خلوص جنسی
نوشته شین موریس
انگلیسی
اسپانیایی
مقدمه: «آری» خداوند
من در پروازهای طولانی در مورد آموزش اخلاق جنسی مسیحی بیش از هر جای دیگری آموخته ام. ممکن است عجیب به نظر برسد، پس بگذارید توضیح دهم. منظور من از "پروازهای طولانی" بیش از دو ساعت است - به اندازه ای که بتوانم یک مکالمه واقعی با مسافر کنارم داشته باشم. پس از چندین مورد از این مکالمات، متوجه شدم که آنها از یک الگوی قابل پیش بینی پیروی می کنند: مسافری که در کنار من بود می پرسد برای زندگی من چه کار می کنم، می فهمید که من یک نویسنده و پادکستر مسیحی هستم و بلافاصله نسخه ای از این سوال را از من می پرسد: "پس، آیا این بدان معنی است که شما مخالف رابطه جنسی خارج از ازدواج هستید؟ ازدواج همجنسگرایان؟ سقط جنین؟ اتصالات؟ دگرباشان؟»
در ابتدا سعی میکنم مستقیماً به این سؤالات پاسخ دهم - دلایل انجیلی مخالفم با فعالیت جنسی خارج از ازدواج بین یک مرد و یک زن، رفتار همجنسگرایانه، کشتن نوزادان متولد نشده، هویتهای جنسی جایگزین و موارد دیگر. اما بعد از چند مکالمه که به من داد دژاوو و ثمره کمی به بار آورد، شروع کردم به تجدید نظر در پاسخم. متوجه شدم که با پاسخ دادن به سؤالات همسفرانم «آیا شما مخالف... هستید»، یک فرض پنهان را میخریدم: اینکه مسیحیت ایمانی است که عمدتاً با «نه»هایش تعریف میشود – با چیزهایی که منع میکند.
یک سوال از خودم پرسیدم: آیا این درست است؟ آیا ایمان من چیزی نیست جز فهرستی از چیزهایی که خدا ممنوع کرده است؟ آیا من زندگی خود را وقف دفاع و به کار بردن دستورات یک لذت کیهانی کرده ام؟ آیا واقعاً درک مسیحی از درست و نادرست در همان صدای ناگهانی یک کلمه خلاصه می شود: «نه»؟ اگر چنین است، آیا مسیحیت ارزش باور دارد؟
تصادفی نیست که این مکالمات در ارتفاعات همیشه به رابطه جنسی بازمی گردد. فرهنگ ما به آن وسواس دارد و جذابیت جنسی، تجربیات و جهت گیری را به عنوان اوج هویت و ارزش یک انسان تلقی می کند. و تا زمانی که رضایت وجود دارد، همه چیز پیش می رود! حال تصور کنید مسیحیان چگونه از چشم کسانی که خود را از نظر جنسی آزاد می دانند نگاه می کنند. با بازگشت به دهه 1990، هر کتاب مسیحی در مورد سکس را بخوانید و یک کلمه بزرگ به نظر می رسد: «نه».
در دوران اوج «فرهنگ پاکی» انجیلی، نویسندگان، کشیشها، کنفرانسها و معلمان دائماً از این کلمه کوچک استفاده میکردند: «بدون رابطه جنسی قبل از ازدواج»، «بدون قرار تفریحی»، «بوسیدن قبل از حلقه ممنوع»، «بدون لباس نامتعارف»، «بدون هوس»، «بدون هرزهنگاری»، «بدون وقت تنهایی با جنس مخالف». نه خیر نه
حالا، فکر نمیکنم «فرهنگ پاکی» آنقدرها هم که این روزها منتقدان پیشنهاد میکنند، ناشیانه و معکوس باشد. برخی از آن «نههایی» که فهرست کردم، در نهایت، توصیههای خوب و خدایی هستند! اما در طول مسیر، این ایده که اخلاق مسیحی - به ویژه اخلاق جنسی - کاملاً از "نه" تشکیل شده است، وارد تصورات عمومی شد و گیر کرد. من فکر می کنم که این واقعاً به تصویر ما به عنوان مسیحی و فرصت های ما برای به اشتراک گذاشتن انجیل آسیب رسانده است.
خود کلمه «پاکی» که اغلب توسط نویسندگان انجیلی در سال های نوجوانی من استفاده می شد، بهداشت، نظافت و جدایی از چیزی «کثیف» را تداعی می کند. ما می گوییم آب زمانی "خالص" است که هیچ آلاینده ای نداشته باشد. مقداری خاک در آن بپاشید، نجس می شود! دیدن اینکه چگونه خوانندگان با این کلمه مواجه میشوند و به اشتباه به این نتیجه میرسند که خود سکس همان «کثیفی» است که مسیحیان میخواهند خود را از آن حفظ کنند، سخت نیست، و بنابراین مسیحیان نه تنها به کلمه «نه» وسواس دارند، بلکه مخالف رابطه جنسی هستند!
البته مشکل لزوماً کلمه "پاکسازی" نیست (در عنوان این راهنما آمده است!). همچنین کلمه «نه» که اتفاقاً کلمه بسیار مفیدی است، نیست. "نه" حتی می تواند یک زندگی را نجات دهد! من یک پدر هستم، و راههای سریعتر یا مؤثرتری برای جلوگیری از دویدن فرزندم در مقابل ماشینی که در حال پیشروی است به جز فریاد زدن «نه» وجود دارد. من مطمئناً به پسر شش سالهام سخنرانی مفصلی در مورد فیزیک نیوتنی ارائه نمیکنم تا نظر او را در مورد به چالش کشیدن دوج چلنجر تغییر دهم. "نه" کلمه بسیار خوبی است. دائماً کودکان و بزرگسالان را از رفتارهای احمقانه، خطرناک، غیراخلاقی و خود ویرانگر نجات می دهد. و خوشبختانه فریاد زدن کوتاه و آسان است!
خدا هم می گوید «نه» خیلی در قلب شریعت که او به قوم برگزیده خود داد، که در میان رعد و برق و ابرهای طوفانی در کوه سینا به موسی تحویل داده شد، فهرستی از ده فرمان است که در طول تاریخ تکرار می شود و تا به امروز قلب اخلاق یهودی و مسیحی را تشکیل می دهد. ما نمی توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که این دستورات تحت سلطه «نه» هستند (یا به انگلیسی پادشاه، «تو نباید»).
در بیشتر تاریخ مسیحیت، هشت فرمان منفی به عنوان خلاصه ای از قانون اخلاقی خدا، یا اصول ابدی درست و نادرست بر اساس شخصیت او در نظر گرفته شده است. «بت نساز»، «زنا نکن»، «قتل مکن» و بقیه قوانین اخلاقی عالی هستند. اطاعت از آنها شرط ماندن اسرائیل در سرزمین موعود بود و خود عیسی نیز آنها را تکرار کرد (مرقس 10:19). آنها کامل هستند و «جان را تازه می کنند» (مزمور 19:7). کتاب مقدس «نه»های خدا را جشن می گیرد.
با این حال، هنگامی که این دستورات جدا از بقیه کتاب مقدس در نظر گرفته شوند، می توانند این تصور را ایجاد کنند که اخلاق کتاب مقدس عمدتاً در مورد مخالفت با گناهان بدون ارائه جایگزین عادلانه است. به نظر می رسد پدر و مادری که فقط به فرزندانش می گویند "نه!" "بس کن!" و "این کار را نکن!" بدون اینکه هرگز به آنها دستورالعملی در مورد آنچه که دارند داده شود باید انجام دهید. چقدر ناامید کننده! چنین کودکانی از نظر ذهنی فلج می شوند و همیشه از ترس اینکه قوانین پدر را زیر پا بگذارند از انجام کار وحشت دارند.
بدتر از آن، کودکانی که فقط به آنها «نه» گفته می شود، ممکن است این ظن را ایجاد کنند که پدرشان واقعاً به دنبال بهترین منافع آنها نیست. ممکن است به این باور برسند که آنچه او از آنها دریغ میکند خوب یا پسندیده است، میوهای که حرام کرده واقعاً شیرین است و فرمان پدرشان مانعی برای دانش و زندگی فراوان است. حتی ممکن است مشکوک باشند که او این را می داند و می خواهد آن را از آنها دور نگه دارد.
اگر این آشنا به نظر می رسد، به این دلیل است که آدم و حوا در پیدایش 3 به دروغ مار اعتقاد داشتند. آن مار، که از جاهای دیگر کتاب مقدس او را می شناسیم شیطان است، اولین انسان ها را متقاعد کرد که خدا واقعاً با آنها نبود - که او عمداً چیز خوبی را از آنها دور می کرد و آن را از آنها محافظت می کرد.
در پایان، البته، آدم و حوا متوجه شدند که این مار است که دروغ گفته است. خدا به دور از اینکه چیز خوبی را از فرزندانش دریغ کند، همه چیزهایی را که برای زندگی کامل و شاد می خواستند به آنها داده بود: غذاهای لذیذ، خانه ای سرسبز و زیبا، تنوع خیره کننده ای از همراهان حیوانات و منابع طبیعی - حتی یک شریک جنسی بی عیب و نقص که با او عشق به اشتراک بگذارند و بچه دار شوند! اما در میان این دنیای پر زرق و برق «آری» خدا، آنها بر یک «نه» او متمرکز شدند - میوه درخت معرفت را نخورید. و هرگز در نظر نگرفتند که «نه» خدا برای محافظت از تمام مواهب مثبت او وجود دارد.
از آن روز، ما به خاطر ناتوانی آنها در درک "بله" بزرگ خدا رنج کشیده ایم و مرده ایم.
در این راهنمای میدانی، من میخواهم توضیح دهم که چگونه اخلاق جنسی مسیحی - چیزی که ما اغلب از آن به عنوان «پاکسازی جنسی» یاد میکنیم - میتواند شبیه «نه» در عدن باشد. بله، کارهایی را که ما گاهی دوست داریم انجام دهیم، ممنوع می کند. همیشه برای ما روشن نیست که چرا خداوند آن اعمال را حرام می کند. اما بسیار مهم است که درک کنیم (و به بی ایمانان کمک کنیم) که مسیحیان «نه» که در رابطه با رابطه جنسی به آن اصرار دارند، در واقع وجود دارند تا از یک «آری» زیبا، عمیق و حیاتبخش محافظت کنند. خدا هدیه ای دارد که صادقانه می خواهد به ما بدهد. آن هدیه، زندگی فراوان به عنوان انسان است - به عنوان موجودات جنسی! او می خواهد این هدیه را به ما بدهد بدون توجه به اینکه آیا ما تا به حال رابطه جنسی را تجربه کرده ایم (توضیح می دهم). اما برای درک اینکه چرا او به بسیاری از چیزهایی که همسایههای بیایمان یا مسافران خطوط هوایی جشن میگیرند «نه» میگوید، باید هدیه او را مطالعه کنیم و کشف کنیم که چرا فرهنگ ما آن را به طرز غمانگیزی اشتباه گرفته است.
بخش اول: هیچ چیز خوبی را او دریغ نمی کند
شما از دست نمی دهید
همانطور که در باغ عدن، جذابیت نافرمانی از "نه" خدا همیشه با این دروغ شروع می شود که او چیز خوبی را از ما دریغ می کند. این چیزی است که مار به حوا گفت. و این همان چیزی است که او هنوز هم به هر فردی که می خواهد رفتارهای خدای ناخواسته انجام دهد، به ویژه رفتارهای جنسی را می گوید.
به این فکر کنید: هرکسی که با دوست دختر یا دوست پسرش میخوابد، از پورنوگرافی استفاده میکند، یک شب صحبت میکند، درگیر یک رابطه همجنسبازی میشود یا حتی یک بارداری ناخواسته را خاتمه میدهد، به دنبال چیزی است که فکر میکند خوب است. این می تواند لذت، ارتباط عاطفی، رهایی از تنهایی، عشقی که هرگز دریافت نکرده، احساس قدرت یا کنترل، یا فرار از عواقب یک انتخاب بد قبلی باشد. اما هر یک از این افراد آنچه را که به دنبال آن است به عنوان چیزی میبیندod و مطلوب، درست همانطور که حوا وقتی میوه ممنوعه را گرفت (پیدایش 3:6).
مسیحیان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اگر چه ما قوانین خدا را می دانیم، اما هنوز توسط این گناهان و گناهان دیگر وسوسه می شویم. با نگاه کردن به مشغله های جنسی کافران، می توانیم این احساس ناخوشایند را دریافت کنیم که سرگرمی را از دست می دهیم. میدانید که من درباره چه صحبت میکنم: این سوء ظن عمیق مبنی بر اینکه سبک زندگی که فرهنگ ما واقعاً آن را جشن میگیرد، هیجانانگیزتر، آزادکنندهتر و رضایتبخشتر از سبک زندگی است که خداوند برای ما در نظر گرفته است.
قبل از اینکه بیشتر بگوییم، اجازه دهید یک چیز را روشن کنیم: ما اصولاً از قوانین خدا پیروی نمی کنیم زیرا به پاداش های زمینی امیدواریم. ما از خدا اطاعت می کنیم زیرا او خداست و ما از او هستیم. او ما را آفرید و (اگر مسیحی هستیم) ما را دوباره به بهای سنگین خون مسیح خریده است. ما اطاعت می کنیم چون درست است. اما یکی از راههایی که میفهمیم چیزی که واقعاً خوب به نظر میرسد یا خیر، مشاهده پیامدهای آن است. وقتی پیامدهای رفتار فرهنگ ما با سکس را بررسی می کنیم، مشخص می شود که وعده های هیجان، رهایی و تحقق دروغ است.
فقط یک مثال را در نظر بگیرید: زندگی مشترک، در حال حاضر رایجترین روشی است که زوجها در آمریکا روابط طولانیمدت برقرار میکنند. آیا باعث شادی و عشق پایدار می شود (چیزی که هنوز هم اکثر مردم می گویند که می خواهند)? مطمئناً بسیاری از مردم متقاعد شده اند که چنین خواهد شد. طبق تحقیقات پیو، تقریباً شصت درصد از بزرگسالان آمریکایی 18 تا 44 ساله در مقطعی خارج از ازدواج با یک شریک زندگی مشترک زندگی کرده اند. فقط پنجاه درصد تا به حال ازدواج کرده اند. به عبارت دیگر، اکنون زندگی مشترک بیشتر از ازدواج رواج پیدا کرده است. چگونه کار کرده است؟ آیا زندگی مشترک منجر به شادی و عشق پایدار می شود؟
بردفورد ویلکاکس با موسسه مطالعات خانواده گزارش می دهد که تنها سی و سه درصد از زوج هایی که با هم زندگی می کنند در نهایت ازدواج می کنند. پنجاه و چهار درصد بدون ازدواج از هم جدا می شوند. به عبارت دیگر، احتمال اینکه زندگی مشترک به جدایی ختم شود، بسیار بیشتر از «خوشبختانه» است. اما بدتر می شود. سی و چهار درصد از زوج های متاهلی که قبل از نامزدی با هم زندگی می کردند، در ده سال اول طلاق گرفتند، در حالی که تنها بیست درصد از زوج هایی که برای زندگی مشترک تا زمان ازدواج صبر می کنند، طلاق گرفتند.
و این فقط زندگی مشترک نیست. تحقیق مشخص است که همه به اصطلاح "تجربه جنسی" قبل از ازدواج به شانس شما برای ازدواج، متاهل ماندن و زندگی شاد در کنار هم آسیب می رساند. جیسون کارول و برایان ویلوبی در موسسه مطالعات خانواده یافته های بسیاری از نظرسنجی های مختلف را خلاصه کردند. و دریافتند که «کمترین میزان طلاق در ازدواج های زودهنگام در میان زوج های متاهلی دیده می شود که فقط با یکدیگر رابطه جنسی داشته اند».
آنها به طور خاص نوشتند: «...زنانی که برای داشتن رابطه جنسی صبر می کنند تا ازدواج کنند، در پنج سال اول ازدواج تنها 51 TP3T شانس طلاق دارند، در حالی که زنانی که قبل از ازدواج دو یا چند شریک جنسی را گزارش می دهند، بین 25% تا 35% شانس طلاق دارند...»
کارول و ویلوبی در جدیدترین تحقیقات خود دریافتند که افراد «بی تجربه جنسی» از بالاترین سطح رضایت، ثبات و... این را دریافت کنید - رضایت جنسی! به عبارت دیگر، اگر چیزی که به دنبال آن هستید یک رابطه جنسی پایدار، باثبات و رضایت بخش باشد، هیچ چیز شانسی بهتر از صبر کردن تا ازدواج برای داشتن رابطه جنسی، که راه خداست، برای دستیابی به آن به شما نمی دهد. در مقابل، هیچ چیز به شما نمی دهد بدتر شانس دستیابی به این نوع رابطه نسبت به کسب "تجربه" جنسی با چندین شریک قبل از ازدواج، که راه این فرهنگ است. این یافته ها مخفی نیستند. آنها به طور گسترده در نشریات سکولار و جریان اصلی مانند گزارش شده اند اقیانوس اطلس.
شما فکر می کنید فرهنگی به اندازه فرهنگ ما به رابطه جنسی وسواس دارد، حداقل دارای مقدار زیادی از آن است. اما شما اشتباه می کنید. امروزه آمریکایی ها به دور از آزادی جنسی، کمتر از همیشه رابطه جنسی دارند! واشنگتن پست در سال 2019 گزارش داد که تقریباً یک چهارم بزرگسالان آمریکایی در سال گذشته رابطه جنسی نداشته اند. بیست و چند سال، گروهی که شما انتظار دارید بیشترین فعالیت جنسی را داشته باشید، به طور چشمگیری کمتر از والدینشان در دهه های 1980 و 1990 سکس دارند. علیرغم دوستیابی آنلاین، افزایش پذیرش ارتباط و دسترسی به الهامات بی حد و حصر در پورنوگرافی، نتیجه این همه رهایی بوده است. کمتر جمعیت فعال جنسی
کدام قشر از مردم بیشترین رابطه جنسی را دارند؟ این ممکن است تا به حال شما را شگفت زده نکند، اما بر اساس نظرسنجی عمومی اجتماعی، این زوج متاهل هستند!
به طور خلاصه، بسیاری در فرهنگ ما دوست دارند که شما معتقد باشید که خلوص یک مشکل است. آنها از شما می خواهند که اخلاق جنسی مسیحی را راهی محدود کننده، خسته کننده و غیرقابل تحقق برای زندگی کنید و رهایی از قوانین جنسی قدیمی را هیجان انگیز، سرگرم کننده و رمانتیک بدانید. آنها از شما می خواهند که نافرمانی از قوانین خدا را به عنوان راهی میانبر برای زندگی خوب در نظر بگیرید. اما حقایق بهطور قابل ملاحظهای روشن هستند: اگر میخواهید یک رابطه جنسی پایدار، باثبات، کامل و فعال داشته باشید، راهی قابل اعتمادتر از انجام کارها به روش خدا وجود ندارد. میوه ممنوعه آزادی جنسی به سادگی آنقدر که تبلیغ می شود شیرین نیست. این یک دروغ است. شما چیزی را از دست نمی دهید "بله" این فرهنگ یک بن بست است، و "نه" خدا برای محافظت از چیزی بسیار بهتر وجود دارد - آن هدیه زیبایی که او می خواهد به من و شما بدهد. در ادامه به آن "بله" نگاه خواهیم کرد.
خلوص چیست؟
وقتی از "پاک بودن جنسی" صحبت می کنیم، به راحتی می توان تصویری از پاک نگه داشتن از آلودگی در ذهن خود ایجاد کرد. مسلماً «پاک بودن» اغلب در زبان ما به این معناست و از برخی جهات تشبیه خوبی است. اما همچنین میتواند باعث شود افرادی که رابطه جنسی را بهم ریختهاند، خود را دائماً کثیف یا لکه دار ببینند، گویی که چیز بدی روی آنها خورده است و برای شستن آن به یک صابون خوب نیاز دارند. من به آن موجودات دریایی بیچاره فکر می کنم که پس از نشت نفت در لجن پوشیده می شوند. مشکل آنها چیزی نیست که گم شده باشد. این چیزهای زیادی است که آنها باید از شر آن خلاص شوند!
به بیان دقیق، گناه اینطور نیست.
به خلقت برگردیم. هنگامی که خدا جهان را همانطور که در پیدایش 1 ثبت شده است، ساخت، شش بار آن را «خوب» تلفظ کرد. بار هفتم پس از آفریدن انسان، کار خود را بیان کرد.خیلی خوب است» (پیدایش 1:31). این ارزیابی الهی زمینه اخلاقی تمام کتاب مقدس را تشکیل می دهد. خدا دنیایی را که ساخته دوست دارد. این شامل بدن جنسی ما نیز می شود.
پدر کلیسای قرن پنجم، آگوستین هیپو، اولین کسی بود که بر اساس خوانش خود از کتاب مقدس، این ایده را به وضوح بیان کرد که شر واقعاً وجود ندارد. در عوض، این یک فساد، تحریف یا «محرومیت» خدای خوب آفریده است. بدی کمتر شبیه لکه نفتی است و بیشتر شبیه تاریکی در غیاب نور است یا به پوچی وقتی کسی چاله می کند یا جسد وقتی کسی کشته می شود. ما از "تاریکی" و "خالی" و "جسد مرده" صحبت می کنیم زیرا زبان ما را مجبور می کند، اما این چیزها واقعاً فقط خلاء هستند که در آن نور و زمین و زندگی وجود دارد. باید باشد. شر اینجوریه ما فقط می توانیم از وجود آن صحبت کنیم تا جایی که انرژی را از چیزهای خوب زالو می گیرد. همانطور که CS Lewis بیان کرد، شر یک "انگل" است. زندگی خودش را ندارد. هر چیزی که وجود دارد، از دیدگاه پیدایش 1، "خوب" است. اگر چیزی هست نه خوب، به معنای کتاب مقدس وجود ندارد - تاریکی، پوچی و مرگ است.
وقتی گناه می کنیم، تصمیم می گیریم چیزهای خوبی را که خدا آفریده برداریم و در آنها سوراخ کنیم. چراغ ها را خاموش می کنیم ما زندگی را خفه می کنیم ما هدف خلقت را منحرف میکنیم و با آن خدای «بسیار خوب» که در ابتدا بر سر کارش بیان کرد، جنگ میکنیم. این هیچ جا درست تر از زمانی نیست که با بدن خود گناه کنیم. بگذارید این در ذهن شما کاملاً واضح باشد: بداخلاقی جنسی فقط کثیف شدن نیست. این یک عمل خودزنی روحی است. این یک کشتن آهسته و عمدی کسی است که خدا شما را به آن تبدیل کرده است (و کسی که او "شریک" یا قربانی شما ساخته است). به همین دلیل است که امثال 5: 5 می گوید که یک فرد بداخلاقی وارد قبر خود می شود.
اما اگر گناه یک غیبت چیزی که باید وجود داشته باشد، به جای الف ماده شما می توانید مانند خاک یا روغن بر روی شما وارد شوید، به این معنی است که اگر از نظر جنسی مرتکب گناه شده اید، چیزی که نیاز دارید، یک بطری صابون ظرفشویی داون نیست. شما نیاز دارید التیامبخش. شما باید آنطور که خدا خواسته کامل شوید.
چگونه بفهمیم که شفا و تمامیت چگونه است؟ از کجا بفهمیم خدا برای رابطه جنسی چه هدفی داشته است؟ البته از دستورات او در کتاب مقدس. اما با توجه به آنچه تاکنون آموختهایم، اکنون میتوانیم بگوییم که احکام منفی خدا در واقع توصیفهای مثبتی از چگونگی خلقت ما هستند که به صورت معکوس بیان شده است. "تو نباید" او در واقع به نوعی "تو باید!" وقتی او به موسی گفت: «زنا مرتکب مکن» (خروج 20:14)، آنچه او واقعاً میگفت این بود: «باید از نظر جنسی سالم باشی - طبق طرح خوب من برای بدن و روابطت.» یا به بیان ساده تر، "تو همانی خواهی بود که من تو را خلق کردم."
آیا این توصیف عجیبی از خلوص جنسی یا احکام اخلاقی خدا برای شما به نظر می رسد؟ این نباید. هنگامی که از عیسی خواسته شد که کل شریعت اخلاقی خدا - تک تک فرمانها را خلاصه کند - او همه «نه»ها را کنار گذاشت و آن را در دو جمله مثبت بیان کرد: «خداوند، خدای خود را با تمام قلب خود و با تمام جان و با تمام ذهن خود دوست بدار» و «همسایه خود را مانند خود دوست بدار» (متی 22:37-40). هر دوی این احکام مثبت قبلاً در عهد عتیق وجود داشت (لاویان 19:18 و تثنیه 6:5). و پولس رسول نیز با این جمله که "محبت تحقق شریعت است"، آن را حتی بیشتر ساده کرد (روم. 13: 8).
ما برای عشق ساخته شده ایم. معنای انسان بودن این است، زیرا ما به شکل خدایی که خود عشق است آفریده شده ایم (اول یوحنا 4:16). هر گناه جنسی که سقوط آدم به جهان وارد می شود، ناتوانی در انعکاس آن عشق کامل خداست. و این بدان معناست که این یک شکست است که کاملاً انسان باشیم - کاملاً خودمان باشیم.
ما کی هستیم؟ با توجه به کتاب مقدس و تأملات مسیحی در مورد طبیعت انسان (آنچه که الهیدانان «قانون طبیعی» مینامند)، ما موجودات جنسی تکهمسر هستیم. ما از آن دسته موجوداتی هستیم که برای ابراز عشق جنسی فقط در یک اتحاد دائمی و انحصاری با عضوی از جنس مخالف ساخته شده ایم.
آیا شما آن را باور دارید؟ آیا واقعاً معتقدید که برای پاکی جنسی ساخته شده اید؟ آیا شما معتقدید که قوانین خداوند برای رابطه جنسی قوانینی دلبخواهانه نیستند که از بیرون شما تحمیل شده اند، بلکه بازتابی صادقانه از وجود و رفاه شما هستند؟ زیرا، طبق کتاب مقدس، آنها هستند.
در اینجا تشبیه دیگری وجود دارد که به نظرم مفید است: سیاس لوئیس انسانها را ماشینهایی توصیف میکند که خدا اختراع کرده است، همانطور که یک انسان یک موتور را اختراع میکند. وقتی دفترچه راهنمای موتور به شما می گوید که چه نوع سوختی را در باک بگذارید و چگونه موتور را نگهداری کنید، اینها محدودیتی برای آزادی موتور نیستند. آنها توصیفات دقیقی از نحوه عملکرد موتور هستند، زیرا شخصی که دفترچه راهنما را نوشته است همان شخصی است که موتور را ساخته است!
دستورات خداوند در رابطه با رابطه جنسی اینگونه است. ما در واقع تک همسر هستیم. ما در واقع برای ازدواج یا مجردی مجرد طراحی شده بودیم. مفاسدی که گناه در امیال و اراده های ما وارد کرده است، واقعاً نقص، قطعات گم شده یا سوخت نادرست است. به همین دلیل باعث خرابی موتور انسان می شوند. ما ساخته نشده بودیم که اینطور بدویم. این همچنین به این معنی است که "بله" خدا در مورد رابطه جنسی، کتابچه راهنمای مالک است که او پس از طراحی ما نوشته است. این به طور دقیق نحوه ترمیم و اداره خود را به عنوان موجودات جنسی توضیح می دهد.
بنابراین، چه چیزی شبیه است؟ خداوند انسان جنسی را به چه کاری واداشته است؟ چرا خلقت "بسیار خوب" او شامل این شکل عجیب، شگفت انگیز و هیجان انگیز رابطه ای است که مار آنقدر مشتاق بود که آن را خراب کند؟ دو پاسخ وجود دارد.
بحث و تامل:
- چه چیزی در آمار و اطلاعات این بخش شما را شگفت زده کرد؟ آیا واکنش شما نسبت به آنها راه هایی را نشان داد که به طرز ماهرانه ای دروغ هایی را که فرهنگ ما می گوید باور کرده اید؟
- آیا شما وسوسه می شوید که از هر یک از دستورات خدا در مورد پاکی جنسی ناراضی باشید؟ چه چیزی ممکن است در زیر این رنجش نهفته باشد، و از کدام حقیقت کلام خدا می توانید برای از بین بردن آن استفاده کنید؟
- چگونه این تصویر خلوص با روشی که شما در مورد آن فکر کردهاید همسو میشود؟ آیا این درک شما از دعوت خدا در زندگی جنسی ما را تصحیح کرد یا پر کرد؟
––––––––––––
بخش دوم: رابطه جنسی برای چیست؟
زایش
در اینجا یک سوال برای شما وجود دارد: چرا انسان ها دو جنس هستند؟ چرا مردان و زنان دارای بدن های متفاوتی هستند که با ساختارهای استخوانی، ماهیچه ها، ویژگی های صورت، قد، شکل، نواحی سینه، اندام های جنسی خارجی و داخلی و حتی کروموزوم های جنسی در هر سلول بدنشان ساخته شده است؟ چرا مردان و زنان دارای سیستمهای آناتومیک کلیدی هستند که به تنهایی عملکردی ندارند، اما مانند تکههایی از پازل در کنار هم قرار میگیرند؟ چرا وقتی ناسا در دهه 1970 فضاپیمای پایونیر را برای پرواز فراتر از منظومه شمسی فرستاد، پلاکهای فلزی روی آنها با مرد و زن برهنه در کنار هم حک شده بود تا به فرازمینیهای فرضی نشان دهد که گونه ما چگونه است؟
پاسخ، البته، تولید مثل است. ما ساخته شدیم تا بچه بسازیم. هر ویژگی که من نام بردم بخشی از شگفتی دوشکل است که نوع ما را به دو قسمت تقسیم می کند که وقتی دوباره به هم می رسند، می توانند انسان های جدید را باردار شوند، باردار شوند، به دنیا بیایند و تغذیه کنند. بدن ما بر اساس این قابلیت ساخته شده است.
در دنیایی که تحت سلطه مصرف گرایی، پیشگیری از بارداری و ارتباط است، فراموش کردن این هدف آشکار بدن جنسی آسان است، اما هیچکس که مدتی را در مزرعه یا کلاس درس زیست شناسی گذرانده است، نمی تواند آن را از دست بدهد. حیوانات در انواع نر و ماده وجود دارند و برای تولید فرزندان متحد می شوند - بسیاری از آنها به روشی مشابه تولید مثل انسان است. بر اساس تفکر مسیحی قرون وسطی، انسانها «حیوانات عاقل» هستند و در بسیاری از طبیعت ما با دیگر مخلوقات زنده خدا سهیم هستند. البته ما از بسیاری جهات با آنها تفاوت داریم، اما از این نظر مهم، ما شبیه آنها هستیم: ما از طریق پیوند جنسی تولید مثل می کنیم. تفاوت های جنسی بین زن و مرد و خود جنسیت برای تولید مثل طراحی شده است.
اگر این جمله به نظر شما عجیب میآید، تنها به این دلیل است که ما مجبور شدهایم ارتباط بین جنسیت و نوزادان را نادیده بگیریم. همه چیز از تلویزیون و موسیقی گرفته تا فرهنگ تناسب اندام و پورنوگرافی به ما آموزش داده است که به رابطه جنسی به عنوان کاری که مردم برای سرگرمی انجام می دهند، بدون تعهد، عواقب یا اهمیت فکر کنیم. کنترل بارداری نقش بسیار قدرتمندی در پنهان کردن ماهیت بدن خودمان از ما داشته است. برای تمام تاریخ بشر تا همین اواخر، داشتن رابطه جنسی احتمالاً به معنای ایجاد زندگی جدید انسانی بوده است. از نظر بیولوژیکی هدفش اینه! این واقعیت باعث شد که جوامع محدودیت هایی را در مورد رابطه جنسی ایجاد کنند. پیشگیری از بارداری گسترده آن را تغییر داد. برای اولین بار تصور رابطه جنسی بدون تولید مثل را امکان پذیر کرد - این دو واقعیت کاملاً مرتبط را به روشی قابل اعتماد از بین برد.
در کتاب او، پیدایش جنسیت، ابیگیل فاوال به طور خلاصه توضیح می دهد که چگونه "قرص" جنسیت را از یک عمل تولید مثلی به یک فعالیت تفریحی تبدیل کرد - کاری که ما صرفاً برای سرگرمی یا بیان خود انجام می دهیم:
در تصور ما، تولید مثل به پسزمینه فرو رفته است. ظرفیتهای زایشی ما بهعنوان جنبهی جداییناپذیر - در واقع، ویژگی تعیینکننده - همین هویتها، بهعنوان اتفاقی در مردانگی و زنانگی دیده میشود. ما در جامعهای زندگی میکنیم و حرکت میکنیم و تلاشهایمان را در جامعهای با پیشگیری از بارداری انجام میدهیم، جایی که نشانگرهای جنسی قابل مشاهده بدن ما دیگر به زندگی جدید اشاره نمیکنند، بلکه نشانهای از دورنمای لذت عقیم هستند.
مسیحیان در مورد اینکه آیا پیشگیری از بارداری از نظر اخلاقی قابل قبول است و اگر چنین است، چه زمانی باید استفاده شود، اختلاف نظر دارند. ما در این راهنما به این سوال نخواهیم پرداخت. نکته ای که من می خواهم به آن اشاره کنم این است که در سطح فرهنگی، کنترل تولد قابل اعتماد و در دسترس، طرز فکر ما را در مورد رابطه جنسی تغییر داد و آن را از یک عمل بالقوه تغییر دهنده زندگی و زندگی به یک سرگرمی بی معنی تبدیل کرد. هدف خدا این نیست
وقتی او ما را آفرید، خدا می توانست ما را به هر طریقی بازتولید کند. ما می توانستیم مانند میکروارگانیسم ها تقسیم کنیم. ما می توانستیم بذرهایی مانند گیاهان تولید کنیم. می توانستیم خودمان را شبیه سازی کنیم. در عوض، خدا تعیین کرد که انسانها از طریق رابطه جنسی «بارور و تکثیر شوند». هنگامی که حوا در پیدایش 2:18 حوا را به عنوان «یاری مناسب» به آدم داد، یکی از راههای اصلی او برای کمک به شوهرش فرزندآوری بود. در واقع، نبی مالاکی قرنها بعد میگوید که این دقیقاً دلیلی بود که خداوند ازدواج را اختراع کرد: «آیا آنها را با بخشی از روح در پیوندشان یکی نکرد؟ و خدا تنها به دنبال چه بود؟ فرزند خداپسند. پس از روحیه خود مراقبت کنید و هیچ یک از شما به همسر دوران جوانی خود بی ایمان نباشد.» (مالک 2:15).
البته برای حیوانات، تولید مثل صرفاً به حفظ گونه و گسترش ژن ها بستگی دارد. اما انسان ها خیلی بیشتر از حیوانات هستند. تولید مثل برای ما بسیار فراتر از نیاز به تجدید جمعیت اهمیت دارد. معنای اجتماعی و معنوی دارد، حتی برای کسانی که هرگز بچه دار نمی شوند.
در مورد آن فکر کنید: هیچ یک از ما یک فرد خود موجود یا واقعاً منزوی نیستیم. برخلاف برخی از حیوانات که فقط برای جفت گیری یا جنگیدن یکدیگر را می بینند، انسان ها در جوامع با هم زندگی می کنند. ما می دانیم که از کجا آمده ایم و تا حدودی به خاطر کی هستیم که ما هستیم. ما فقط اعضای یک گونه نیستیم که با احتیاط از جنگل عبور می کنند. ما مادر، پدر، پسر، دختر، برادر، خواهر، خاله، عمو، عمو، پدربزرگ و مادربزرگ، شوهر و همسر هستیم. ما در روابط وجود داریم، به دلیل روابط، و برای روابط ساخته شده ایم. لحظهای که به دنیا میآییم، در آغوش افرادی میافتیم که انتخاب نکردهایم و از آنها مراقبت میکنیم که به دست نیاوردهایم.
این ماهیت رابطه ای انسان ها با تولید مثل آغاز می شود. و به این ترتیب، خداوند رابطه جنسی را طراحی کرد تا به ما نشان دهد واقعاً چه کسی هستیم: موجوداتی عمیقاً وابسته که چیزی جز آنچه ما دریافت کردهایم، اول از انسانهای دیگر، و در نهایت از او، ندارند. پذیرفتن این امر برای کسانی که در یک فرهنگ فردگرا بزرگ شده اند دشوار است. ما دوست داریم خودمان را مستقل، مستقل و خودساخته بدانیم. با این حال، ماهیت مولد جنسی، آن گونه که خداوند طراحی کرده است، گواه تصویری قدیمی تر، بزرگتر و عمیق تر از انسان است – نه به عنوان واحدهای مجزا، بلکه بیشتر شبیه شاخه های روی درخت. ما برای زندگی خود به شاخه ها و تنه های بزرگتر تکیه می کنیم و به نوبه خود به شاخه ها و شاخه های جدیدی که از ما سرچشمه می گیرند جان می دهیم. این ما هستیم، چه بخواهیم طبق قوانین خدا زندگی کنیم یا نه.
نگه داشتن هدف تولیدمثل جنسی در سرلوحه ذهن خود به ما کمک می کند از بسیاری از اشتباهات فرهنگ خود جلوگیری کنیم. کودکان بخش بزرگی از "بله" خداوند در رابطه با رابطه جنسی هستند، و هر دیدگاهی برای اخلاق جنسی که آنها را نادیده بگیرد ناقص است. خدا عشق خودبخش را در زیست شناسی نوع بشر نوشت. افراد جدید (در طراحی او) به وجود می آیند و هویت خود را از آن عشق دریافت می کنند. در نسل های متوالی، همانطور که خداوند آن را برنامه ریزی کرده است، هر یک از ما به عنوان هدیه به والدین خود می آییم و زندگی را به عنوان هدیه دریافت کرده ایم. آنهایی از ما که فرزندانی دارند به نوبه خود به آنها هدیه زندگی می دهیم و آنها را به عنوان هدایای خداوند از بالا دریافت می کنیم. هیچ یک از ما، مهم نیست که چقدر خانواده هایمان از هم گسیخته شده اند، از شیره تغذیه کننده درخت انسان جدا نیستیم. به همین دلیل است که ما وجود داریم!
فرهنگ ما می خواهد این حقیقت را از شما پنهان کند. می خواهد شما را متقاعد کند که بدن شما بازیچه ای است که مالک آن هستید، نه یک هدیه شگفت انگیز از جانب خدا، که حول پتانسیل ایجاد زندگی سازماندهی شده است (که حتی اگر بچه دار نباشید یا نتوانید بچه دار شوید درست است). اما دروغ است. ما مالک بدنمان نیستیم خدا انجام می دهد. و خلوص جنسی یعنی زندگی در پرتو این واقعیت شگفت انگیز. برای مسیحیان، دعوت به یادآوری اینکه چه کسی مالک ماست اهمیتی دوچندان دارد. ما فقط به دست خدا آفریده نشدیم، بلکه از روی گناه به وسیله خون مسیح «به قیمتی خریده شدیم». پولس رسول که در مورد اخلاق جنسی صحبت می کند، می نویسد: «بنابراین، با بدن خود خدا را گرامی بدارید» (اول قرنتیان 6:20).
در کتابچه راهنمای خدا برای انسان، روابط جنسی همیشه با آگاهی از تولید مثل صورت میگیرد و برای سعادت هر کودکی که از پیوند حاصل میشود سفارش شده است. اما این نیز لزوماً به این معنی است که آنها مبتنی بر عشق متعهد، دائمی و خودبخش به همسر هستند. و این دومین هدف از رابطه جنسی است.
اتحادیه
در قلب خلقت یک اصل وجود دارد: تنوع در اتحاد. مدتها قبل از تولد مسیح در بیتلحم، فیلسوفان یونان باستان در مورد آنچه که مشکل «یک و کثیر» میدانستند، متحیر بودند. آنها می خواستند بدانند که نهایت در جهان کدام است: اتحاد همه چیز یا تنوع آنها. هنگامی که مسیحیان آمدند، آنها شروع به پاسخ به این سوال به شیوه ای شگفت انگیز کردند: "بله".
برای مسیحیان، هر دو وحدت و تنوع منشأ خود را در وجود خود خدا مییابد، که بر اساس کتاب مقدس به تفسیر شورای نیقیه، یکی ذاتاً اما سه شخص است - یک تثلیث. این اصل تنوع در اتحاد، به طور غیرقابل تعجبی، به روش های جزئی در سراسر آفرینش منعکس شده است. همانطور که جاشوا باتلر در کتاب خود می نویسد، اتحادیه زیبا، در ملاقات اضدادی که طلسمکنندهترین مناظر جهان ما را تشکیل میدهند نمایان میشود: آسمان و زمین در کوهها، دریا و خشکی در ساحل به هم میرسند و روز و شب در غروب و طلوع خورشید به هم میرسند. اتم از سه ذره (پروتون، نوترون، الکترون)، زمان از سه لحظه (گذشته، حال، آینده) و فضا از سه بعد (ارتفاع، عرض، عمق) تشکیل شده است. افراد انسان، خود، اتحادی از جنبه های مادی و غیر مادی هستند که با هم موجودی واحد را می سازند. و رابطه جنسی نمونه دیگری از چیزهای مختلف است که با هم متحد می شوند تا چیزی شگفت انگیزتر و عمیق تر ایجاد کنند. همانطور که باتلر می نویسد:
جنسیت تنوع در اتحاد است که در ساختار خلقت ریشه دارد... خدا دوست دارد این دو را بگیرد و یکی کند. این در ساختار بدن ما و دنیایی که ما را احاطه کرده است وجود دارد و به منطقی بزرگتر، زندگی بزرگتری که خدا داده است، اشاره میکند - آنقدر به ما نزدیک است که میتوانیم آن را بدیهی بدانیم. من معتقدم که خدا این کار را دوست دارد، زیرا خدا است تنوع در اتحادیه
وقتی درباره راز تثلیث صحبت می کنیم، نباید این تشبیه ها را زیاد جلو ببریم، اما پیوند جنسی بین زن و مرد منعکس کننده قلب اخلاق مسیحیت است، که کتاب مقدس نیز آن را به عنوان ویژگی اصلی خدا توصیف می کند: عشق خودبخش (اول یوحنا 4: 8). عشق معنای جهان هستی و تحقق قانون خداوند است. به همین دلیل است که قرار است ما به وجود بیاییم، و چرا ازدواج دائمی و انحصاری تنها زمینه ای است که در آن عشق جنسی می تواند هدف خدادادی خود را تحقق بخشد که دو نفر را به طور کامل به «یک جسم» تبدیل کند (پیدایش 2:24).
در اینجا به یکی از اساسیترین دلایلی میرسیم که چرا «آری» خداوند برای تمایلات جنسی، تمام اشکال فعالیت جنسی خارج از ازدواج بین زن و مرد را حذف میکند. خداوند سکس را طوری طراحی کرد که به بلندترین شکل ممکن بگوید: "من همه شما را برای همیشه می خواهم." اما فقط در ازدواج یک زن و شوهر می توانند این کلمات را صادقانه بیان کنند. در هر زمینه دیگر، آنها با شرایط و شرایط صحبت می شوند. در هرزهنگاری و ارتباطهای اجتماعی، ما به یکدیگر میگوییم: «من فقط به اندازهای از شما میخواهم که خواستههای زودگذرم را برآورده کنم، اما بعد از آن دیگر نمیخواهم با شما کاری نداشته باشم». در روابط جنسی مجرد و زندگی مشترک، به یکدیگر می گوییم: «تا زمانی که راحت باشد و نیازهای من را برآورده کنی، یا تا زمانی که شخص بهتری پیدا کنم، تو را می خواهم. اما قول نمیدهم که ادامه دهم.» و در فرهنگ پیشگیری از بارداری و سقط جنین، ما به یکدیگر می گوییم: "من مقداری از آنچه بدن شما می تواند به من ارائه دهد می خواهم، اما طراحی کامل و توانایی آن برای ایجاد زندگی جدید را رد می کنم."
پیوند دائمی ازدواج تنها جایی است که در آن دو نفر می توانند به طور کامل، کامل و بدون قید و شرط یکدیگر را به عنوان شریک جنسی در آغوش بگیرند. این تنها جایی است که عاشقان به یکدیگر می گویند: "من همه شما را با کمال میل خود به عنوان یک فرد کامل اکنون و برای همیشه می پذیرم - نه فقط آنچه را که می توانید به من بدهید، بلکه آنچه را که از من نیاز دارید." من ظرفیت شما را برای احساسات و صمیمیت، برای دوستی و تولید مثل می پذیرم. من همچنین نیاز شما را به عشق می پذیرم وقتی احساس دوست داشتن ندارم، به مکانی برای زندگی، به کسی که مراقب شما باشد، وقتی مریض یا فقیر هستید، کسی که به شما کمک کند در تربیت فرزندانتان کمک کند، کسی که در دوران پیری در کنار شما قدم بزند، و کسی که شما را هنگام مرگ نگه دارد.»
اما پیوندی که خداوند در ازدواج به وجود می آورد، چیزی فراتر از پیوند ساده یک زوج است. این اتحاد زندگی، خانواده، ثروت، و نام است. دو خانواده را می گیرد و به آنها می پیوندد. این بنیادی ترین واحد ساختمانی جامعه بشری، آغاز محله ها، کلیساها، مشاغل، گروه های دوستان و خانواده های مهمان نواز است. همه کسانی که وارد ازدواج می شوند، روندی را آغاز می کنند که عمیقاً بر زندگی انسان ها تأثیر می گذارد، علاوه بر آن چیزی که در مقابل محراب ایستاده است. ازدواج یک عمل عمومی است و به همین دلیل است که شایسته است آن را در قانون به رسمیت بشناسیم. "بله" خدا برای رابطه جنسی چیزی فراتر از رضایت شخصی یا همراهی است. این در مورد بازتاب طبیعت خود - عشق - در قلب تمدن بشری است.
اما حتی شگفت انگیزتر و مرموزتر می شود. در افسسیان 5، پولس رسول به ما می گوید که اتحاد "یک جسم" بین مرد و همسرش نشان دهنده اتحاد بین مسیح و کلیسای او است. باتلر آن را "آیکون" می نامد که به روشی اشاره می کند که عیسی، خدای تجسم یافته، گوشت و خون عروسش را بر روی صلیب بخشیده است، آن را در عشای خداوند به او می دهد، و در بازگشت، زمانی که بدن های پست مسیحیان را مانند بدن شکوهمند و رستاخیز شده خود خواهد ساخت، آن را به طور کامل به او خواهد داد (فیلیسیان 3:21).
به عبارت دیگر، ازدواج یک مَثَل زنده است که در آن پیوند فیزیکی، معنوی، رابطهای و مادامالعمر بین زن و مرد به طور نمادین عشق نجاتبخش مسیح را به قومش نشان میدهد. این کاملاً یک "بله" است. اما آن چیزی را که "نه" خدا برای محافظت از آن وجود دارد، دوباره تقویت می کند: وقتی ما طرح او را برای اتحاد مادام العمر بدن جنسی خود، چه مسیحی باشیم چه نباشیم، نقض می کنیم، در مورد عشق خود خدا و ساختار خلقت دروغ می گوییم. بدتر از آن، ما تصویر مقدسی را که او برای نشان دادن نجات انتخاب کرد، مخدوش می کنیم، و عیسی را به عنوان شوهری خیانتکار، و کار او در کلیسا را بیهوده و ناموفق نشان می دهد. ما صرفاً قوانین خدا را زیر پا نمی گذاریم. ما تصویر او را در خود و در روابطمان خراب می کنیم.
غیر مسیحیان بسیاری از آنچه را که در اینجا بررسی کرده ایم رد می کنند. اما برای مسیحیان، اتحاد خدا در رابطه جنسی بسیار جدی است. پولس هشدار می دهد که از آنجایی که بدن ما "اعضای مسیح" است، هنگامی که از آنها سوء استفاده می کنیم، از مسیح سوء استفاده می کنیم (اول قرنتیان 6:15). چه ما ازدواج کنیم یا نه، همه مسیحیان در یک ازدواج بزرگتر بین خداوند عیسی و عروسش، کلیسا، شرکت می کنند. ما موظف هستیم که در تمام زندگی خود با رفتار جنسی با پاکی خواسته های کتاب مقدس به آن ازدواج احترام بگذاریم، چه از طریق ازدواج خداپسندانه و چه از طریق تجرد الهی (تجرد). اما همیشه باید به یاد داشته باشیم که هدف صرفاً پیروی از یک سری قوانین نیست. این است که عشق را بر تخت زندگی اخلاقی خود قرار دهیم - و با انجام این کار، حقیقت را در مورد خدایی بگوییم که عشق کامل خود را با ایجاد ما و رهایی از خود ویرانگری نشان داد.
بحث و تامل:
- این بخش چگونه درک شما را از طرح خدا برای سکس عمیق تر کرد؟ آیا راههایی وجود دارد که دیدگاههای شما در مورد تولید مثل یا اتحادیه غنی شود؟
- فرهنگ ما - و فرهنگ شیطانی - از چه طریقی با اهداف تولید مثل و اتحاد می جنگد؟
––––––––––––
قسمت سوم: در مورد چی؟
آیا من می توانم پاک باشم اگر بهم ریخته باشم؟
یکی از انتقادات پایدار به «فرهنگ پاکی» (نامی که اغلب به کتابهای انجیلی، کنفرانسها و موعظههای مربوط به رابطه جنسی در دهه 1990 داده میشود)، این است که به جوانان این تصور را میدهد که اگر از نظر جنسی گناه کنند، برای همیشه «کالای آسیبدیده» هستند. به ویژه، منتقدان به تمثیلی کابوسوار از فصل آغازین کتاب پرفروش جاشوا هریس اشاره میکنند. من دوستی را بوسیدم خداحافظی، که در آن مردی در روز عروسی در قربانگاه مورد استقبال دستهای از زنان جوان قرار میگیرد که قبلاً با آنها رابطه جنسی داشته است و همه آنها تکهای از قلب او را ادعا میکنند.
در واکنش، وبلاگ نویسان و نویسندگان منتقد «فرهنگ پاکی» بر فیض خدا در انجیل تأکید کرده اند، و این واقعیت که کار مسیح کفاره زندگی گذشته ما را می دهد و ما را «آفریده های جدید» می سازد (دوم قرنتیان 5: 17). این، البته، درست است - با شکوه درست است! و هیچ چیز مهمتر از ایستادن ما در برابر خدا نیست. از طریق خون مسیح که با ایمان دریافت شده است، ما در واقع از تمام گناهان خود پاک شده ایم و عدالتی که خود ساخته نیستیم به ما داده شده است (فیلیسیان 1:9).
اما مطمئن نیستم که منتقدان درک کنند که نویسندگان قبلی «فرهنگ خلوص» به چه چیزی دست مییابند، یا اینکه چرا آن نویسندگان به خوانندگان خود نسبت به بیاخلاقی جنسی با چنین عباراتی دراماتیک هشدار میدهند. فکر نمیکنم والدین، کشیشها یا نویسندگان انجیلی در دوران جوانی من قدرت انجیل را زیر سوال میبردند تا شروعی جدید در پیشگاه خدا به ما بدهد یا گناهانمان را تبرئه کند، مهم نیست این گناهان چقدر جدی باشند. در عوض، من گمان میکنم چهرههای «فرهنگ پاکی» به اطراف نگاه کردند، ویرانگری انقلاب جنسی را در فرهنگ گستردهتر دیدند، و میخواستند پیامدهای طبیعی تحریف طرح خدا برای رابطه جنسی و بدن ما را برجسته کنند - پیامدهایی که لزوماً وقتی از گناهان خود توبه میکنیم و ایمان خود را به عیسی میکنیم ناپدید نمیشوند.
و چنین گناهانی عواقب دائمی دارند. خواه خاطره شرکای جنسی گذشته، بیماری های مقاربتی، کودکانی که حضانت آنها بین والدین جدا شده تقسیم می شود، آسیب های ناشی از سوء استفاده، یا حتی پشیمانی از سقط جنین، گناه جنسی زخم های ماندگاری را هم بر کسانی که مرتکب آن گناه می شوند و هم به طرف های بی گناه وارد می کند. انجیل، مطلقاً بخشش را ارائه می دهد! اما تمام عواقب انتخاب های بد ما را پاک نمی کند، حداقل در این سمت از ابدیت. این بخشی از دلیل جدی بودن گناه جنسی است، و اینکه چرا کسانی که قوانین خدا را زیر پا گذاشته اند و توبه کرده اند، حق دارند از تصمیمات گذشته خود پشیمان شوند. از آنجایی که رابطه جنسی در برنامه خداوند برای انسان ها بسیار خاص و محوری است و از آنجا که ما را بسیار نزدیک با زندگی دیگران پیوند می دهد، شورش علیه طرح خداوند در این زمینه باعث درد پایدار می شود.
اما این بدان معنا نیست که کسانی که گناه جنسی را پشت سر گذاشته اند، نمی توانند به زندگی پاک و مقدس ادامه دهند. اینجاست که ما باید طرز تفکر خود را در مورد پاکی مورد بازنگری قرار دهیم، تصاویر گناه مانند نشت نفت را که پرندگان نگون بخت را پوشانده است کنار بگذاریم و به جای آن به فکر کامل بودن، شفا و بازگرداندن طرح خدا برای مخلوقات انسانی خود باشیم. همه ما به این شفا نیاز داریم، نه تنها به این دلیل که مرتکب گناهان شخصی شده ایم، بلکه به این دلیل که در طغیان آدم به دنیا آمده ایم، شکسته شده ایم و از همان لحظه ای که اولین نفس خود را می کشیم، تمایل به جنگ با خدا داریم.
درست است که کسی که از برخی گناهان جنسی دوری کرده است، از عواقب ناشی از آن گناهان نیز اجتناب خواهد کرد. اما پاک بودن جنسی، یا همان طور که متفکران مسیحی قدیمیتر آن را توصیف میکنند، «عفیف» بودن، چیزی بیش از اجتناب از عواقب آن است. این در مورد زندگی ما است، بدون توجه به گذشته ما، در پرتو مرگ مسیح برای ما و در جستجوی عدالت از طریق قدرت روح القدس. بدترین گناهکار در جهان می تواند توبه کند، بخشش خدا را دریافت کند، و یک زندگی با صفا و قداست اخلاقی درخشان داشته باشد. در حقیقت، پولس رسول زندگی خود را پس از تغییر دین خلاصه کرد (اول تیموس 1: 15).
اگر در گذشته از نظر جنسی گناه کرده اید و عواقب دردناکی برای خود و دیگران داشته اید، خدا می خواهد شما را ببخشد. او این کار را در همین لحظه انجام خواهد داد. اگر توبه کنید و به مسیح اعتماد کنید، او شما را در دادگاه عدالت ابدی خود "بی گناه" اعلام می کند و شما را به اتاق خانواده خود می پذیرد و شما را "پسر محبوب" یا "دختر محبوب" می خواند و شما را به همراه عیسی وارث ثروت خانواده می کند (رومیان 8:17).
اگر آمرزش خداوند را برای گناهان جنسی و سایر انواع دیگر دریافت کرده اید، اما هنوز در تلاش هستید که خود را "پاک" تصور کنید، آنچه را که قبلاً در مورد شر بحث کردیم در نظر بگیرید که تحریف آفرینش خوب خداست، بدون وجود خود. شما یک ورق کاغذ سفید نیستید که با لکه های جوهر سیاه لکه دار شده باشد، یا مرغ دریایی پوشیده شده با نفت. شما یک مخلوق شگفت انگیز اما آسیب دیده هستید که هدف، طرح، پایان باشکوهی دارد، اما به طرز وحشتناکی زخمی شده است و به سازنده اش نیاز دارد تا آن را دوباره به هم بچسباند. شما باید کامل شوید، و این دقیقاً همان معنایی است که «پاکسازی» باید داشته باشد: زندگی در اطاعت و توافق با طرح خدایی که شما را ساخته، دوستتان دارد، و آماده است تا زندگی شما را تغییر دهد.
مثل قبل بهتر می شود. خدایی که شما را دوست دارد و همه اینها را وعده می دهد، در این است که آنچه را که برای شر در نظر گرفته شده بود به خیر تبدیل کند. این سخنان یوسف به برادرانش در پیدایش 50:20 است، پس از آنکه به او خیانت کردند و او را در مصر به بردگی فروختند. خدا از گناه هولناک و قلب های قاتل آنها استفاده کرد تا قوم اسرائیل را از قحطی مرگبار نجات دهد. او مطمئناً می تواند از عواقب گناه جنسی برای به ارمغان آوردن برکات بزرگ و اسرارآمیز فراتر از درک بشر استفاده کند. او خدای توانا است – چنان توانا که شیطانی ترین عملی که تا به حال انجام شده، یعنی کشتن پسرش، را به کفاره ای تبدیل کرد که نجات جهان را به همراه داشت (اعمال رسولان 4:27). به او اعتماد کنید، و او می تواند از داستان شما برای خوبی استفاده کند، مهم نیست که شما چه کاری انجام داده اید. او می تواند شما را پاک کند.
آیا اگر مجرد باشم می توانم پاک باشم؟
در نهایت، به سؤالی میرسیم که بسیاری در کلیسا میپرسند، اما به نظر میرسد تعداد کمی از آنها میدانند چگونه به آن پاسخ دهند: چگونه کسانی که ازدواج نکردهاند و انتظار فوری ازدواج ندارند، میتوانند «بله» خدا را برای رابطه جنسی بپذیرند؟ آیا برای آنها "پاک" کاملاً شامل "نه" گفتن نیست؟
اینجاست که باید به طرح مثبت خداوند برای جنسیت انسان توجه ویژه ای داشته باشیم، نه فقط به دستورات منفی او. درست است که مسیحیت یک انتخاب سخت را بر ما تحمیل می کند: وفاداری مادام العمر به یک همسر یا تجرد مادام العمر. اینها گزینه هایی هستند که هر دو مورد رضایت خداوند هستند. اما هیچ یک از این دو گزینه راه ناقص یا محقق نشده انسان بودن نیست. بلکه هر دو راه تکریم و اصرار بر پر بودن طراحی خداوند برای تمایلات جنسی هر دوی اینها امتناع از به خطر انداختن موهبت زندگی بدنی است که او به ما داده است، یا از تحقیر دیگرانی که به شکل او ساخته شده اند، با عشق ورزیدن از صمیم قلب به آنها. و هم ازدواج و هم تجرد عمیقاً طبیعی و هماهنگ با طرح او برای انسان است; هر دو راه هایی برای زندگی در خلوص جنسی هستند.
بخشی از دلیل اصرار شدید مسیحیان بر این دو انتخاب این بود که برای بی ایمانان در قرن اول، بهره کشی از دیگران برای لذت جنسی امری عادی بود. مسیحیت اصلاح بنیادی اخلاق جنسی را به جامعه یونانی-رومی وارد کرد. چیزی که کوین دی یانگ آن را "اولین انقلاب جنسی" نامیده است. به فرهنگی که در آن مردان با موقعیت بالا به آنها اجازه داده شد تا هر زمان و تقریباً با هر کسی که دوست داشتند، میل جنسی خود را ارضا کنند، پیروان عیسی خواستار ازدواج وفادار یا تجرد بودند و رهبران اولیه مسیحیت هر دو را الگوبرداری کردند.
ما می دانیم که برای مثال، پطرس رسول، مانند «برادران خداوند» و سایر حواریون ازدواج کرده بود (اول قرنتیان 9: 3-5). آکیلا و پریسیلا، زوج مبلغی که با پولس رسول زندگی، کار و سفر کردند، همینطور بودند (اعمال رسولان 18:18-28). بسیاری از رسولان و دیگر شخصیتهای کلیدی عهد جدید مجرد بودند. در اول قرنتیان 7، پولس حتی مجردی را به عنوان گزینه بهتری نسبت به ازدواج با توجه به «پریشانی کنونی» خوانندگانش نشان می دهد، زیرا به مسیحی اجازه می دهد تا صرفاً روی «چگونه می تواند خداوند را خشنود کند» تمرکز کند (اول قرنتیان 7:26-32). خود عیسی، از نظر انسانی، مادام العمر مجرد بود. او این کار را نه برای دوری از برکات خدا انجام داد، بلکه دقیقاً به این دلیل که مجرد ماندن روی زمین وسیله ای بود برای خرید عروس ابدی خود، کلیسا. به عبارت دیگر، عهد جدید به طور پیوسته مجردی را به عنوان الگوسازی می کند با هدف چیزی باشکوه، نه دور از آن.
هدف مجردی شما چیست؟ این یکی از مهمترین سؤالاتی است که میتوانید بپرسید، اگر معتقدید خدا شما را از طریق تجرد مادامالعمر به پاکی فرا خوانده است. از نظر کتاب مقدس، مجرد بودن یک مسیحی را قادر میسازد تا با تمرکز و فداکاری بیوقفه به ملکوت خدا خدمت کند. مبلغان در مکانهای خطرناک، روحانیون معین، خدمتکاران فقرا و بیماران، و مسیحیان با خدمتهای خاص از هر نوع که باشند، باید از خدا انتظار داشته باشند که مجردی آنها را بهعنوان تأثیر بزرگی به کار گیرد، همانطور که پولس توضیح میدهد. مسیحیان مجرد مانند افراد متاهل به "امور این دنیا" توجه ندارند و می توانند توجه کامل خود را به خدمت به خدا معطوف کنند (اول قرنتیان 7:33). مجردی فرصتی برای راضی نگه داشتن خود نیست. این دعوت بلندی از جانب خداوند است.
همانطور که قبلا دیدیم، مجرد بودن نیز به این معنا نیست که ازدواج و خانواده برای شما بی ربط هستند. همه ما محصول پیوندهای جنسی هستیم که از طریق پیوندهای خونی به اطرافیانمان گره خوردهایم و در جوامعی که توسط خانوادهها شکل گرفتهاند درگیر شدهایم. خانواده هنوز سنگ بنای اساسی جامعه است و آینده هر کلیسا، جامعه یا ملتی در نهایت به زوج هایی بستگی دارد که بچه دارند. هر بار که با کودکان ارتباط برقرار میکنید، از آنها مراقبت میکنید یا آنها را شاگرد میکنید، در زندگی خانوادهها شرکت میکنید، و خدمت شما به عنوان یک مسیحی مجرد میتواند بر تعداد بیشماری از افراد دیگر تأثیر بگذارد تا از تمایلات جنسی خود مطابق با طرح خدا استفاده کنند. شما ممکن است ازدواج نکرده باشید، اما عمیقاً با ازدواج های اطراف خود در ارتباط هستید.
در نهایت این را در نظر بگیرید: نرخ ازدواج در ایالات متحده به پایین ترین حد خود رسیده است. دلایل زیادی برای این امر وجود دارد، از کاهش اخلاق جنسی و زوال دین گرفته تا اقتصاد و فرهنگی که استقلال و موفقیت را به خانواده ارج می نهد. این به این معنی است که این واقعیت که شما در حال حاضر مجرد هستید، ممکن است از نظر تاریخی عادی نباشد، و ممکن است اراده بلندمدت خدا برای زندگی شما نباشد. نرخ زاد و ولد در بسیاری از نقاط جهان در حال کاهش استو در بسیاری از کشورها به نقطهای رسیدهاند که نوزادان کافی برای جایگزینی پیرانی که میمیرند به دنیا نمیآیند. بدیهی است که این برای مدت طولانی ناپایدار است. و به ما می گوید که مشکلی پیش آمده است.
نوشتن در مجله مسیحی اولین چیزها, کوین دی یانگ مشکل را تشخیص می دهد به عنوان یک روحانی:
دلایل کاهش باروری بدون شک زیاد و متنوع است. مطمئناً برخی از زوج ها می خواهند فرزندان بیشتری داشته باشند اما نمی توانند این کار را انجام دهند. دیگران با فشارهای اقتصادی یا محدودیت های بهداشتی دست و پنجه نرم می کنند. اما باروری در سرتاسر جهان بدون مشکلات عمیقتر کاهش نمییابد، بهویژه زمانی که مردم در سراسر جهان بهطور عینی ثروتمندتر، سالمتر هستند و امکانات بیشتری نسبت به هر زمان دیگری در تاریخ بشر فراهم میکنند. اگرچه افراد به دلایل زیادی انتخاب خود را انجام می دهند، اما ما به عنوان گونه ای از یک بیماری روحی عمیق رنج می بریم - یک بیماری متافیزیکی که در آن کودکان باری بر روی زمان ما به نظر می رسند و در جستجوی خوشبختی ما را سخت می کنند. بیماری ما فقدان ایمان است، و هیچ کجا این ناباوری به اندازه کشورهایی که زمانی جهان مسیحیت را تشکیل می دادند، شگفت انگیز نیست. خداوند به ابراهیم خشنود وعده داد: «فرزند تو را مانند ستارگان آسمان زیاد خواهم کرد» (پیدایش 26:4). امروز، در سرزمین فرزندان ابراهیم، این برکت بیشتر به عنوان یک نفرین به چشم می خورد.
به طور خلاصه، بسیاری از مردم - میلیونها نفر - که باید ازدواج کنند و بچهدار شوند، و معمولاً در هر زمان دیگری از تاریخ چنین میشوند، دیگر این کار را نمیکنند. این عمدتاً به این دلیل است که جوامع مدرن سعی کرده اند هدف زایش جنسی را نادیده بگیرند و اهداف دیگری را در زندگی در اولویت قرار داده اند و به همین دلیل به نوزادان به عنوان باری برای اجتناب از آن نگاه می کنند. منطقی است که این شرایطی را که در آن زندگی می کنید در نظر بگیرید و بپرسید که آیا نگرش منفی روزافزون جامعه ما نسبت به ازدواج و فرزندان بر تصمیم گیری شما تأثیر گذاشته است یا خیر.
چگونه می دانید که آیا باید به دنبال ازدواج باشید؟ خیلی ساده، اگر تمایل به رابطه جنسی دارید و متعهد به اطاعت از قوانین خدا هستید، باید به شدت به ازدواج فکر کنید. کتاب مقدس از تجرد مادام العمر به عنوان فیضی که همه از آن برخوردار نیستند صحبت می کند (متی 19:11)، و ازدواج را تا حدی به عنوان درمانی برای وسوسه جنسی معرفی می کند (اول قرنتیان 7: 2-9). اگر احساس می کنید استعداد خاصی برای تجرد مادام العمر ندارید، پس باید خود را برای ازدواج و دنبال کردن همسر آماده کنید. البته این همیشه آسان نیست و برای مردان و زنان و از زمینه ای به بافت دیگر متفاوت به نظر می رسد. اما آمار پایین ازدواج نشانه آن است که چیزی در جامعه ما بسیار اشتباه بوده است. قبل از اینکه به این نتیجه برسید که خداوند شما را به مجردی دعوت می کند، در نظر بگیرید که آیا در عوض ممکن است با همسرتان به پاکی فراخوانده شوید.
بحث و تامل:
- وضعیت خرید خون شما به عنوان «پسر محبوب» یا «دختر محبوب» چگونه طرز فکر شما را نسبت به گناهان گذشته خود، جنسی یا غیر آن، تغییر می دهد؟ شاید اکنون زمان خوبی برای تأمل در جلال مسیح باشد که همه شاگردانش را مانند برف سفید کرده است.
- آیا دیدگاه شما در مورد مجرد بودن با آنچه در این بخش توضیح داده شده است همخوانی دارد؟
- کتاب مقدس ما را دعوت می کند که «ازدواج در میان همه محترم باشد» (عبرانیان 13:4). چگونه می تواند در زندگی شما ظاهر شود، چه متاهل یا مجرد؟
نتیجه: خدا برای شماست
در خطبه استادانه خود، وزن شکوه، سی اس لوئیس از روشی انتقاد می کند که مسیحیان مدرن ویژگی های منفی مانند «بی خودی» را به جای فضایل مثبتی مانند عشق جایگزین می کنند. او مشکلی را با این عادت منفی صحبت کردن میبیند: این عادت در این پیشنهاد پنهان میشود که هدف اصلی رفتار اخلاقی این نیست که با دیگران خوب رفتار کنیم، بلکه رفتار بدی با خود داشته باشیم - نه اینکه به آنها خوب کنیم، بلکه آن را به خودمان انکار کنیم. به نظر می رسد ما فکر می کنیم که بدبخت بودن به خاطر خودش خدایی است. لوئیس مخالف است.
او اشاره می کند که چگونه در عهد جدید، انکار خود هرگز به خودی خود هدف نیست. در عوض، «نه» گفتن به گناه و چیزهایی که مانع ایمان ما می شود (عبرانیان 12:1) به دنبال چیزی عالی تر است، یعنی زندگی فراوان در مسیح. کتاب مقدس پیوسته این زندگی فراوان را از نظر پاداش، لذت و لذت، چه در دنیا و چه در آخرت، توصیف می کند. این نوید می دهد که با پیروی از مسیح و اطاعت از دستورات او، ما در نهایت بالاترین خیر خود را دنبال می کنیم - "وزن جلال ابدی" پولس می گوید ارزش هر رنج و انکار زمینی را دارد (دوم قرنتیان 4: 17-18).
منظور لوئیس این است که خدا واقعاً و واقعاً بهترین را برای ما می خواهد. او میخواهد شادی (شادی) نهایی را به ما بدهد، که تنها از طریق دوست داشتن او و دوست داشتن دیگران مانند او به دست میآید. او واقعاً طرفدار ماست نه علیه ما. بیدار شدن از این واقعیت به این معنی است که یاد بگیریم به شدت و ناامیدانه آنچه را خدا برای ما میخواهد بخواهیم، زیرا این چیزی است که ما برای آن طراحی شدهایم و هر چیز دیگری جایگزینی ارزان است.
لوئیس می نویسد:
... به نظر می رسد که پروردگار ما خواسته های ما را نه خیلی قوی، بلکه بسیار ضعیف می یابد. ما موجوداتی نیمه دل هستیم که وقتی شادی بی پایان به ما پیشنهاد می شود با نوشیدنی و سکس و جاه طلبی گول می زنیم، مانند کودکی نادان که می خواهد در یک محله فقیر نشین به درست کردن پای گلی ادامه دهد زیرا نمی تواند تصور کند که پیشنهاد تعطیلات در دریا چیست. ما خیلی راحت خوشحال می شویم.
خدا ما را برای چیزی شگفت انگیز آفریده است و خلوص جنسی بخشی از آن هدیه است. دلیل اینکه او اغلب به تمایلات جنسی فاسد ما "نه" می گوید این است که می خواهد چیز بسیار بهتری به ما بدهد. مشکل ما این نیست که زیاد میل جنسی داریم. در یک راه بسیار مهم، این است که ما آن را به اندازه کافی نمی خواهیم! ما یک تکه از آن را اینجا و آنجا می خواهیم، یک ذره ذره از هدیه خدا، به سمت خواسته های خودخواهانه و زودگذر. او از ما میخواهد که با تمام قوا، به طور کامل، دائمی و با تمام وجودمان که هیچ چیز را در خود نگه نمیداریم عشق بورزیم. او از ما می خواهد که اینگونه دوست داشته باشیم زیرا او ما را دوست دارد.
چیزی که فرهنگ ما در مورد رابطه جنسی ارائه می دهد، معادل کیک های گلی است. تحریف های مختلف طراحی خدا برای بدن ما هرگز نمی تواند آنچه را که وعده می دهد را برآورده کند، زیرا با طرحی که در ما به عنوان حاملان تصویر ساخته شده است در تضاد است. قوانین خدا برای خلوص جنسی ممکن است مانند انکار لذت، بیان، خودشکوفایی، شادی، آزادی، همراهی یا حتی عاشقانه به نظر برسد. در واقع، آن «نه ها» برای محافظت از «آری» بسیار باشکوهی وجود دارند که این عصر حاضر نمی تواند به طور کامل آن را مهار کند. اگر با ایمان و بر اساس احکام خدا زندگی کنید، آن را خواهید یافت. و وقتی کسانی که ایمان ندارند می پرسند (شاید در یک پرواز طولانی) با چه چیزی مخالف هستید، می توانید در عوض به آنها بگویید طرفدار چه چیزی هستید و آنها برای ساخته شده بودند.
-
شین موریس یک نویسنده ارشد در مرکز Colson و میزبان پادکست Upstream و همچنین میزبان پادکست BreakPoint است. او از سال 2010 به عنوان یکی از نویسندگان صدها تفسیر BreakPoint در مورد جهان بینی مسیحی، فرهنگ و رویدادهای جاری، صدای مرکز Colson بوده است. او همچنین برای WORLD، The Gospel Coalition، The Federalist، The Council on Biblical Manhood and Womanhood، و وزارتخانه های سران نوشته است. او و همسرش گابریلا با چهار فرزند خود در لیکلند فلوریدا زندگی می کنند.