- "طرح ها توسط مشاور ایجاد می شود; با هدایت حکیمانه جنگ را به دست آورید» (امثال 20:18).
- "با راهنمایی عاقلانه می توانید جنگ خود را به راه بیندازید، و در فراوانی مشاوران پیروزی است(امثال 24:6).
افراد خردمندی که شما را به خوبی می شناسند و موقعیت شما را به خوبی می شناسند، در مورد خودتان و اهدافتان چه توصیه ای به شما می کنند؟ با دقت و فروتنی به توصیه های آنها گوش دهید.
یک راه حیله گر برای تلاش برای جعل مشاوره وجود دارد - به اشتراک گذاری انتخابی تنها بخشی از اطلاعات مربوطه و درخواست مشاوره از تنها افرادی که احساس می کنید با کاری که می خواهید انجام دهید موافق هستند. روح ضرب المثل های بالا این است که وقتی از افراد عاقل نصیحت می کنید، این کار را با دید باز انجام می دهید. یک یادگیرنده متواضع باشید که به آنچه افراد عاقل پیشنهاد می کنند باز باشد. احمق نباش:
«راه احمق در نظر خودش درست است، اما مرد عاقل به نصیحت گوش می دهد» (امثال 12:15 الف).
بنابراین اگر به این فکر میکنید که آیا با یک مسیحی خاص ازدواج کنید، اگر والدین، کشیشها و نزدیکترین دوستانتان به شما هشدار دهند که فکر میکنند به دلایل مختلف این ایده بدی است، چه باید بکنید؟ اگر همه توصیهها با کاری که میخواستید انجام دهید مطابقت دارد، به عنوان یک قاعده کلی، چنین توصیههایی باید به شما مکث جدی در ادامه راه بدهد و شما را به مسیر معکوس سوق دهد.
این اصل بهویژه زمانی مفید است که همه نصیحتهایی که دریافت میکنید یکپارچه باشد و هم با کاری که میخواهید انجام دهید و هم با دری که خدا به طور مشیته باز کرده است، همسو باشد. این اصل زمانی کمتر مفید می شود که با افراد عاقل مشورت کنید که هم شما را خوب می شناسند و هم شرایط را خوب می شناسند و در عین حال به شما توصیه های متفاوتی می کنند. برای مثال، اگر به این فکر میکنید که آیا با یک مسیحی خاص ازدواج کنید، اگر نصیحت نصف آن موافق و نیمی مخالف باشد، چه باید بکنید؟ شما باید به سوال تشخیصی چهارم فشار بیاورید.
4. حکمت کتاب مقدس: به نظر شما بر اساس حکمت اشباع شده از کتاب مقدس چه کاری باید انجام دهید؟
این سؤال تشخیصی کاملاً موازی با سه سؤال اول نیست زیرا همه آنها را در بر می گیرد. راه خرد همه چیز را در نظر می گیرد:
- آرزوی مقدس شما
- درهای باز و بسته
- نصیحت عاقلانه
- اراده اخلاقی خدا را که او در کتاب مقدس آشکار کرده است
- اطلاعات مرتبط دیگری که میتوانید با در نظر گرفتن هدایای خود به دست آورید (چه فعالیتهایی مثمر ثمر بوده است؟) و با تحقیق (مزایا و معایب گزینههای مختلف چیست؟)
خداوند به طور معمول در زندگی قوم خود با وحی مستقیم و خاص دخالت نمی کند. خدا از شما انتظار دارد که از حکمت کتاب مقدس برای تصمیم گیری استفاده کنید.
یهوشافاط پادشاه دعا کرد: «نمی دانیم چه کنیم، اما چشمان ما به تو است» (دوم تواریخ 20:12 ب). بسیاری از مواقع در زندگی شما پیش خواهد آمد که نمی دانید چه کاری انجام دهید. اما شما می توانید دعا کنید! به طور خاص، شما باید از خدا حکمت بخواهید: «اگر یکی از شما فاقد حکمت است، از خدا بخواهد که به همه بدون ملامت سخاوتمندانه می دهد و به او داده خواهد شد» (یعقوب 1: 5). هنگامی که در حال دعا در مورد اینکه در یک موقعیت خاص چه چیزی را باید انتخاب کنید، نباید بر دریافت وحی یا تأثیرات یا راهنمایی های خاص تمرکز کنید. در عوض، باید بر کسب خرد تمرکز کنید.
اما عقل دقیقاً چیست؟ جوهر خرد این است مهارت یا توانایی. در اینجا چهار تصویر وجود دارد:
- یوسف از این نظر عاقل است که می تواند ماهرانه حکومت کن مصر (پیدایش 41:33).
- بزالل از این جهت عاقل است مهارت در کاردستی و طراحی های هنری (خروج 31:2-5).
- حیرام از این جهت عاقل است که می تواند هر کاری را با مهارت در برنز بسازید (اول پادشاهان 7:13-14).
- قوم اسرائیل از این جهت عاقل هستند در گناه مهارت دارد! ارمیا به طعنه می گوید:
«آنها «عاقل» هستند - در انجام بدی!
اما نمی دانند چگونه نیکی کنند» (ارم. 4:22).
مرد در ضرب المثل عاقل است که می تواند به طرز ماهرانه ای زندگی می کنند. بنابراین ممکن است حکمت را اینگونه تعریف کنیم: خرد مهارتی است که با احتیاط و زیرکی زندگی می کند (مراقب به معنای «عملکردن یا نشان دادن مراقبت و فکر برای آینده» است، و زیرک به معنای «داشتن یا نشان دادن توانایی برای ارزیابی دقیق موقعیتها یا افراد و تبدیل آن به نفع خود است»).
برای مثال، یک مرد عاقل صرفاً نمیداند که گفتار زن ممنوعه عسل میچکد و از روغن نرمتر است و در نهایت او مانند شمشیری دو لبه تیز است و پاهایش به سمت مرگ میرود (مثل 5: 3-5). یک مرد عاقل این دانش را با دور نگه داشتن راه خود از او (5:8) و با نوشیدن آب از چاه خود به طرز ماهرانه ای به کار می گیرد (5:15). خرد مهارتی است که با احتیاط و زیرکی زندگی می کند.
بنابراین وقتی میخواهید تصمیم بگیرید در یک موقعیت خاص چه کاری انجام دهید، به حکمت اشباع شده از کتاب مقدس نیاز دارید. برای درک و به کارگیری اراده اخلاقی خدا به بصیرت نیاز دارید.
- به همین دلیل است که پولس به شما دستور می دهد: «سعی کن آنچه را که خداوند پسندیده است تشخیص دهد. ... احمق نباش، اما درک کنید که اراده خداوند چیست» (افس. 5:10، 17). «با تجدید ذهن خود متحول شوید تا با آزمایش بتوانید تشخیص دهد که اراده خدا چیستآنچه خوب و پسندیده و کامل است» (رومیان 12:2).
- به همین دلیل است که پولس اینگونه دعا می کند: «تا محبت شما در دانش و همه چیز بیشتر و بیشتر شود تشخیص، تا بتوانید آنچه عالی است را تایید کنید” (فیلسیون 1: 9-10؛ رجوع کنید به کول. 1: 9).
وقتی صحبت از راهنمایی می شود، کتاب مقدس بر تفکر درست تأکید می کند، نه احساسات مبهم. برای درک آنچه خدا در کتاب مقدس به شما دستور می دهد و سپس آن را در موارد خاص به کار ببرید، به خرد نیاز دارید.
به همین دلیل است که بسیار مهم است که کتاب مقدس را با دقت بخوانیم و از آن سوء استفاده نکنیم. اگر با ورق زدن تصادفی یک قطعه و خواندن آن خارج از متن، برای راهنمایی به کتاب مقدس بروید، کتاب مقدس را با دقت تفسیر و به کار نمی برید. در عوض، شما عجولانه و احمقانه رفتار می کنید.
این فقط در مورد تصمیمات بزرگ مانند ازدواج با چه کسی یا چه شغلی صدق نمی کند. همچنین این مورد برای تصمیم گیری اخلاقی است که مستلزم استدلال اخلاقی است:
- چگونه باید به لمس عاشقانه دوست دختر یا دوست پسر خود قبل از ازدواج فکر کنید؟
- آیا شما و همسرتان باید از پیشگیری از بارداری در ازدواج استفاده کنید؟
- آیا باید خالکوبی کنید؟
- آیا مسیحیان باید رای دهند؟ اگر چنین است، چگونه؟ آیا ممکن است یک مسیحی در آمریکا به یک دموکرات در سطح رئیس جمهور، کنگره یا فرماندار رأی دهد؟
- آیا باید لباس خاصی بپوشید یا نه؟
- آیا باید یک شب رایگان را با تماشای یک نمایش یا فیلم خاص سپری کنید؟
فلوچارت زیر توسط وان رابرتز خلاصه می کند که چگونه مسیحیان باید بر اساس اصول اول قرنتیان 8-10 تصمیمات اخلاقی بگیرند (شکل 2 را ببینید):
شکل 2. نمودار جریان برای تصمیم گیری
سوال اولیه این است که "آیا کتاب مقدس اجازه می دهد؟" اگر کتاب مقدس فعالیت خاصی مانند داشتن رابطه جنسی خارج از ازدواج را ممنوع کرده است، آن را انجام ندهید. سخت نه قابل بحث نیست
سوال بعدی این است که "آیا وجدان من اجازه می دهد؟" به عبارت دیگر، "آیا می توانم خدا را برای آن شکر کنم؟" اگر پاسخ شما مثبت است، میتوانیم سؤال دیگری را در اینجا در فلوچارت اضافه کنیم: آیا برای همسویی با کلام خدا باید وجدان خود را کالیبره کنید؟ وجدان شما آگاهی یا احساس شما نسبت به آنچه معتقدید درست و نادرست است است. وجدان شما نمی تواند یک فعالیت گناه آلود (مثل مست شدن) را حلال کند، اما اگر وجدان شما را به خاطر انجام آن محکوم کند، می تواند یک کار مجاز (مثل نوشیدن شراب در حد اعتدال) را گناهکار کند.
سه سوال آخر زمینه های آزادی را بررسی می کند. آنها تأکید می کنند که شما و آزادی های فردی شما تنها عواملی نیستند که باید در نظر گرفته شوند. نشانه بلوغ و خداپرستی این است که شما انتخاب می کنید که چه کاری انجام دهید نه تنها بر اساس تأثیر آن بر شما، بلکه بر اساس تأثیر آن بر دیگران.
چهار سوال تشخیصی وجود دارد که می تواند به شما کمک کند تصمیم بگیرید که چه کاری انجام دهید:
- آرزوی مقدس: میخواهی چه کار کنی؟
- درب باز: چه فرصت هایی باز یا بسته هستند؟
- نصیحت عاقل: افراد عاقل که شما را به خوبی می شناسند و موقعیت را به خوبی می شناسند، چه توصیه ای به شما می کنند؟
- حکمت کتاب مقدس: به نظر شما بر اساس حکمت اشباع شده از کتاب مقدس چه کاری باید انجام دهید؟
بعد از اینکه روی آن چهار سوال کار کردید و تصمیم گرفتید چه کاری انجام دهید، پس چه؟
بحث و تامل:
- آیا تصمیماتی وجود دارد که در حال حاضر با آن روبرو هستید که از این چهار سؤال تشخیصی سود می برد؟
- آیا توصیف حکمت در بالا با طرز فکر شما در مورد آن مطابقت دارد یا این یک رویکرد جدید به خرد برای شما است؟ چه بخش هایی در زندگی شما وجود دارد که شما را ملزم به اعمال حکمت کتاب مقدس می کند؟
بخش سوم: تصمیم بگیرید و روی آن فشار دهید
یخ نزن بیش از حد تحلیل نکنید نگران نباشید که ممکن است مرکز اراده خدا را از دست بدهید. وسواس نداشته باشید که ممکن است چیزی ناخوشایند را تجربه کنید. در عوض، همانطور که کوین دی یانگ توصیه می کند، "فقط کاری انجام دهید." تصمیم بگیرید و ادامه دهید. "رها نکن و خدا را رها کن." در عوض، همانطور که JI Packer می گوید، "به خدا اعتماد کن و ادامه بده."
وقتی تصمیمی می گیرید، ممکن است وسوسه شوید که مضطرب، عبوس، انعطاف ناپذیر، بیش از حد فکر و ترسو باشید. به جای آن چه باید کرد.
1. مضطرب نباشید. به خدا توکل کن
عیسی به شما دستور میدهد: «در مورد جان خود نگران نباشید، چه بخورید یا چه بنوشید، و نه برای بدن خود که چه بپوشید» (متی 6:25). خداوند به پرندگان غذا می دهد و شما از آنها ارزشمندترید (6:26). نگرانی به شما کمک نمی کند بیشتر زندگی کنید (6:27)، و در واقع شما را کمتر مقدس و کمتر خوشحال می کند. اضطراب نتیجه معکوس دارد. خداوند سوسنها را با شکوه میپوشاند و شما را نیز میپوشاند (6:28-30). بنابراین به جای نگرانی در مورد اینکه چه می خورید یا می نوشید یا می پوشید (یا با چه شخصی ازدواج خواهید کرد یا در چه مدرسه ای تحصیل خواهید کرد یا چه شغلی خواهید داشت یا چه بچه هایی خواهید داشت یا کجا زندگی خواهید کرد یا چه زمانی خواهید مرد)، ابتدا به دنبال ملکوت و عدالت خدا باشید و خداوند بقیه را برعهده خواهد داشت (6:31-33). نگران آینده نباشید زیرا "هر روز به اندازه کافی دردسر دارد" (6:34b NIV).
افراد مغرور نگران هستند. افراد فروتن این کار را نمی کنند. و روشی که شما خود را متواضع میسازید، این است که تمام نگرانیهای خود را بر خدا افکندهاید: «پس خود را در زیر دست نیرومند خدا فروتن کنید تا در وقت مناسب شما را تعالی بخشد، [با] افکندن تمام نگرانیهای خود بر او، زیرا او به شما اهمیت میدهد» (اول پطرس 5: 6-7).
نقطه مقابل مضطرب بودن، توکل به خداست. آیا به او اعتماد دارید؟ آیا شما به خدا اعتماد دارید حتی زمانی که او همه دلایل کاری را که انجام می دهد به شما نمی گوید؟ آیا بر اساس اینکه چگونه خدا خود را در کتاب مقدس به شما نشان داده است به شخصیت خدا اعتماد دارید؟ سخنان خدا شما را عاقل می کند.
این ممکن است برای شما سخت باشد زیرا می خواهید آینده را بدانید. شما از آینده خبر ندارید و این اشکالی ندارد زیرا خدا می داند. او همه چیز را مقرر کرده است. و او شما را تحت پوشش قرار داده است. او از شما مراقبت می کند و دقیقاً آنچه را که برای راضی کردن او نیاز دارید به شما داده است. ما این را برای کسانی که خدا را دوست دارند می دانیم همه چیز با هم برای خوبی کار می کندبرای کسانی که بر اساس هدف او خوانده می شوند» (رومیان 8:28). "همه چیز" شامل همه تصمیمات شما می شود - عاقلانه و غیرعاقلانه.
وقتی از آینده ناراحت می شوید، به خدا بی اعتماد هستید و در نتیجه به خدا بی احترامی می کنید. لازم نیست همه جزئیات را در مورد آنچه در راه است بدانید. باید به خدا توکل کرد و اطاعت کرد. و این شامل عدم نگرانی در مورد فردا می شود.
2. عبوس نباشید. مقدس و شاد باشید.
شما می توانید آنقدر مشغول تشخیص اراده خدا برای یک تصمیم خاص شوید (مثل اینکه آیا پیشنهاد شغلی را بپذیرید) که آنچه را که کتاب مقدس به صراحت در مورد اراده خدا می گوید را به حداقل برسانید. به عنوان مثال، دو قسمت از کتاب مقدس به صراحت می گوید: "این اراده خداست":
- «این خواست خداست، تقدیس شما [اراده خدا این است که شما مقدس باشید (NLT)]: از فسق جنسی خودداری کنید» (اول تسالونیکیان 4:3).
- "همیشه شاد باشیدبی وقفه دعا کنید، در هر شرایطی شکر کنید. زیرا اراده خدا در مسیح عیسی برای شما این است» (اول تسالونیکیان 5: 16-18).
خواست خدا این نیست که شما عبوس باشید. این برای شماست که مقدس و شاد باشید.
در CS Lewis سفر سپیده دمآیا یادتان هست که یوستاس قبل از اینکه اصلان او را اژدها زدایی کند چقدر بدخلق است؟ مثل اوستاس عبوس نباش. اراده خدا برای شما دقیقا برعکس است. او می خواهد که شما مقدس و شاد باشید. تو با اطاعت خدا را خشنود می کنی و زمانی که بر اساس طرح خدا زندگی می کنید - زمانی که از خدا و هدایای او لذت می برید، خوشحال هستید.
3. انعطاف ناپذیر نباشید. مایل به تنظیم برنامه های خود باشید.
شما باید تصمیماتی بگیرید - برخی از آنها باید انعطاف ناپذیر باشند، مانند تصمیم اخلاقی برای عدم ارتکاب زنا. اما در بسیاری از مناطق دیگر، شما آزادی دارید که با انتخاب این یا آن به خدا احترام بگذارید - چه در Chipotle غذا بخورید یا Chick-fil-A، چه مطالعه کنید. پیشرفت زائر یا ارباب حلقه هاخواه در خانه بمانیم یا سفر کنیم، چه تمام وقت در مدرسه شرکت کنیم و چه تمام وقت کار کنیم. همانطور که برنامه ریزی می کنید که چه کاری انجام دهید، به یاد داشته باشید که شما خدا نیستید:
اکنون بیایید، شما که میگویید: «امروز یا فردا به فلان شهر میرویم و یک سال را در آنجا میگذرانیم، تجارت میکنیم و سود میبریم»، اما نمیدانی فردا چه خواهد شد. زندگی شما چیست؟ زیرا تو غباری هستی که برای مدتی کوتاه ظاهر می شود و سپس ناپدید می شود. در عوض شما باید بگویید: "اگر خداوند بخواهد، ما زندگی خواهیم کرد و این یا آن را انجام خواهیم داد." همانطور که هست، شما به غرور خود می بالید. همه این لاف زدن ها شر است. (یعقوب 4:13-16)
بعد از اینکه تصمیم گرفتی مغرور نشو. اگر عاقلانه تصمیم گرفتی، پس خدا این حکمت را به تو داده است. و گاهی اوقات پس از تصمیم گیری باید برنامه خود را با توجه به شرایطی که پیش بینی نکرده بودید تجدید نظر کنید. بسیاری از تصمیمات شما قابل تغییر هستند، پس مایل به تنظیم آنها باشید. برنامه های شما "انشاء الله" محقق خواهد شد. انعطاف ناپذیر نباشید
4. در تصمیمات گذشته زیاد فکر نکنید. به سمت آنچه در پیش است فشار بیاورید.
عمر کوتاه خود را با این تعجب سپری نکنید که "اما اگر جور دیگری انتخاب می کردم چه؟" مانند پولس باشید: "یک کار را انجام می دهم: فراموش کردن آنچه در پشت سر است و تلاش برای آنچه که در پیش است، به سوی هدف برای جایزه دعوت خدا در مسیح عیسی به پیش می روم" (فیلسیان 3:13-14). البته باید از اشتباهات خود درس بگیرید. این کاری است که افراد عاقل انجام می دهند. اما نباید در مورد گذشته وسواس داشته باشید. پل با تمرکز نکردن بر گذشته به سمت هدف حرکت می کند. این شامل زندگی گذشته پولس قبل از مسیحی شدن و همچنین زندگی گذشته او به عنوان یک مسیحی است - پیشرفت خوبی که او به عنوان یک مسیحی داشته است. شما ممکن است مسئولانه این اصل را برای عدم تفکر بیش از حد در تصمیمات گذشته اعمال کنید. به جای این که درگیر اتفاقاتی باشید که اگر طور دیگری انتخاب می کردید چه اتفاقی می افتاد، باید با خیال راحت به آنچه در پیش رو دارید فشار بیاورید. تصمیم بگیرید و ادامه دهید.
5. ترسو نباشید. شجاع باش
حتی زمانی که تصمیمی برای خداپسندانه می گیرید، ممکن است یک عنصر خطر در میان باشد - مانند زمانی که ملکه استر تصمیم گرفت: "من به نزد پادشاه خواهم رفت، اگرچه این خلاف قانون است، و اگر هلاک شوم، هلاک می شوم(استر 4:16). برای فشار دادن به شجاعت نیاز دارید.
اگر در انتخاب کالج برای تحصیل مشکل دارید، به شجاعت نیاز دارید تا متعهد شوید و سپس نگران چیزهایی نباشید که ممکن است در مدرسه دیگری از دست بدهید. عاقلانه انتخاب کنید و روی آن فشار دهید.
اگر مردی هستید که به دنبال رابطه با یک زن خاص هستید تا ببینید آیا ازدواج برای شما دو نفر مناسب است یا خیر، به شجاعت نیاز دارید زیرا ممکن است او بگوید "نه". تحلیل و توصیه کوین دی یانگ در اینجا به درستی قابل مشاهده است:
وقتی تعداد مجردهای مسیحی که می خواهند ازدواج کنند زیاد باشد، این یک مشکل است. و این مشکلی است که من دقیقاً در پای مردان جوانی قرار میدهم که ناپختگی، انفعال و بلاتکلیفیشان هورمونهایشان را به مرزهای خودکنترلی سوق میدهد، روند رشد را به تأخیر میاندازد، و تعداد بیشماری از زنان جوان را مجبور میکند تا زمان و پول زیادی را صرف دنبال کردن شغلی کنند (که لزوماً ازدواج کردن اشتباه نیست و بچهدار شدن اشتباه نیست). آقایون، اگر می خواهید ازدواج کنید، دختر خداپسندی پیدا کنید، با او درست رفتار کنید، با پدر و مادرش صحبت کنید، سؤال را مطرح کنید، عقد کنید و شروع به بچهزایی کنید.
منظورم این نیست که فقط مردان جوان می توانند گناه کنند و زنان جوان نمی توانند، و می دانم که ممکن است عوامل تخفیف دهنده دیگری نیز وجود داشته باشد - مانند فمینیسم و زوال فرهنگی. بار من در اینجا این است که برخی از مسیحیان رویکردی ذهنی و تنبل به ازدواج دارند و به نظر من عاقلانه است که مردان را تشویق کنیم که شجاعانه ابتکار عمل و مسئولیت پذیری را به دست گیرند.
هنگامی که تصمیم می گیرید چه کاری انجام دهید، مراقب یک طرز فکر انجیلی رفاه باشید. طبق انجیل سعادت، خداوند ایمان فزاینده ما را با افزایش سلامتی و/یا ثروت پاداش میدهد. اما این انجیل را منحرف می کند. انجیل این است که عیسی برای گناهکاران زندگی کرد، مرد و دوباره زنده شد و اگر از گناهان خود برگردید و به عیسی اعتماد کنید، خدا شما را نجات خواهد داد. این درست نیست که خداوند همیشه به مردم مطیع خود سلامتی و ثروت عطا می کند.
با اطاعت از خدا، ممکن است رنج بکشید. خدا قول نمی دهد که زندگی شما همیشه عاری از کشمکش و سختی و مشکل باشد. برعکس، کتاب مقدس میگوید: «همه کسانی که میخواهند در مسیح عیسی زندگی خدایی داشته باشند، جفا خواهند شد» (دوم تیم. 3:12). در مشیت خوب خدا، رنج کشیدن افراد خداپرست - مردانی مانند ایوب و یوسف و دانیال و ارمیا و پولس - طبیعی است. اگر رنج می برید، لزوماً به این معنی نیست که تصمیم بدی گرفته اید. خدا قول نمی دهد که اگر در مرکز اراده او بمانید هیچ اتفاق بدی برای شما نخواهد افتاد. اما می توانیم به خدا اعتماد کنیم که مسیح همیشه با ما خواهد بود (متی 28:20) و هیچ شخص یا چیزی نمی تواند با موفقیت علیه ما باشد (رومیان 8:31-39).
بحث و تامل:
- کدام یک از این پنج مورد برای شما سخت تر است؟ به نظر شما چرا اینطور است؟ آیا مشکل قلبی یا باور اشتباهی در زیربنای این مشکل وجود دارد؟
- اگر در حال خواندن این مطلب با یک مربی هستید، از او بپرسید که او چه تصمیمات مهمی گرفته است و این روند چگونه کار می کند. استاد شما چه درس هایی گرفته است، اکنون چه کاری متفاوت انجام می شود و غیره؟
نتیجه: "من شیر بودم."
دو، پنج، ده، بیست و پنج سال بعد، اگر نگاهی اجمالی به زندگی خود داشته باشید، چگونه خواهد بود؟ شما ممکن است آرزو کنید که خدا گذشته شما را تفسیر کند و آینده شما را برای شما آشکار کند و توضیح دهد که آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد چگونه در تصویر بزرگ قرار می گیرد. اما این روش عادی خدا نیست. قرار نیست با درخواست از خدا برای فاش کردن آینده تان تصمیم بگیرید. همه چیز در زمان مناسب معنا پیدا خواهد کرد. در حال حاضر، وظیفه شما این است که به خدا اعتماد کامل داشته باشید و نه به خودتان یا هیچ کس دیگری.
من دوست دارم CS Lewis چگونه این حقیقت را به تصویر می کشد اسب و پسرش وقتی شیر اصلان با پسر شستا صحبت می کند. در حالی که شستا فکر می کند که تنهاست، شکایت می کند: «من انجام دهید فکر کن که من باید بدبخت ترین پسری باشم که در تمام دنیا زندگی کرده است. همه چیز برای همه خوب پیش می رود به جز من.» لوئیس میافزاید: «او آنقدر برای خودش متأسف بود که اشکها روی گونههایش سرازیر شدند.» سپس شستا ناگهان متوجه می شود که شخصی در تاریکی زمین در کنار او راه می رفته است. آن کسی اصلان است. وقتی شستا غم و اندوه خود را به اصلان می گوید، پاسخ اصلان باید ما را به کم ایمانی سرزنش و تشویق کند:
[شستا] گفت که چگونه هرگز پدر یا مادر واقعی خود را نشناخته و توسط ماهیگیر سخت تربیت شده است. و سپس داستان فرار خود را گفت و اینکه چگونه توسط شیرها تعقیب شده و برای جان خود مجبور به شنا شدند. و از تمام خطرات آنها در تاشبعان و در مورد شب او در میان مقبره ها و اینکه چگونه حیوانات از بیابان بر او زوزه می کشیدند. و از گرما و تشنگی سفر بیابانی آنها گفت که چگونه به هدف خود نزدیک شده بودند که شیر دیگری آنها را تعقیب کرد و آراویس را زخمی کرد. و همچنین، چقدر طول میکشید که چیزی برای خوردن نداشت.
صدای بزرگ گفت: "من شما را بدبخت نمی نامم."
"فکر نمی کنی این بدشانسی بود که با این همه شیر آشنا شدی؟" گفت شستا.
صدا گفت: «فقط یک شیر بود.
"منظورت چیه؟ من همین الان به شما گفتم که شب اول حداقل دو نفر بودند و...
"فقط یکی بود: اما او تند پا بود."
"از کجا میدونی؟"
"من شیر بودم." و در حالی که شستا با دهان باز فاصله داد و چیزی نگفت، صدا ادامه داد. «من همان شیری بودم که تو را مجبور کردم به آراویس بپیوندی. من همان گربه بودم که در میان خانه های مردگان به تو دلداری دادم. من همان شیری بودم که در خواب شغال ها را از تو راندم. من شیری بودم که در آخرین مایل به اسب ها نیروی ترس جدید داد تا به موقع به شاه لون برسید. و من همان شیری بودم که یادت نمیآید که قایق را که در آن خوابیده بودی، کودکی نزدیک به مرگ، هل دادم، به طوری که مردی در نیمهشب بیدار نشسته بود تا تو را بپذیرد.»
"پس این تو بودی که آراویس را زخمی کردی؟"
"من بودم."
"اما برای چه؟"
صدا گفت: «فرزند، من داستان تو را برایت می گویم، نه داستان او. من به هیچ کس داستانی جز داستان خودش نمی گویم.»
"سازمان بهداشت جهانی هستند تو؟" از شستا پرسید.
صدا، بسیار عمیق و آهسته گفت: «خودم»، بسیار عمیق و آهسته، به طوری که زمین لرزید: و دوباره «خودم»، با صدای بلند و واضح و همجنسگرا: و بار سوم «خودم» چنان آرام زمزمه کرد که به سختی میتوانی آن را بشنوی، و با این حال به نظر میرسید که از اطرافت میآید، گویی برگها با آن خش خش میزنند.
شستا دیگر نمی ترسید که صدا متعلق به چیزی باشد که او را بخورد و نه اینکه صدای یک روح باشد. اما یک نوع لرزش جدید و متفاوت بر او وارد شد. با این حال او نیز احساس خوشحالی می کرد. …
پس از یک نگاه به صورت شیر از زین بیرون لیز خورد و به پای شیر افتاد. او نمی توانست چیزی بگوید اما بعد نمی خواست چیزی بگوید و می دانست که نیازی به گفتن ندارد.
برخورد مستقیم با خدا - مثل نحوه صحبت اصلان با شستا - عادی نیست. شما نیازی به جستجوی آنها ندارید. خدا قبلاً آنچه را که برای وفاداری و ثمربخش بودن نیاز دارید به شما داده است. مبادله فوق بین شستا و اصلان باید به شما یادآوری کند که خدای دانا، توانا و نیکوکار بر همه چیز به نفع شما نظارت می کند و در این زندگی شما همه راه ها و دلایلی را که خداوند نقشه خود را برای شما آشکار می کند، نمی دانید. پس مثل شستا مضطرب و عبوس نباش. به خدا توکل کن و برو. عاقلانه انتخاب کنید و روی آن فشار دهید.
قدردانی
با تشکر از دوستانی که با مهربانی در مورد پیشنویسهای این کتاب کوچک بازخورد ارائه کردند، از جمله جان بکمن، برایان بلازوسکی، تام دادز، ابیگیل دادز، بتسی هاوارد، ترنت هانتر، اسکات جیمیسون، جرمی کیمبل، سینتیا مکگلوتلین، چارلز ناسلی، جنی ناسلی، پیتر ناسلی، پیتر ناسلی، ریگنی، آدرین سگال، کیتی سمپل، استیو استین، اریک ترو و جو تیرپاک.
خلاصه ای از این راهنمای میدانی
کتاب مقدس قول نمی دهد که خدا دقیقاً آنچه را که باید در هر موقعیت خاص انجام دهید، به شما نشان خواهد داد. خداوند به طور معمول در زندگی قوم خود با وحی مستقیم و خاص دخالت نمی کند. در عوض، خدا از شما انتظار دارد که از حکمت کتاب مقدس برای تصمیم گیری استفاده کنید. چهار سوال تشخیصی می تواند به شما کمک کند تصمیم بگیرید چه کاری انجام دهید: (1) چه کاری می خواهید انجام دهید؟ (2) چه فرصت هایی باز یا بسته هستند؟ (3) افراد خردمندی که شما را به خوبی می شناسند و موقعیت را به خوبی می شناسند به شما توصیه می کنند که چه کار کنید؟ (4) فکر می کنید بر اساس حکمت اشباع شده از کتاب مقدس چه کاری باید انجام دهید؟ به خدا توکل کن و برو. عاقلانه انتخاب کنید و روی آن فشار دهید.
بیوگرافی کوتاه
اندرو دیوید ناسلی (دکتری، دانشگاه باب جونز؛ دکترا، مدرسه الهیات انجیلی ترینیتی) استاد الهیات سیستماتیک و عهد جدید در کالج و حوزه علمیه بیت لحم در مینیاپولیس و یکی از کشیشهای کلیسای شمالی در ماوندز ویو، مینهسوتا است. اندی و همسرش جنی از سال 2004 ازدواج کرده اند و خداوند به آنها چهار دختر عطا کرده است.