مقدمه: آزادی واقعی
گروهی متشکل از ده ها نوازنده جاز را تصور کنید که دور هم جمع شده اند و آماده نواختن هستند: چند نوازنده ترومپت، چند ترومبونیست، چند ساکسیفون، یک پیانیست، نوازنده بیس و درامر. آنها هیچ موسیقی در غرفه های خود ندارند. برای شروع، یکی از آنها میگوید: «هر نتی که میخواهید با هر سرعتی که میخواهید بنوازید. برو!» به نظر شما نتیجه چه خواهد شد؟ مطمئناً این هرج و مرج موسیقایی خواهد بود و خطوط بین موسیقی و نویز را محو می کند.
حالا همان گروه از نوازندگان را تصور کنید، اما یکی از آنها تصمیم میگیرد که گروه با چه امضای کلیدی بنوازد (به این ترتیب گزینههای مربوط به نتهایی که باید اجرا شوند محدود میشود)، به وضوح سرعت و زمان را تعیین میکند، و حتی زمان نواختن افراد مختلف را مشخص میکند. نتیجه آن موسیقی قابل تشخیص و بدون شک خواهد بود. و بسته به کیفیت نوازندگان، می تواند بسیار خوب باشد.
تفاوت بین این دو سناریو چیست؟ تفاوت در وجود مرزها است. صحنه اول صداها مانند دستور العملی برای آزادی، اما عدم وجود مرزهای مشخص منجر به هرج و مرج و بی نظمی می شود. صحنه دوم جا را برای واقعی آزادی، قرار دادن نوازندگان در موقعیتی برای خلق چیزی خوب و زیبا.
حدود عاقلانه نظم، خوبی و شادی را ترویج می کند. و فقدان محدودیت ها از همین ویژگی ها جلوگیری می کند که اغلب منجر به سردرگمی و بی نظمی می شود.
این اصل در موسیقی و زندگی صادق است. اگر محدودیتها را حذف کنیم و به خود اجازه دهیم که هر اشتیاقی را که احساس میکنیم - چه برای غذا، نوشیدنی، رابطه جنسی، خواب یا موارد دیگر - انجام دهیم، مطمئناً خود را بدبخت و پشیمان خواهیم کرد. به اصطلاح آزادی افراط معلوم می شود که اسارت است.
در همین حال، وجود محدودیتها - توانایی و مهارت در "نه" گفتن به چیزهای خاص - ما را قادر میسازد تا به چیزهای درست "بله" بگوییم و زندگیهایی بسازیم که باعث شکوه و جلال خالق ما شود.
این توانایی برای تعیین مرزها و زندگی بر اساس آنها همان چیزی است که کتاب مقدس آن را "خودکنترلی" می نامد. و خویشتن داری راه رهایی از هر نوع اسارت است.
یک چالش برای ما این است که در عصر و فرهنگی با رویکردهای کاملاً متفاوت برای کنترل خود زندگی می کنیم. برای برخی افراد، خودکنترلی در تضاد با فضایل فرهنگی مانند اصالت و ابراز وجود است. اگر مرزها شما را تشویق میکنند که به شیوهای «غیراصیل» زندگی کنید، زیرا همیشه «احساس نمیکنید» با آن مرزها زندگی کنید و خود را از لذت دریغ کنید، باید مرزها از بین بروند. یا اگر مرزها تهدید میکنند که شما واقعی را از بیان کردن خفه میکنند، در آن صورت ابراز وجود باید پیروز شود.
از سوی دیگر، کتابها، پادکستها و برنامههایی وجود دارند که به افراد کمک میکنند تا بازدهی بیشتری داشته باشند، عادتهای خوبی را شکل دهند و هکهای زندگی را توسعه دهند. واضح است که برخی از افراد می خواهند احساسات و زندگی خود را تحت کنترل درآورند. بیشتر در مورد این پدیده در زیر.
خداوند قوم خود را به چیزی بهتر از اصالت دعوت می کند و وعده های بهتر از هک زندگی را به ما می دهد. از طریق این راهنمای میدانی، ما به دنبال درک کامل تری از آموزه های کتاب مقدس در مورد خویشتن داری خواهیم بود، انگیزه های کتاب مقدس را بررسی می کنیم و سپس این مفاهیم را در زمینه های مختلف زندگی به کار می بریم. من دعا می کنم که از طرف دیگر با غیرت تازه ای عبور کنید تا برای جلال خدا، به نفع خود و اطرافیانتان با خویشتن داری زندگی کنید.
بخش اول: تعریف خودکنترلی
معنای "خودکنترلی" کاملاً خود توضیحی است، بنابراین ما نیازی به پیچیده کردن آن نداریم. اما شایان ذکر است که چند کلمه مختلف وجود دارد که در عهد جدید به عنوان "خودکنترلی" ترجمه شده است. و در حالی که همپوشانی قابل توجهی در معانی آنها وجود دارد، تفاوت هایی نیز وجود دارد. بیایید دو مثال را در نظر بگیریم.
غلاطیان 5:22-23
این آیات معروف آنچه را که پولس «ثمره روح» مینامد فهرست میکند - شواهدی که نشان میدهد ما به مسیح تعلق داریم و روح او در آن ساکن هستیم: عشق، شادی، صلح، صبر، مهربانی، نیکی، وفاداری، ملایمت، خویشتنداری. پولس می گوید: "در برابر چنین چیزهایی، "شریعتی وجود ندارد" (5:23).
آخرین مورد در این فهرست «خودکنترلی» است، کلمه ای که نسخه کینگ جیمز آن را به عنوان «اعتدال» ترجمه می کند. این کلمه در غلاطیان حامل ایده کنترل بر اشتها و اشتیاق فرد است، شاید با تمرکز خاصی بر تمایلات جنسی.
تمرکز بر احساسات در چارچوب وسیعتری از آنچه پولس در غلاطیان 5 میگوید معنا مییابد. درست قبل از فهرست کردن کارهای روح، او نمونهای از کارهای جسمانی را ارائه میدهد که در تقابل با روح هستند: «فسق جنسی، ناپاکی، شهوتپرستی، بتپرستی، جادوگری، دشمنی، نزاع، اختلاف، تفرقه، حسادت، کینه توزی حسادت، مستی، عیاشی و چیزهایی مانند اینها» (5: 19-21).
آیا به چیزی در مورد این لیست توجه می کنید؟ بسیاری از رذایل ذکر شده را می توان به عنوان افراط در امیال گناه توصیف کرد. اگر زندگی ما با این کارها مشخص شود، می توانیم مطمئن باشیم که بر اساس جسم و نه روح حرکت می کنیم. برای گام برداشتن در راههای خداپسندانه، به خویشتنداری که توسط روح ایجاد شده است نیاز داریم. همانطور که تام شراینر در تفسیر خود در مورد غلاطیان می گوید: "کسانی که بر خود کنترل دارند، بر خلاف کسانی که تحت سلطه امیال نفسانی هستند، می توانند خود را مهار کنند."
آنچه پولس برای مسیحیان می خواهد این است که در آزادی زندگی کنند. اگر در جسم راه برویم، در بردگی راه می رویم. اگر در روح گام برداریم، آزاد هستیم، زیرا "در برابر این چیزها شریعت وجود ندارد" (غلاطیان 5:23). برای چنین آزادی است که "مسیح ما را آزاد کرد" (غلاطیان 5: 1).
تیتوس 2
اگر نامه پولس به تیتوس را از نزدیک خوانده باشید، احتمالاً متوجه شده اید که خودکنترلی چقدر ظاهر می شود. این مورد به ویژه در فصل دوم، جایی که اشکال مختلف کلمه پنج بار نشان داده می شود، صادق است. در این آیات، پولس به تیطوس توصیه می کند که چگونه گروه های مختلف مردم در کلیسا را تشویق کند: مردان مسن، زنان مسن، زنان جوان و مردان جوان.
پولس می نویسد:
- "مردان مسن باید...خود کنترل شوند."
- زنان جوانتر باید «خودکنترل شوند».
- مردان جوان باید «خودکنترل شوند».
- زنان مسن تر باید «زنان جوان را تربیت کنند» و فعل ترجمه شده به عنوان «تربیت کردن» ریشه یکسانی با «خودکنترلی» دارد.
به عبارت دیگر، خودکنترلی باید در زندگی همه مسیحیان - جوان و پیر، زن و مرد - مشهود باشد.
قبل از این که ادامه دهید، یک کلمه کوتاه برای مردان جوانی که این را می خوانند. در تیطوس 2، پولس تعدادی از ویژگیهایی را فهرست میکند که باید زندگی مردان مسن، زنان مسنتر و زنان جوانتر را مشخص کند. اما وقتی نوبت به شما میرسد - مردان جوانتر - او چنین فهرستی را ارائه نمیکند. در عوض، این فقط یک ویژگی برای مردان جوان است: تیتوس باید "مردان جوان را ترغیب کند که خویشتن دار باشند" (تیطوس 2:6). همین. چرا او آن را برای مردان جوان اینقدر ساده نگه می دارد؟ زیرا اگر مردان جوان بتوانند به خویشتن داری دست یابند، از بسیاری از بیماری هایی که معمولاً مردان جوان را آزار می دهد در امان خواهند بود. به برخی از گناهان مشترک مردان جوان فکر کنید، البته به درجات مختلف برای مردان مختلف: تنبلی، غرور، پرخاشگری بیش از حد، شهوت، خشم. موارد بیشتری وجود دارد که می توان ذکر کرد، اما در زیر و پشت هر یک از این رذایل، عدم کنترل نفس نهفته است. بنابراین، مردان جوان باید تا آنجا که می توانند انرژی خود را صرف پرورش این فضیلت کنند. به نفع شما و اطرافیانتان خواهد بود.
بازگشت به تیتوس: کلمه ای که پولس برای "خودکنترلی" در تیتوس استفاده می کند با کلمه غلاطیان 5 متفاوت است. و در حالی که ما نمی خواهیم تفاوت ها را زیاده گویی کنیم، این کلمه در تیتوس تاکید کمی متفاوت دارد. به جای توصیف کنترل بر احساسات خود، ایده "ذهن سالم" را در خود دارد.
همانطور که در غلاطیان، معنای کلمه با هر چیز دیگری که پولس در آیات اطراف می گوید تقویت می شود. انواع فضایلی که او می خواهد تیتوس را تشویق کند عبارتند از هوشیاری، وقار، استواری، تکریم، پاکی، درستکاری و مواردی از این قبیل. این صفات کمتر در مورد مهار هوس ها و پرهیز از زیاده روی است و بیشتر در جهت پرورش اعتدال روح و ثبات ذهن است. در واقع، کلمهای که پولس در اینجا در تیطوس 2 به کار میبرد، بهعنوان «هوشیار» (KJV؛ NKJV) و «معقول» (NASB) ترجمه شده است.
قابل درک است که برخی از ترجمه ها هر دو کلمه را در غلاطیان 5 و تیتوس 2 به عنوان "خود کنترلی" ترجمه می کنند، اما ارزش توجه به تفاوت های ظریف هر دو را دارد. با توجه به تفاوتهای موجود در کلمات، میتوان نتیجه گرفت که وقتی عهد جدید در مورد خودکنترلی صحبت میکند، تمام خود ما را مورد خطاب قرار میدهد: ذهنها و احساسات یکسان.
پس خودکنترلی چیست؟ میتوانیم آن را بهعنوان یک توانایی تقویتشده از روح برای اداره احساسات و اعمال خود و تعقیب سلامت قلب و ذهن برای جلال خدا تعریف کنیم.
خودکنترلی در زندگی عیسی
وقتی میخواهیم چیزی را تعریف کنیم، مثالها همیشه مفید هستند، و - مانند هر فضیلتی - ما یک الگوی کامل در خداوند عیسی داریم. و در حالی که او در درجه اول آمده بود تا جانشین ما باشد و عدالتی را که هرگز به تنهایی نمی توانستیم به دست آوریم را تامین کند، ما نیز باید به او به عنوان نمونه نگاه کنیم. پس از همه، این است که به شباهت او است که روح ما را متحول می کند. پس درست و خوب است که به او به عنوان الگوی خود نگاه کنیم.
بیایید چند صحنه را در نظر بگیریم که عیسی خودکنترلی را به نمایش می گذارد.
1. قبل از وسوسه کننده
پس از تعمید عیسی، او توسط روح به بیابان هدایت می شود و در آنجا به مدت چهل روز و چهل شب بدون غذا می رود. شیطان با دیدن یک فرصت، ظاهر می شود و اشتهای عیسی را نشانه می گیرد. مار باستانی حیله گر است و نقشه اش زیرکانه است. متی حتی به ما می گوید که تا زمانی که شیطان از راه می رسد، عیسی «گرسنه بود» (متی 4:2). بنابراین وسوسهگر شلیک میکند: «اگر پسر خدا هستی، به این سنگها دستور بده تا قرصهای نان شوند» (متی 4: 3). عیسی با خیره شدن به وسوسه و نقل تثنیه 8: 3 پاسخ می دهد: "انسان تنها با نان زندگی نمی کند، بلکه به هر کلامی که از دهان خدا می آید" (متی 4:4).
عیسی چگونه میتواند اینگونه پاسخ دهد؟ اشتهای او بیتردید بود، و پیشنهاد نان باید واقعاً وسوسهانگیز بوده باشد. عیسی قادر است به این طریق پاسخ دهد، زیرا حقیقت کتاب مقدس برای او بیشتر از اشتهای جسمانی اش کنترل کننده بود. "نه" او به وسوسه به او اجازه داد تا به وعده های خدا "بله" بگوید. به عبارت دیگر، او به اشتهای واقعی و مشروع خود اجازه داد تا مطیع کلام خدا باشد. این خودکنترلی است.
2. در برابر شاکیانش
صحنه دستگیری، بازجویی، شلاق و مرگ عیسی یکی از سلسله های طولانی بی عدالتی است. اتهامات نادرست بود و هر لحظه مجازات مستحق نبود. و با این حال عیسی هرگز تزلزل نکرد.
هنگامی که عیسی در برابر قیافا و بقیه اعضای شورا بود، در میان یک اوباش مذهبی بیپایان بود. شاهدان دروغین و دشمنان بدی بودند که به عیسی تف کردند و او را زدند. و با این حال "عیسی ساکت ماند" (متی 26:63).
هنگامی که پونتیوس پیلاطس از او بازجویی می کند، عیسی مایل به گفتگو بود، اما هرگز به دنبال اجتناب از صلیب نبود. و مرقس خاطرنشان می کند که وقتی عیسی تصمیم گرفت که دیگر نیازی به چنین تبادلاتی نیست، "عیسی دیگر پاسخی نداد، به طوری که پیلاطس شگفت زده شد" (مرقس 15:5).
چگونه است که عیسی میتوانست چنین خصومت، حتی حمله فیزیکی را تحمل کند، و در عین حال انتقام کلامی یا فیزیکی را انجام نداد؟ نویسنده کتاب عبرانیان به ما میگوید که عیسی میتوانست با چنین بدرفتاری «بهخاطر شادی پیش روی او» روبرو شود (عبرانیان 12:2). و پطرس می گوید: «وقتی او را دشنام می دادند، در عوض دشنام نمی داد. وقتی رنج میکشید، تهدید نمیکرد، بلکه همچنان خود را به کسی سپرد که عادلانه داوری میکند.» (اول پطرس 2:23). عیسی میدانست که در اطاعت لذت بیشتری نسبت به تلافی وجود دارد - و او میتوانست همه متهمان خود را تنها با یک کلمه از بین ببرد. اما اعتماد او به پدر از بین نرفت. حقیقت خداوند و پاداش های ابدی او را قادر ساخت تا زبان خود را کنترل کند و در مسیر باقی بماند.
3. قبل از جمعیت
عیسی در خدمت کوتاه خود بر روی زمین با افراد زیادی برخورد کرد. به این آیات انگشت شمار از انجیل متی نگاه کنید:
- «...جمعیت زیادی از او پیروی کردند» (متی 4:25).
- «عیسی… از آنجا بیرون رفت. و بسیاری از او پیروی کردند و او همه آنها را شفا داد» (متی 12:15).
- «در همان روز عیسی از خانه بیرون رفت و در کنار دریا نشست. و انبوهی در اطراف او جمع شدند» (متی 13: 1-2).
- پس از کشته شدن یحیی تعمید دهنده، عیسی «از آنجا در یک قایق به مکانی متروک تنها رفت. اما وقتی جماعت این را شنیدند، به دنبال او رفتند... و او بر آنها دلسوزی کرد و بیمارانشان را شفا داد» (متی 14:13-14).
چنین نمونه هایی را می توان چند برابر کرد. توجه داشته باشید که علیرغم این واقعیت که عیسی تقریباً هیچ فرصتی برای خلوت نداشت و مردم دائماً در جستجوی شفای او بودند، او هرگز با عصبانیت یا عصبانیت پاسخ نداد. او هرگز از نیاز جمعیت یا اصرار آنها در جلب توجه او ناراحت نشد. وقتی پولس می نویسد که عشق «صبور و مهربان است... بر راه خود پافشاری نمی کند. تحریک پذیر یا رنجش آور نیست... عشق همه چیز را تحمل می کند» (اول قرنتیان 13: 4-5، 7)، انسان تعجب می کند که آیا او نمونه عیسی را در ذهن داشته است.
صحنه دلخراش دیگری در انجیل یوحنا وجود دارد، جایی که عیسی به پنج هزار نفر غذا داد و جمعیت چنان مشتاقانه پاسخ دادند که عیسی متوجه شد «قرار بود بیایند و او را به زور ببرند تا او را پادشاه کنند». او نه با اجازه دادن به خود تاج گذاری، بلکه با عقب نشینی «دوباره به کوه به تنهایی» پاسخ داد (یوحنا 6:15).
چگونه است که عیسی چنین کنترلی بر پاسخهای خود اعمال میکند و هرگز آزار نمیدهد یا عصبانی نمیشود؟ چگونه او توانست اجازه ندهد تودهها او را تحت تأثیر قرار دهند و به او آزادی خدمت به پدرش و دوست داشتن دیگران را بدهد؟ او میدانست که برای چه هدفی آمده است، او ابتدا به دنبال پادشاهی بود و میدانست که شادی واقعی در خیر دیگران است. این خودکنترلی است.
عیسی تعریف ما از خویشتن داری را با شکوه به نمایش گذاشت: توانایی روحیه دار برای اداره احساسات و اعمال و تعقیب سلامت قلب و ذهن برای جلال خدا. چه ناجی!
بحث و تامل:
- آیا می توانید خودکنترلی را تعریف کنید؟ چه کسی در زندگی شما خودکنترلی را به خوبی مثال می زند؟
- کدام صحنه از زندگی مسیح نوع خودکنترلی را نشان می دهد که امیدوارید در زندگی خود پرورش دهید؟
- آیا غلاطیان 5:22-23 را حفظ کرده اید؟ آن را امتحان کنید!
بخش دوم: خودکنترلی و قلب
قبل از اینکه حوزه های کاربردی کاربردی را در نظر بگیریم، سه سوال مربوط به قلب وجود دارد که ارزش بررسی ما را دارد.
- آیا خودکنترلی یک فضیلت مسیحی است؟
همانطور که در بالا ذکر شد، عصر ما عاشق اصالت و ابراز وجود است. هنگامی که نسخه ای از خود را که می خواهید دنبال کنید، کشف کردید، هر چیزی که ممکن است جلوی بیان کامل آن را بگیرد باید کنار گذاشته شود. چنین محدودیتهایی میتوانند شما را غیر معتبر کنند. بنابراین، از جهاتی، خودکنترلی با روح عصر مخالف است.
و با این حال، یک پیمایش در کتابفروشی به شما خواهد گفت که بخش کاملی از جهان انتشارات به منابع خودیاری، هک های زندگی و به حداکثر رساندن بهره وری اختصاص یافته است - کتاب هایی که قول می دهند راز انجام کارها و تسلط بر خود را کشف کرده باشند. بنابراین، از برخی جهات، خودکنترلی - یا حداقل نوعی از آن - همچنان بسیار مورد توجه است.
در حالی که وسواس با اصالت ممکن است ویژگی منحصر به فرد زمان ما باشد، تلاش برای کنترل خود بر احساسات ما اینطور نیست. همچنین خویشتن داری دغدغه ای منحصر به قوم خدا نبوده است. فیلسوفان از افلاطون و ارسطو اعتدال را - یکی از خویشاوندان خویشتن داری - در میان فضایل اصلی برشمرده اند. کل مکتب فلسفه رواقی به فضایلی مانند تسلط بر نفس بستگی دارد.
این به یک سؤال مهم منتهی می شود: آیا اعتدال ارسطو، خویشتن داری رواقیون و خودبهینه سازی مرشدهای امروزی همان میوه تولید شده توسط روح خدا است؟
پاسخ کوتاه: نه، این یکسان نیست.
پاسخ طولانی تر این است که تفاوت بین فضیلت مسیحی و همتایان غیر مسیحی آن همیشه قابل تشخیص نخواهد بود. این مورد در مورد بسیاری از عناصر شخصیت مسیحی است: مهربانی، شادی، صبر، و غیره. در بیشتر موارد، شما نمی توانید مشاهده کنید که آیا آنچه می بینید کار روح القدس است یا صرفاً فیض معمولی است که به نمایش گذاشته شده است.
با خویشتن داری، ممکن است چیزهای مسیحی قابل تشخیصی وجود داشته باشد که بتوانید مشاهده کنید. به عنوان مثال، ما می خواهیم در زمان خود نظم داشته باشیم تا بتوانیم در کلام و دعا وقت بگذاریم. ما میخواهیم در عادات مالی خود عاقل باشیم تا بتوانیم به کلیساهای خود کمک کنیم و سخاوتمند باشیم. با این حال، حتی در این مثالها، ما میتوانیم به سادگی مقداری تقلبی از روح را مشاهده کنیم.
این به این دلیل است که ماهیت واقعاً مسیحی خودکنترلی ایجاد شده توسط روح چیزی است که نمی توانید ببینید: قلب. تفاوت بین خودکنترلی مسیحی و دیگران در این است چرا پشت رفتار هدف بزرگ زندگی در محدوده ها چیست؟
ارسطو که اعتدال را حد وسط بین زیادهروی و کمبود توصیف میکند، فضایل را راهی برای رسیدن به سعادت میدانست. اون مال اون بود چرا.
رواقیون از افراط و تفریط پرهیز می کردند و برای دستیابی به هماهنگی درونی و زندگی با فضیلت، نسبت به عوامل بیرونی بی تفاوتی می کردند.
بیشتر ادبیات امروزی در مورد خودکنترلی با هدف تبدیل شدن به سازنده ترین و بهینه ترین نسخه از خودمان است.
البته هیچ کدام از این خواسته ها بد نیستند. شادی، هماهنگی و عادات سازنده همگی اهداف ارزشمندی هستند. سوال این است که آیا آنها به عنوان ارزشمند هستند نهایی اهداف.
شما احتمالاً پاسخ را می دانید: نه، آنها نیستند. مشکل این است که بدون توجه به خدا می توان این اهداف را دنبال کرد و حتی به آن دست یافت. چیزهایی مانند بهره وری و شادی فقط به ما مربوط می شود. قلمرو آنها محدود به این زمین و زندگی گذرا ماست. اولین آیه کتاب مقدس - "در آغاز، خدا آسمانها و زمین را آفرید" (پیدایش 1:1) - با چنین فرضیاتی روبرو می شود. این زندگی همه چیز نیست، ما خالق داریم و او آسمان و زمین را پر می کند. پس هر ملاحظه ای از زندگی ما که با خدا شروع و ختم نمی شود ناقص و فرامسیحی است.
خداوند ما را به برخی از اهداف مشابه فرا می خواند: خویشتن داری، شادی، بهره وری، آرامش درونی. اما انگیزه متحرک برای اینها بالاتر و بزرگتر از هر چیزی است که یونانیان یا گوروها توصیف می کنند:
- مسیحیان باید به دنبال کار سخت و سازنده باشند. چرا؟ «هر کاری انجام میدهید، از صمیم قلب کار کنید، نه برای خداوند، نه برای مردان، زیرا بدانید که از خداوند میراث را به عنوان پاداش خود خواهید گرفت. شما خداوند مسیح را خدمت می کنید» (کولسیان 3:23-24).
- مسیحیان باید به دنبال مهار اشتهای گناه آلود خود باشند. چرا؟ «زیرا فیض خدا ظاهر شده است که نجات همه مردم را به ارمغان میآورد... و ما را تربیت میکند تا... در عصر حاضر زندگی خویشتندار، درستکار و خداپسندانه داشته باشیم، در انتظار امید مبارک ما، ظهور جلال خدای بزرگ و نجاتدهنده ما عیسی مسیح» (تیطس 2: 11-13).
- مسیحیان باید در استفاده از زمان منظم باشند. چرا؟ «پس با دقت بنگر که چگونه راه میروی، نه به عنوان نابخردانه، بلکه عاقلانه و بهترین استفاده را از زمان میکنی، زیرا روزها بد هستند. پس احمق نباشید، بلکه درک کنید که اراده خداوند چیست.» (افس. 5:15-17).
نگاه کنید که چه چیزی باید انگیزه چنین زندگی دقیقی را ایجاد کند: آگاهی از این که ما در برابر خدای قادر متعال و خداوند عیسی مسیح مسئول هستیم. او ما را آفرید، او شرایط زندگی را تعیین کرده است و دستورات او راه شادی واقعی است.
پس چرا باید خود را کنترل کنیم؟ برای عزت و جلال خداوند.
آیا می خواهیم به خوشبختی برسیم؟ کاملا. آیا می خواهیم سازنده باشیم؟ امیدوارم اینطور باشد. اما انگیزه زیربنایی این چیزها صرفاً این نیست که بهترین نسخه از خودمان باشیم، یا عزت نفس خود را تقویت کنیم، یا هر چیزی که خود در مرکز قرار دارد. انگیزه اساسی باید این باشد که ما می خواهیم "همه چیز را برای جلال خدا انجام دهیم" (اول قرنتیان 10:31).
نمونه هایی از زندگی عیسی که در بالا بررسی کردیم این نکته را نشان می دهد. توانایی او در "نه" گفتن به وسوسه و گناه در حالی که "بله" گفتن به همه چیزهای درست، بازتابی از فداکاری او به جلال خدا بود. این انگیزه در سطح قلب چیزی است که خودکنترلی را به میوه واقعی روح تبدیل می کند.
2. آیا خودکنترلی صرفاً مربوط به قوانین است یا مرزها؟
سوال دوم ما در مورد نقش خرد در پیگیری خویشتن داری است. خودکنترلی واقعاً مسیحی این نیست که قوانینی را وضع کنیم و سپس به سادگی از آنها پیروی کنیم. اگر چنین بود، میتوانستیم انگیزههای خدامحوری را که به تازگی ایجاد کردهایم فراموش کنیم. ما همچنین در معرض خطر قرار گرفتن بالقوه در بردگی نقشه های خود خواهیم بود و ما را نسبت به فرصت های مشروط و غیرمنتظره کور می کند.
و زندگی بر اساس مجموعهای از قوانین خودمان نیز میتواند ما را از درک این موضوع باز دارد که بسیاری از خودکنترلی ما در محدوده آزادی مسیحیت اتفاق میافتد.
برای کمک به درک این نکته، میتوانیم به دو «مسیر» متفاوت خودکنترلی فکر کنیم.
اول، یک خط عریض وجود دارد. ممکن است این مسیر را خودکنترلی یا گناه بنامیم. آزادی حرکت در هر نقطه در این خط وجود دارد، اما به محض عبور از یک مرز، به گناه منحرف شدهاید. به عنوان مثال، استفاده از اینترنت را در نظر بگیرید. کارهای زیادی می توانید آنلاین انجام دهید که خوب و خوب است. آزادی وجود دارد اما نواحی آنلاین نیز وجود دارد - به عنوان مثال، پورنوگرافی - که کاملاً خارج از خط و به طور کلی خارج از جاده هستند. برای رسیدن به آنجا باید گناه کرد. انتخاب ها این است که یا خویشتن داری داشته باشید و در مسیر باقی بمانید، یا عدم کنترل خود و افتادن به گناه.
یا گفتار ما را در نظر بگیرید. راههای زیادی برای صحبت کردن برای خدا وجود دارد، اما راههایی هم برای استفاده از زبانمان وجود دارد که به صراحت گناه میکنند: دروغ، کفرگویی، غیبت کردن، و غیره. انتخاب این است که یا خویشتن داری داشته باشید و این گونه صحبت نکنید، یا عدم تسلط بر خود و افتادن به گناه.
در هر دوی این مثالها، برای ماندن در مسیر و اجتناب از فعالیت ذاتاً گناهآمیز، نیاز به خویشتنداری دارد.
اما هم در استفاده از اینترنت و هم در گفتار، میتوانیم یک خط دوم و باریکتر را در مسیر عریض شناسایی کنیم. ممکن است این مسیر را خود کنترلی یا بیاحتیاطی بنامیم. این خط باریک تر با قوانین تعریف نمی شود، بلکه با حکمت تعریف می شود. با در نظر گرفتن مجدد استفاده از اینترنت، راههای زیادی وجود دارد که میتوان به صورت آنلاین کار کرد که ذاتاً گناه نیستند، اما غیرعاقلانه هستند. یا ممکن است غیرعاقلانه باشد برای شما یا برای مدتی. چه سایتهایی باشند که وقت شما را تلف میکنند و یا کمتر از پیشرفت شما را نشان میدهند – ممکن است لازم باشد با ترسیم مرزهای محتاطانه، خویشتنداری داشته باشید.
در مورد صحبت ما هم همینطور. انواع روشهایی وجود دارد که افراد میتوانند از گفتار خود استفاده کنند که ممکن است ذاتاً گناه نباشد، اما عاقلانه نیست. این می تواند عادت به زیاد صحبت کردن یا کم صحبت کردن یا هر روشی باشد که ما مستعد سوء استفاده از زبان خود هستیم. هر چه هست، خواستار تعیین مرزهای خردمندانه است.
مرزهای عاقلانه همان چیزی است که پولس هنگام نوشتن به قرنتیان تشویق کرد. قرنتیان دیدگاه نادرستی نسبت به آزادی داشتند، همانطور که در یکی از شعارهای آنها آمده است: "همه چیز برای من حلال است" (اول قرنتیان 6:12؛ 10:23). آنها از این خط برای مشروعیت بخشیدن به رفتار گناه آلود استفاده می کردند، و پولس استثناء کرد. اولا، این که همه چیز حلال است، به سادگی درست نیست. مسیحیان تحت شریعت مسیح هستند (اول قرنتیان 9:21)، و اگرچه ما از اسارت گناه و شریعت موسی آزادیم، باید بردگان عدالت باشیم (رومیان 6: 17-19). و دوم، حتی در شریعت مسیح، ممکن است ملاحظات دیگری وجود داشته باشد.
پولس با ارائه چند نکته با شعار قرنتی مقابله کرد: «همه چیز مفید نیست» و «چیزی بر من تسلط نخواهد یافت» (اول قرنتیان 6:12).
این که آیا چیزی «مفید» است یا نه، میتواند با کمک یا مانعی در راه رفتن ما با مسیح - یا در راه رفتن دیگران، تعیین شود، زیرا ایده «مفید» گاهی اوقات رفاه دیگران را در نظر میگیرد (10:23-24؛ 12:7). و اینکه آیا ما تحت تسلط هر چیزی هستیم یا خیر را می توان با این موضوع تعیین کرد که آیا ما آزادی داریم که از آن بدون اقدامات شدید چشم پوشی کنیم.
ما نمی خواهیم با ترس زندگی کنیم که همیشه در آستانه از دست دادن کنترل هستیم. این به طرز شگفت انگیزی درست است که «هر چیزی که خدا آفریده نیکو است، و اگر با شکرگزاری پذیرفته شود، هیچ چیز رد نمی شود» (اول تیم. 4:4). اما اگر به اندازه کافی خود را بشناسید و تاریکی گناه را بشناسید، فکر کردن به چیزی که از آن لذت می برید و می تواند تبدیل به افراط شود، دشوار نخواهد بود. این امکان وجود دارد که لذت بردن از چیز خوب، بدون کنترل، به بردگی تبدیل شود. خویشتن داری تفاوت بین لذت خداپسندانه و زیاده خواهی گناه آلود است.
تنها چیزی که می خواهیم ما را کنترل کند روح خداست. این در حالی اتفاق میافتد که ما در محدوده وسیعتری از قانونمندی زندگی میکنیم و در صورت لزوم، مرزهایی را ترسیم میکنیم تا اطمینان حاصل کنیم که تحت تسلط هیچ چیز قرار نخواهیم گرفت. این ما را به سوال سوم مان هدایت می کند.
3. چه کسی در کنترل است؟
تردیدی که می توان در مورد خودکنترلی داشت این است که به نظر می رسد ما عاملین آن هستند و این گونه اظهار تلاش ها خلاف لطف و حاکمیت خداوند به نظر می رسد. این تنش منحصر به خودکنترلی نیست، اگرچه کلمه "خود" ممکن است با این فضیلت خاص آن را تشدید کند.
پس بیایید به دنبال شفافیت باشیم.
نویسندگان عهد جدید مشکلی ندارند که ما را به تلاش برای تعقیب خداپرستی دعوت کنند:
- "... نجات خود را با ترس و لرز انجام دهید" (فیلیسیان 2:12).
- "سلاح کامل خدا را بپوشید" (افس. 6:11).
- "پس بیایید برای ورود به آن استراحت تلاش کنیم..." (عبرانیان 4:11).
- "...خود را برای خداپرستی تربیت کنید" (اول تیموسی. 4:7).
- «…شما نیز در تمام رفتار خود مقدس باشید» (اول پطرس 1:15).
- "زیرا اراده خدا، تقدیس شما این است: ... که هر یک از شما بداند که چگونه بدن خود را در تقدس و احترام کنترل کند" (اول تسالونیکیان 4: 3-4).
این بدان معنا نیست که مسیح به دعوت مسیح برای برداشتن صلیب و پیروی از او، یا سخن او در مورد تنگ بودن راه زندگی اشاره می کند.
پس آیا ما مسئول ایجاد تقدس - و به ویژه خودکنترلی - در زندگی خود هستیم؟ بله، ما هستیم. یا ما مسئولیم و یا آن آیات فوق بی معناست.
اما این تصویر کامل نیست. همگامی در این الزامات و پیشبرد تلاش ما وعده های خداوند است:
- «...زیرا این خداست که در شما کار میکند تا بخواهد و برای خوشایند او کار کند» (فیلسیان 2:13).
- «…کسی که کار نیک را در شما آغاز کرد، آن را در روز عیسی مسیح به پایان خواهد رساند» (فیلیسیان 1:6).
- «کسی که تو را می خواند امین است. او قطعاً آن را انجام خواهد داد.» (اول تسالونیکیان 5:24).
- «برای کسانی که از پیش میشناخت، از پیش مقدر کرد که به صورت پسرش همشکل شوند، تا در میان بسیاری از برادران نخستزاده باشد» (رومیان 8:29).
- «... [شما] خود جدید را پوشیدهاید، که در معرفت به شکل خالقش تجدید میشود» (کولسیان 3:10).
این به معنای وعده های مسیح نیست که هیچ کس نمی تواند ما را از دست پدر بیرون کند و هر که نزد او بیاید بیرون رانده نخواهد شد.
پس آیا خدا در نهایت حتی بر تلاش های ما برای رشد در خداپرستی و خویشتن داری حاکم است؟ بله، او است.
تا روزی که غربت زمینی ما به پایان می رسد، باید گناه را کنار بگذاریم و هر آنچه را که ما را درگیر می کند کنار بگذاریم و عشق، خویشتن داری و تمام خداپرستی را به کار ببندیم. همانطور که کنت هیوز می گوید، این کار مقداری «عرق مقدس» می خواهد.
رشد ممکن است کند باشد، اما خدا وعده داده که این اتفاق خواهد افتاد. خودش به آن رسیدگی خواهد کرد. همانطور که والدین نمی توانند رشد روز به روز فرزندان خود را مشاهده کنند، اما یک تصویر آن را واضح می کند، رشد معنوی نیز چنین است. وقتی به گذشته نگاه میکنیم و شواهدی از رشد را میبینیم، چه اکنون، در پایان زندگیمان، یا جایی در بین آنها، بدون شک تغییر و بلوغ واقعی رخ داده است. و به همان اندازه روشن خواهد شد که این روح خدا بود که آن را به وقوع پیوست. و او شکوه را به دست خواهد آورد.
بحث و تامل:
- چرا کار عیسی بر روی صلیب باید بر خودکنترلی شما انگیزه دهد؟
- زمینه های «بی احتیاطی» در زندگی شما چیست؟
- از خود بپرسید چرا شما می خواهید در خودکنترلی زندگی کنید. چه چیزی به شما انگیزه می دهد؟
بخش سوم: بکارگیری خودکنترلی
خدا از شما می خواهد که یک زندگی خودگردان داشته باشید. او «به ما روح ترس نداد، بلکه از قدرت و محبت و خویشتنداری عطا کرد» (دوم تیمور 1:7). و او روح خود را تأمین کرده است تا اطمینان حاصل شود که این اتفاق می افتد. بنابراین در این بخش از راهنمای میدانی، میخواهم شما را به چالش بکشم تا خودکنترلی داشته باشید. نه برای به دست آوردن آنچه عیسی قبلاً برای شما انجام داده است، بلکه برای جلال دادن به خدا و تجلیل از همه آنچه عیسی برای شما انجام داده است.
برای انجام این کار، بیایید به چند زمینه که مردم می توانند در آن مبارزه کنند نگاه کنیم، بیایید آنچه را که کتاب مقدس می گوید در نظر بگیریم، و بیایید متعهد شویم که از آن برای جلال خدا در زندگی خود استفاده کنیم.
زمان
"پس به ما بیاموز که روزهای خود را بشماریم تا بتوانیم قلبی خردمند بدست آوریم." - مزمور 90:12
سرپرستی زمان برای بسیاری از ما عرصه نبرد است. این تعجبی ندارد، زیرا پولس وقتی ما را تشویق میکند که «از زمان بهترین استفاده را ببریم»، همچنین به ما میگوید که «روزها بد هستند» (افس. 5:15-16). عصری که در آن زندگی می کنیم - و این در هر عصری صادق بوده و خواهد بود تا زمانی که پادشاهی مسیح به طور کامل برسد - وفاداری مسیحی را تشویق نمی کند. بنابراین اگر مراقب نباشیم، در نهایت از زمان خود در راه هایی استفاده می کنیم که باعث بی احترامی به مسیح می شود: تنبلی و تنبلی، تعقیب دنیوی، اعمال گناه، یا امتناع از استراحت. هیچکدام از اینها راههای وفاداری برای مدیریت دقیقهها، ساعتها، روزها و سالهای ما نیستند.
زمان گرانبهاترین منبع ماست و کار در جهت وفاداری بسیار مهم است. جاناتان ادواردز در موعظه ای درباره سرپرستی زمان گفت:
جز لحظه ای است تا ابدیت. زمان به قدری کوتاه است و کاری که باید در آن انجام دهیم آنقدر بزرگ است که از هیچ چیزی برای صرفه جویی نداریم. کاری که باید انجام دهیم تا برای ابدیت آماده شویم، باید به موقع انجام شود، وگرنه هرگز نمی توان آن را انجام داد.
اگر ادواردز درست میگوید که کاری که باید انجام دهیم «خیلی عالی» است (و او هم همینطور است)، پس چگونه باید به زمان خود فکر کنیم؟
سلیمان شاه از مثالی واضح برای آموزش پسرش در این مورد استفاده می کند، و ما نمی توانیم بهتر از این که به سخنان او توجه کنیم:
برو به مورچه ای تنبل.
راههای او را در نظر بگیرید و عاقل باشید.
بدون داشتن هیچ رئیسی،
افسر یا حاکم
او نان خود را در تابستان آماده می کند
و غذای خود را در درو جمع می کند.
ای تنبل تا کی آنجا دراز خواهی کرد؟
کی از خواب برمی خیزی؟
کمی خواب، کمی خواب،
کمی تا کردن دست ها برای استراحت،
و فقر مانند دزدی بر تو خواهد آمد،
و مثل یک مرد مسلح بخواه. (مثل 6:6-11)
در این نگاه به مورچه ها، سلیمان مشاهده می کند که آنها کاری را که باید انجام شود بدون نظارت انجام می دهند. مورچه ها برای ادامه کار به کسی نیاز ندارند که شلاق را بشکند. آیا می توان همین را در مورد ما گفت؟ یا اینکه سرپرستی ما آنقدر ضعیف است که به سختی می توان به یک ساعت باز اعتماد کرد؟
در آیه 8، سلیمان اشاره می کند که مورچه «نان خود را در تابستان آماده می کند و غذای خود را در درو جمع می کند.» فعالیت های مختلفی برای فصول مختلف وجود دارد: آماده سازی در تابستان، جمع آوری در هنگام برداشت. به عبارت دیگر، مورچه زمان مناسب را برای انجام کار درست می داند.
این دیدگاهی از بهره وری است که بهتر است آن را اتخاذ کنیم. به خدا افتخار نمی کند که همیشه با تعهد به انجام هر چه بیشتر انجام شود. این کاری نیست که خدا در هفته خلقت انجام داد، و این کاری نبود که عیسی تنها سه سال از عمر خود را در خدمت عمومی صرف کرد. و رویکرد حداکثر بهره وری راهی مطمئن برای فرسودگی است. همانطور که سلیمان در جای دیگر می گوید: «یک مشت آرامش بهتر از دو دست پر زحمت و کوشش در راه باد است» (حفظ 4: 6).
این رویکرد همچنین در دسترس بودن رابطه ای را بسیار سخت می کند. چه کسی وقت دارد تا یک تماس تلفنی برنامه ریزی نشده با یکی از عزیزانش یا ملاقات فوری با یک دوست در بیمارستان داشته باشد، اگر رویکرد ما به زندگی حداکثر بهره وری باشد؟
خودکنترلی در استفاده ما از زمان به نظر انجام کار درست در زمان مناسب به روش درست است. وقتی سر کار هستیم باید کار کنیم. و عاقلانه است که مرزهایی را در اطراف آنچه بر کار ما تجاوز می کند تعیین کنیم. وقتی در خانه هستیم، باید در خانه باشیم و برای محافظت از آن زمان، مرزهایی در نظر بگیریم. وقتی باید بخوابیم باید بخوابیم. این اصل را می توان در سرتاسر مسئولیت های ما به کار برد: کار درست را در زمان مناسب به روش درست انجام دهیم. در تابستان آماده کنید، در هنگام برداشت جمع کنید.
هنگامی که سلیمان از مشاهده مورچه به پایان می رسد، توجه خود را به تنبل معطوف می کند: کی بلند می شوی و کاری انجام می دهی؟ او در مورد خواب صحبت میکند، اما ما به همین راحتی میتوانیم آن را با چالشهای خودمان تطبیق دهیم: «تا کی میخواهی سرویس استریم خود را زیاد مصرف کنی؟» "چقدر قبل از اینکه واقعاً بلند شوید روی آن تلفن حرکت می کنید؟"
زمانی برای استراحت مناسب و خداپسندانه وجود دارد. اما خواب و فراغت اشتها هستند و اگر کمی اینجا و کمی آنجا زیاده روی کنید، آن اشتها بیشتر می شود. و یک روز از خواب بیدار می شوی و متوجه می شوی که زندگی خود را با ترس از خدا سپری نکرده ای.
یک واقعیت دردناک این است که کسی همیشه هزینه مدیریت ضعیف ما در زمان را خواهد پرداخت. اگر ما در کار تنبل باشیم، کارفرما و همکاران ما اثرات آن را احساس می کنند. اما اگر در نهایت مجبور شویم تنبلی خود را با گذشت زمان جبران کنیم، عزیزان ما نیز همینطور خواهند بود.
نحوه مدیریت زمان خود را ارزیابی کنید و ببینید چه چیزی باید تغییر کند. اگر مطمئن نیستید، از نزدیکترین افراد بخواهید تا مشاهدات خود را به اشتراک بگذارند. سپس عمل کنید: اگر چنین است به کسانی که به آنها گناه کرده اید اعتراف کنید. مرزها را در جای خود قرار دهید و خدا را با این گرانبهاترین کالاها گرامی بدارید.
فکر کردن
"با این دنیا مطابقت نداشته باشید، بلکه با تجدید ذهن خود دگرگون شوید." — رومیان 12:2
اعمال خویشتن داری در زندگی فکری شما ممکن است به نظر یک امکان نباشد، اما ارزش تلاش را دارد. ما باید خدا را با قلب، جان و ... دوست داشته باشیم ذهن ها (متی 22:37). کتاب مقدس فرض میکند که ما صرفاً مسافرانی نیستیم که در تفکر خود در مسیر حرکت قرار بگیریم، بلکه بر آنچه در ذهنمان اتفاق میافتد اختیار داریم.
پولس رسول می نویسد:
بالاخره برادران، هر چه حق است، هر چه شرافت دارد، هر چه عادل است، هر چه پاک است، هر چه دوست داشتنی است، هر چه ستودنی است، اگر عالی است، اگر چیزی در خور ستایش است، به این چیزها فکر کنید. (فیل. 4:8)
اون قسمت آخر رو گرفتی؟ این یک امر ضروری است: به این چیزها فکر کنید.
اگر غیرممکن بود، پل به ما نمی گفت که این کار را انجام دهیم. ما در مزمور 1 همان فرض اختیاری کتاب مقدس را می بینیم، جایی که گفته می شود که انسان مبارک روز و شب در مورد قانون خدا تعمق می کند. چنین مراقبه ای شامل تصمیم گیری در مورد اینکه به چه چیزی فکر کنیم و چه چیزی را از ذهن خود خارج کنیم، است. یعنی کتاب مقدس ما را به خویشتن داری در ذهنمان فرا می خواند.
چنین نظم ذهنی یک چالش است، و برخی هستند که انواع خاصی از افکار برای آنها "چسبنده" است. اما همه ما تشویق شدهایم که «با تجدید ذهن تو متحول شویم» (رومیان 12:2).
حوزههای زیادی از تفکر ما وجود دارد که خودکنترلی میتواند به آنها کمک کند، اما بیایید دو مورد را در نظر بگیریم: افکار شهوانی و تفکر ناپخته.
شهوت
اگر اختیار را واگذار کنید و اجازه دهید افکارتان برای شما اتفاق بیفتد، شهوت یک نبرد باخت را نشان خواهد داد. شما باید برای مبارزه آماده باشید و برای مقابله آماده باشید. برای افرادی که به طور مداوم با شهوت مبارزه می کنند، یکی از راه های کمک این است که عملی عمل کنند: با یک کارت یادداشت شروع کنید. روی آن یادداشت، یک یا دو آیه کتاب مقدس را بنویسید که می تواند به شما کمک کند با تفکر شهوانی مبارزه کنید، مانند اول تسالونیکیان 4: 3، "زیرا اراده خدا، تقدیس شما این است: این است که از فسق جنسی خودداری کنید." یا آن را چیزی بسازید که می خواهید ذهن خود را به سمت آن سوق دهید، به طوری که شهوت را به تعویق می اندازید و چیزی آموزنده به تن می کنید، مانند «یکدیگر را با محبت برادرانه دوست بدارید. در احترام از یکدیگر سبقت بگیرید» (روم. 12:10).
آن کارت را در جیب خود نگه دارید یا آن را به داشبورد یا رایانه خود بچسبانید، و هنگامی که فکر شهوانی به ذهن شما خطور کرد، آن کارت را بیرون بیاورید و بخوانید و دعا کنید تا باورتان شود. اگر هنوز در حال مبارزه هستید، دوباره این کار را انجام دهید. این کار را انجام دهید تا زمانی که بتوانید آنچه را که عیسی در وسوسه خود تجربه کرد، تجربه کنید: واقعیت حقیقتی که بر اشتهای خشمگین غلبه کرد. این یکی از راههایی است که میتوانید افکارتان را به اسارت درآورید و کمی بر خود کنترل کنید.
نابالغی
پولس در اول قرنتیان 14:20 میگوید: «ای برادران، در فکر فرزند نباشید. در بدی ها نوزاد باشید، اما در فکر خود بالغ باشید.»
تفکر بالغ چگونه به نظر می رسد؟
به عنوان مثال، امثال 18:17 میگوید: «کسی که اول قضیه خود را بیان میکند درست به نظر میرسد، تا اینکه دیگری بیاید و او را بررسی کند.» طرز فکر ناپخته و کودکانه یک طرف داستان را می شنود و سپس در پاسخ نظری پرشور شکل می دهد. طرز تفکر بالغ و خودکنترل شده صبر می کند، به تفکر سطحی بسنده نمی کند و تا زمانی که اطلاعات بیشتری جمع آوری شود در شکل گیری نظر صبور است.
با توجه به اینکه ما در فرهنگ طعمه کلیکی، برخوردهای داغ و احساساتی زندگی می کنیم، این شکل از خودکنترلی شما را کاملاً در تضاد با روح عصر ما قرار می دهد. برای عملی شدن: دفعه بعد که درباره یک جنجال می شنوید، یا ویدیوی ویروسی را در اخبار مشاهده می کنید، در مقابل وسوسه باور کردن روایت اولیه مقاومت کنید. راه بالغ برای اندیشیدن این است که یک طرف داستان را بشنویم و فکر کنیم، "این ممکن است درست باشد، اما باید ببینیم."
بگذارید دیگران در نظرات خود عصبانی شوند و آنها را با صدای بلند در رسانه های اجتماعی بیان کنند. در افکار خود بالغ، هوشیار و خوددار باشید.
احساسات
«کسی که دیر خشمگین باشد از زورگو بهتر است و کسی که بر روح خود حکومت کند از کسی که شهری را تصرف کند.» - امثال 16:32
"احمق روح خود را کاملاً تخلیه می کند، اما مرد عاقل بی سر و صدا جلوی آن را می گیرد." - امثال 29:11
خودکنترلی در زندگی عاطفی ما چگونه است؟ به نظر می رسد ظرفیت حاکمیت بر روح خود و عدم تخلیه کامل آن. به نظر می رسد که به احساسات خود اجازه می دهیم خدمت کنید فکر ما به جای اجازه دادن به آنها راهنمای تفکر ما
این یکی از زمینه هایی است که نگرانی برای اصالت می تواند بلوغ را تضعیف کند. در فرهنگ ما، اشتیاق تقریباً به جایگاه یک برگ برنده عاطفی رسیده است، به طوری که اگر من فقط با اشتیاق کافی چیزی بگویم، باید حقیقت داشته باشد یا حداقل جدی گرفته شود. اما برخی از اشتیاق چیزی نیست جز دادن "فوق کامل" به روحیه ما. راه عاقلانه تر این است که خویشتن داری داشته باشید و کسی باشید که "به آرامی آن را باز می دارد" (مثل 29:11).
همین اختیار به پاسخ های احساسی اعطا شده است. اگر کاری را می گویی یا انجام می دهی و احساسات من جریحه دار می شود، فرقی نمی کند کاری که انجام دادی یا گفتی اشتباه بود یا قصد جریحه دار کردن را داشتی، این واقعیت است که احساسات من جریحه دار شده است. این کودکانه است، و برخلاف آنچه سلیمان می ستاید: «عقل خوب آدمی را در غضب کند می کند و جلال اوست که از گناه چشم پوشی کند» (مثل 19:11).
احساسات می توانند چیزهای خوبی باشند. خداوند عیسی در قبر ایلعازر غمگین شد (یوحنا 11:35)، خشم هنگام پاکسازی معبد (یوحنا 2:13-22)، نگرانی در جتسیمانی (متی 26:38-39)، و هنگامی که دعا کرد "در روح القدس شاد شد" (لوقا 10:2). و به عنوان مسیحیان، به ما دستور داده شده است که شادی کنیم و گریه کنیم (رومیان 12:15).
بنابراین بلوغ عاطفی نمی تواند فقدان احساسات باشد. بلکه در توانایی این است که بر احساسات خود حکومت کنیم و تحت سلطه آنها نباشیم.
احساسات نابالغ معمولا زودگذر و سطحی هستند و ممکن است با ذهن و اراده ما همخوانی نداشته باشند. آنها در درون ما برمی خیزند و نفوذی بزرگ اعمال می کنند.
نمونهای از چنین ناپختگی زمانی است که کودکان (یا بزرگسالان) عصبانی میشوند. آنها کنترل خود را از دست می دهند و به احساساتشان اجازه می دهند که نمایش را اجرا کنند، اغلب به روش هایی که بعداً شرمنده می شوند. وقتی پسرم کوچکتر بود و عصبانی میشد، به او یادآوری میکردیم که «پسرهای بزرگ خودکنترلی دارند». او از عصبانیت هایش بیشتر شده است، اما این پیامی است که او هنوز می شنود.
احساسات بالغ و خودکنترل شده - که ممکن است به درستی محبت نامیده شوند - تمایل دارند کل فرد را درگیر کنند، با باورها و اراده های ما همسو می شوند و ثابت می شوند که پایدار هستند. آنها در درون ما قد علم میکنند و ما را به روشهای خوب و متناسب با شرایط پیش میبرند. آنها غم، شادی و بقیه چیزها را در زمان مناسب و به میزان مناسب بیان می کنند.
اگر بخواهیم به عنوان چراغ در یک نسل پیچ خورده بدرخشیم، اعمال خویشتن داری در زندگی عاطفی ما راه درازی خواهد داشت.
زبان ها
«اگر کسی در گفتار خود لغزش نکند، او مرد کاملی است». - یعقوب 3:2
رام کردن زبان یک نبرد جهانی است، اما در جبهه های مختلف برای افراد مختلف رخ می دهد. برخی از افراد خیلی سریع صحبت می کنند در حالی که برخی دیگر در زمانی که باید صحبت نمی کنند. بعضیها وقتی شروع به صحبت میکنند خیلی طولانیتر میشوند، در حالی که برخی دیگر با خشن بودن، مبتذل بودن و اصلاحناپذیر بودن دست و پنجه نرم میکنند. دیگران نمی توانند از دروغ پرهیز کنند، در حالی که دیگران به قول خود عمل نمی کنند.
خودکنترلی با گفتار ما چگونه به نظر می رسد؟ به نظر میرسد که افسسیان 4:29 را معیار خود قرار دهیم: «از دهان شما سخنان فاسد بیرون نیاید، بلکه فقط چیزهایی که برای ساختن خوب است، به اقتضای موقعیت، تا شنوندگان را فیض کند.»
اگر هنگام صحبت کردن هدف خود را تعالی قرار دهید، از کلمات خود برای تشویق، تأیید، گفتن حقیقت و شهادت استفاده خواهید کرد. همه اینها مورد رضایت خداوند است و به اطرافیان شما لطف می کند.
افرادی که زبان خود را کنترل می کنند اغلب دارای مهارت گوش دادن خوب نیز هستند. احتمالاً فردی را می شناسید که آنقدر شنونده ضعیف است که تعجب می کنید که تلاش برای مکالمه با او چه فایده ای دارد، یا به وضوح منتظر است که صحبت نکنید تا آنها بتوانند آنچه را که می خواهند بیان کنند. چنین ویژگی هایی نه تنها گوش دادن بد، بلکه یک قلب خودخواه و خود شیفته را نشان می دهد. اگر کسی گوش ندهد، سخنرانی او اغلب خودخواهانه خواهد بود.
تعهد به تربیت و خدمت به اطرافیان ما باید ارتباط کلامی، گوش دادن ما و ارتباط کتبی ما چه متنهای ما، چه پستهای ما در رسانههای اجتماعی، یا چیز دیگری، همه ما باید از این حقیقت بترسیم که «در روز داوری مردم برای هر سخنی که بیاحتیاطی میگویند حساب خواهند داد» (متی 12:36).
همانطور که یعقوب مشاهده می کند، اگر کسی بتواند زبان خود را مهار کند، "او یک انسان کامل است" (یعقوب 3: 2). هیچ یک از ما این کار را آنطور که باید انجام نمی دهیم، به همین دلیل است که کتاب مقدس در مورد آن بسیار صحبت می کند.
نمونهای از روشهایی را که کلام خدا به گفتار ما دستور میدهد در نظر بگیرید، و توجه داشته باشید که کدام آیات برای شما ارتباط خاصی دارند:
- «وقتی کلمات زیاد باشد، گناه کم نمیشود، اما هر که لبهای خود را نگه میدارد، عاقل است» (امثال 10:19).
- اجازه دهید آنچه می گویید به سادگی «بله» یا «نه» باشد. هر چیزی بیش از این از شر است» (متی 5:37).
- "اما اکنون باید همه آنها را کنار بگذارید: خشم، غضب، کینه توزی، تهمت و سخنان ناپسند از دهان خود" (کولسیان 3: 8).
- «از یک دهان برکت و نفرین می آید. برادران من، این چیزها نباید چنین باشد» (یعقوب 3:10).
- «با دهان خود عجول نباشید و دلتان در گفتن سخنی در حضور خدا عجله نکند، زیرا خدا در آسمان است و شما در زمین. پس سخنان شما اندک باشد.» (Ecc. 5:2).
راه های لغزش با گفتار ما آنقدر زیاد است که سکوت کامل را وسوسه انگیز می کند. و با این حال باید صحبت کنیم!
از خدا بترسید، دیگران را دوست بدارید، و با تلاش برای ساختن و بخشش، زبان خود را کنترل کنید. شما اطرافیان خود را برکت خواهید داد و از نزاع های زیادی دریغ خواهید کرد.
بدن ها
«شما از آن خود نیستید، زیرا شما را به قیمتی خریدند. پس خدا را در بدن خود تسبیح گویید.» - اول قرنتیان 6:19-20
ما مالک بدن خود نیستیم، تا زمانی که آنها را داریم، صرفاً مباشر آنها هستیم. و در این زندگی فقط یکی از آنها را به دست می آوریم.
فقدان خویشتن داری در مباشرت فیزیکی می تواند مستلزم پرخوری، مستی، تنبلی، بداخلاقی جنسی و غیره باشد. خویشتن داری با این اعتقاد راسخ آغاز می شود که خدا مالک بدن ماست و ما مسئول مراقبت از چادرهای زمینی خود در حین خدمت به خداوند هستیم.
این باید ارتباط ما با غذا را نشان دهد. ما باید از آن به عنوان یک هدیه خوب از جانب خدا لذت ببریم، اما همانطور که پولس می گوید، نباید تحت سلطه چیزی به شکل وابستگی بیش از حد یا اعتیاد باشیم.
این باید ارتباط ما با ورزش را مشخص کند. تربیت بدنی ممکن است ارزش ابدی نداشته باشد، اما دارای ارزشی است (اول تیم. 4: 8). چنین چیزی وجود دارد کم ارزش گذاری ارزش تربیت بدنی، که سرپرستی ضعیف خواهد بود. و چیزی به عنوان وجود دارد ارزش گذاری بیش از حد تمرین بدنی، که می تواند نشانه ای از اولویت های نادرست باشد. همانطور که یک صنعتگر به ابزار خود تمایل دارد تا مطمئن شود که آنها می توانند هدف خود را برآورده کنند، بنابراین ما باید کمی به بدن خود توجه کنیم، مبادا آنها مانعی برای وفاداری شوند.
و این واقعیت که ما مباشر بدن خود هستیم باید ما را به تنفر از بداخلاقی جنسی و فرار از آن سوق دهد. بدن ما متعلق به خداست و بیحرمیتی به بدن خود با استفاده از آن برای فسق، بی احترامی به خالق خود است. شخص عاقل برای اطمینان از دور ماندن ما از گناه، مرزهایی را تعیین می کند.
اینها پنج حوزهای هستند که خودکنترلی به ما کمک میکند، اما شما میتوانید هر حوزهای از زندگی خود را در نظر بگیرید و ترسیم کنید که خودکنترلی چگونه به نظر میرسد. چنین تلاشهایی دشوار است، و در طول مسیر مستلزم اعتراف و توبه است، اما این چیزی است که خدا برای ما میخواهد و با روح خود میتواند آن را به وجود آورد.
بحث و تامل:
- کدام یک از این زمینه ها در زندگی شما نیاز به توجه بیشتری دارند؟
- برای پیشرفت در خویشتن داری چه مرزهایی را می توانید در نظر بگیرید؟
- چه کسی را در زندگی خود می توانید دعوت کنید تا شما را پاسخگو کند؟
نتیجه گیری: برنامه داشته باشید
«به همین دلیل تمام تلاش خود را بکنید که ایمان خود را با فضیلت، و فضیلت را با علم، و علم را با خویشتن داری، و خویشتن داری را با استواری، و استواری را با خداپرستی، و تقوا را با محبت برادری، و محبت برادرانه را با محبت تکمیل کنید. زیرا اگر این صفات از آن شما باشد و در حال افزایش باشد، شما را از بیاثر یا بیثمر بودن در معرفت خداوند ما عیسی مسیح باز میدارد.» - دوم پطرس 1: 5-8
خودکنترلی راه آزادی است. ما را قادر میسازد تا مانند زندگیهایی که داریم زندگی کنیم خواستن زندگی کردن این به ما امکان میدهد از عطایای خوب خدا لذت ببریم، بدون اینکه برده شویم، و به همه جهان نشان میدهد که چیزی جز عیسی مسیح بر ما مسلط نیست.
پس از اینجا کجا میری؟
امیدوارم پاسخ اولیه شما به آنچه خوانده اید باشد نه ناامیدی همیشه زمان مناسب برای تسلیم بخشی از زندگی خود به مسیح است. ممکن است فکر کنید در برخی زمینه ها خیلی دور شده اید، اما این دروغی است که باید آن را رد کنید. و بدانید که در مبارزه برای مرزها و خودکنترلی، گاهی شکست خواهید خورد. شما هرگز نیاز خود را به لطف خدا و بخشش گناهان بیشتر نخواهید کرد. اما، الحمدلله، علایق و ضعف های ما با روح خدا همتا نیست. تسلیم ناامیدی نشوید.
پاسخ دیگری که ثمربخش نیست، تعهد مبهم برای بهتر بودن است. مشاور کتاب مقدس، اد ولش، میگوید که «میل به خویشتنداری باید با برنامهای همراه باشد... با توجه به اینکه دشمن ما ظریف و حیلهگر است، یک استراتژی ضروری است».
سلیمان هشدار می دهد که "مرد بدون خویشتن مانند شهری است که در آن شکسته شده و بدون دیوار مانده است" (امثال 25:28). شهری که فاقد دیوار است در برابر دشمن ناامید است. و شهری که به طور مبهم امیدوار است برای جنگیدن آماده باشد، شهری محکوم به سقوط است. همین امر در مورد مسیحی که به دنبال تعیین مرزهای خردمندانه است نیز صدق می کند. شما یا برنامه ای دارید، یا صرفاً به ایده ای که می خواهید تغییر دهید، لبیک می دهید.
توصیه من این خواهد بود:
- حوزه ای از زندگی خود را مشخص کنید که می خواهید آن را تحت فرمانروایی مسیح بیشتر کنید. این میتواند حوزهای باشد که در این راهنما بررسی کردهایم یا چیز دیگری مانند سرگرمی، امور مالی و غیره. همه ما نقاط ضعفی داریم، سؤال این است که آیا قصد داریم کاری در مورد آن انجام دهیم.
- هنگامی که منطقه مورد نظر خود را شناسایی کردید، برای اینکه چگونه می خواهید رشد کنید و چه مرزهایی می خواهید ایجاد کنید، برنامه ریزی کنید. به یاد داشته باشید، خودکنترلی تنها به تنظیم قوانین و سپس پیروی از آنها نیست. اما ممکن است ترسیم مرزهای محکمتر در کوتاهمدت به ما این امکان را بدهد که در درازمدت با آزادی بیشتری حرکت کنیم.
- دعوت به پاسخگویی این می تواند یک مربی، یک کشیش، یک دوست باشد. اجازه دهید آن شخص از برنامه شما مطلع شود و به او اجازه دهید تا شما را پاسخگو نگه دارد. زمان منظمی را تنظیم کنید که بتوانید بهروزرسانی ارائه دهید و آنها بتوانند سؤالات تهاجمی بپرسند. یا می توانید مجموعه ای از سوالات را داشته باشید که هر هفته به صورت کتبی به آنها پاسخ دهید. راههای زیادی برای انجام این کار وجود دارد، اما دعوت از یک برادر یا خواهر در مسیح به مبارزه میتواند کمکی جدی باشد.
- چشمان خود را در بالا قرار دهید. اجازه ندهید که مبارزه شما برای خویشتن داری از یک تعقیب بت پرستانه تسلط بر خود غیر قابل تشخیص باشد. اغلب دعا کنید و از خدا بخواهید که ثمرات روح خود را به شما عطا کند. کتاب مقدس را بخوانید، به خاطر بسپارید و مراقبه کنید. عیسی و زندگی جدید خود را در او در نظر بگیرید. مزمورنویس کلام خدا را در قلب خود پنهان کرد، «تا به تو گناه نکنم» (مزمور 119:11). و هر کاری که لازم است انجام دهید تا ترس از خدا را در خود پرورش دهید، به این شناخت که در برابر او زندگی می کنید و در برابر او مسئول هستید.
زندگی مسیحی بهترین زندگی است. راه باریک، مسیر مسیح است، جایی که زندگی واقعی و شادی پایدار در آن یافت می شود. و هنگامی که خویشتن داری می کنیم، خود را آماده می کنیم تا نیکویی انجیل را بچشیم: "مسیح به خاطر آزادی ما را آزاد کرد" (غلاطیان 5:1). این ثمره خویشتن داری است.
-
بیوگرافی
مت دامیکو کشیش عبادت و عملیات در کلیسای باپتیست کنوود در لوئیزویل است. او یکی از نویسندگان است خواندن مزامیر به عنوان کتاب مقدس و برای تعدادی از نشریات و سازمان های مسیحی نوشته و ویرایش کرده است. او و همسرش آنا، سه فرزند باورنکردنی دارند.