دانلود PDF انگلیسیدانلود PDF اسپانیایی

فهرست مطالب

فهرست مطالب

مقدمه: کتاب مقدس

بخش اول: کتاب مقدس چیست؟

طبق اعترافات

با توجه به Canon

طبق شهادت روح

بخش دوم: کتاب مقدس از کجا آمده است؟

عهد عتیق

عهد جدید

چرا Canon مهم است

بخش سوم: در کتاب مقدس چیست؟

بخش چهارم: چگونه باید کتاب مقدس را بخوانیم؟

آماده شدن برای خواندن کتاب مقدس

افق متنی

افق عهد

افق مسیح شناسی

بترس و نترس، اما بگیر و بخوان

کتاب مقدس و نحوه خواندن آن

دیوید شروک

انگلیسی

album-art
00:00

بیوگرافی

دیوید شراک کشیش موعظه و الهیات در کلیسای کتاب مقدس Occoquan در وودبریج، ویرجینیا است. دیوید دو بار فارغ التحصیل مدرسه علمیه باپتیست جنوبی است. او یکی از اعضای هیئت علمی موسس الهیات در حوزه الهیات ایندیاناپولیس است. او همچنین سردبیری است مسیح بر همه و نویسنده چندین کتاب از جمله کاهنیت سلطنتی و جلال خدا. او در DavidSchrock.com وبلاگ می نویسد.

مقدمه: خواندن کتاب مقدس آسان نیست

"من این کتاب را برای ملاقات با عیسی باز می کنم."

اینها کلماتی هستند که با حروف طلایی نوشته شده اند و بر روی اولین کتاب مقدس من قرار دارند - یک کتاب مقدس مطالعه کاربردی NIV. وقتی دبیرستان بودم، این کتاب مقدس را به عنوان هدیه دریافت کردم، و این اولین کتاب مقدس از بسیاری بود که می خواندم، زیر آن خط می کشیدم، می فهمیدم و اشتباه می فهمیدم. در واقع، چند سال پس از شروع عادت روزانه به خواندن کتاب مقدس، آن عبارت کوچک را روی جلد اول نوشتم. و من آن را در آنجا حک کردم، زیرا در کالج، باید به خود یادآوری کنم که خواندن کتاب مقدس صرفاً یک تمرین آکادمیک نیست. این تمرین ایمان به دنبال درک است. بنابراین، خواندن کتاب مقدس برای دعاشناسی (ستایش) و شاگردی (تمرین) است.

یا حداقل ما اینگونه هستیم باید کتاب مقدس را بخوانید

در طول قرون پس از تکمیل کتاب مقدس (چیزی که در زیر بررسی خواهیم کرد)، رویکردهای زیادی برای خواندن کتاب مقدس وجود داشته است. بسیاری از آنها از ایمان آمده اند و به درک بزرگی منتهی شده اند. همانطور که مزمور 111:2 به ما یادآوری می‌کند، «عظمت است کارهای خداوند که همه کسانی که از آنها لذت می‌برند مطالعه می‌کنند.» و بنابراین، مطالعه کلام خدا همیشه بخشی از ایمان واقعی بوده است. با این حال، همه رویکردهای خواندن کتاب مقدس به یک اندازه معتبر یا به یک اندازه ارزشمند نیستند.

همانطور که تاریخ نشان می دهد، برخی از مسیحیان واقعی کتاب مقدس را به روش هایی کمتر از واقعی دنبال کرده اند. گاهی اوقات مسیحیان مختلف به این موضوع نزدیک شده اند عرفانی، در تمثیلی، یا اقتدار کتاب مقدس را با سنتی. اصلاحات، مانند اصلاحات پروتستانی، ضروری بود، زیرا مردانی مانند لوتر، کالوین، و وارثان آنها کلام خدا را به جای مناسب خود در کلیسا بازگرداندند، تا کسانی که در کلیسا بودند بتوانند کتاب مقدس را به روش مناسب بخوانند. زیرا این واقعیت باقی می ماند که کتاب مقدس منبع و ماده هر کلیسای سالم و تنها راه برای شناخت خدا و گام برداشتن در راه های او است. و به همین دلیل است که خواندن کتاب مقدس و خوب خواندن آن اهمیت زیادی دارد. 

جای تعجب نیست که کتاب مقدس اغلب مورد حمله قرار گرفته است. در کلیسای اولیه، برخی از حملات از سوی رهبران درون کلیسا انجام می شد. اسقفانی مانند آریوس (250-336 بعد از میلاد) الوهیت مسیح را انکار کردند و دیگرانی مانند Pelagius (حدود 354-418 پس از میلاد) فیض انجیل را انکار کردند. در قرن‌های اخیر، کتاب مقدس مورد حمله شکاکانی قرار گرفته است که می‌گویند: «کتاب مقدس محصول انسان است»، یا توسط پست‌مدرن‌هایی که کتاب مقدس را به «یکی از راه‌های متعدد به سوی خدا» منسوخ کرده‌اند، منسوخ شده است. در آکادمی، محققان کتاب مقدس اغلب تاریخ و صحت کتاب مقدس را انکار می کنند. و در سرگرمی های عامه پسند، کتاب مقدس یا آیاتی که خارج از متن برداشته شده اند، بیشتر برای خالکوبی یا شعارهای معنوی مورد استفاده قرار می گیرند تا برای توضیح درباره جهان و هر چیزی که در آن است.

همه اینها را کنار هم بگذارید و قابل درک است که چرا خواندن کتاب مقدس اینقدر سخت است. در دنیای ما پس از روشنگری، دنیایی که ماوراءالطبیعه را انکار می کند و با کتاب مقدس مانند هر کتاب دیگری رفتار می کند، از ما دعوت شده است که به طور انتقادی بالای کتاب مقدس بایستیم و آنچه را که می گوید زیر سوال ببریم. دقیقاً به همین ترتیب، در فرهنگ انحرافی جنسی ما، کتاب مقدس منسوخ شده و حتی منفور است، زیرا در مقابل مذاهب مدرن مانند تأیید دگرباشان جنسی + ایستاده است. حتی زمانی که با کتاب مقدس به طور مثبت برخورد می شود، شخصیت هایی مانند جردن پیترسون آن را از دریچه روانشناسی تکاملی می خوانند. بنابراین، خواندن کتاب مقدس و ملاقات با عیسی دشوار است.

وقتی آن یادآوری را برای خودم در جلوی کتاب مقدسم نوشتم، دانشجویی بودم که از اساتید دینی کلاس می گرفتم که الهام الهی کتاب مقدس را انکار می کردند. در عوض، آنها کتاب مقدس را اسطوره زدایی کردند و به دنبال توضیح ماوراء طبیعی بودن آن بودند. در پاسخ، شروع کردم به یادگیری اینکه کتاب مقدس از کجا آمده است، چه چیزی در کتاب مقدس وجود دارد، چگونه کتاب مقدس را بخوانم، و چگونه کتاب مقدس باید در هر زمینه از زندگی اطلاعاتی داشته باشد. خوشبختانه، در کالجی که هدفش پاک کردن ایمان بود، خداوند اعتماد من را به او افزایش داد، زیرا من به دنبال درک کلام خدا بر اساس شرایط خودش بودم. 

گفتنی است، با کاوش در رشته های آکادمیک الهیات و تفسیر کتاب مقدس (موضوعی که اغلب به عنوان «هرمنوتیک» توصیف می شود)، لازم بود به خود یادآوری کنم که هدف اصلی خواندن کتاب مقدس ارتباط با خدای سه گانه است. خداوند کتابی نوشت تا ما او را بشناسیم. و در ادامه، دعای من این است که خدا به شما درک درستی از چیستی کتاب مقدس، از کجا آمده، در آن چیست و چگونه آن را بخوانید، به شما بدهد. در واقع، باشد که او به همه ما شناخت عمیق تری از خودش بدهد، همانطور که ما خودمان را از کلمات زندگی او لذت می بریم.

در پی شناخت خدای کتاب مقدس، این راهنمای میدانی به چهار سؤال پاسخ خواهد داد.

  1. کتاب مقدس چیست؟
  2. کتاب مقدس از کجا آمده است؟
  3. در کتاب مقدس چیست؟
  4. چگونه کتاب مقدس را بخوانیم؟

در هر قسمت، من به این سوال با چشم در جهت تقویت ایمان شما پاسخ خواهم داد، نه اینکه صرفاً اطلاعات تاریخی یا کلامی ارائه دهم. و در پایان، این بخش‌ها را به هم می‌پیوندم تا به شما نشان دهم چرا خواندن هر روزه کتاب مقدس برای شناخت خدا و قدم زدن در راه‌های او بسیار حیاتی است. زیرا در واقع، به همین دلیل است که کتاب مقدس وجود دارد: برای آشکار کردن پدر، پسر، و روح القدس در کلمات. اگر آماده هستید که او را بیشتر بشناسید، پس ما آماده ایم در مورد کتاب مقدس صحبت کنیم. 

بخش اول: کتاب مقدس چیست؟

پاسخ به این سؤال بسیار متنوع است، زیرا کتاب مقدس نقش چندوجهی در شکل دادن به جهان داشته است. کتاب مقدس علاوه بر اینکه «کلام خدا نوشته شده» است (WCF 1.2)، همچنین یک مصنوع فرهنگی، سنگری برای تمدن، یک شاهکار ادبی، موضوع تحقیق تاریخی، و گاه هدفی برای تمسخر است. با این حال، برای کسانی که کتاب مقدس را به عنوان گنجینه ای گرانبها می دانند، و برای کلیساهایی که خود را بر اساس کامل توصیه های آن بنا می کنند، کتاب مقدس چیزی بیش از کتابی برای الهام یا عبادت مذهبی است. 

همانطور که عبرانیان 1: 1 آغاز می شود، کتاب مقدس همان کلمات خداست که توسط انبیا به پدران گفته شده است: «خیلی پیش، در زمانهای بسیار و به طرق مختلف». در واقع، خدا در دوران باستان با قوم خود صحبت کرد، اما با نوشتن صدها سال پس از اینکه خدا از آتش با اسرائیل صحبت کرد (تثنیه 4:12، 15، 33، 36)، نویسنده کتاب عبرانیان می‌توانست بگوید: «در این روزهای آخر او به وسیله پسرش با ما سخن گفت.» 

به این ترتیب، کتاب مقدس فقط یک کتاب مذهبی نیست که به یکباره سپرده شده است. این یک اثر ادبی هم نیست که هیچ کششی در تاریخ نداشته باشد. بلکه کتاب مقدس مکاشفه پیشرونده خداست که اعمال نجات و قضاوت او را در جهان کاملاً تفسیر کرده است. و علاوه بر این، سی و نه کتاب عهد عتیق نقش منحصر به فردی در آماده کردن راهی برای کلام ابدی ایفا کردند تا بدن به خود بگیرد و در میان ما ساکن شود (یوحنا 1: 1-3، 14)، و بیست و هفت کتابی که پس از عروج او نوشته شد، گواهی بر زندگی، مرگ، رستاخیز و تعالی مسیح داشت. حتی امروز، کلام خدا همچنان به اهداف خود برای رستگاری به انجام می رساند، حتی زمانی که مکاشفه کلام خدا در پایان آخرالزمان یوحنا به پایان رسید (به مکاشفه 22:18-19 مراجعه کنید).

برای این راهنمای میدانی، ما به تمام روش هایی که کتاب مقدس جهان را شکل داده است و خودش توسط جهان شکل گرفته است، نخواهیم پرداخت. در عوض، وقت ما صرف پاسخ دادن به این سوال الهیاتی خواهد شد: کتاب مقدس چیست، همانطور که کلیسا آن را دریافت کرده است؟ برای این سؤال، من سه پاسخ ارائه خواهم کرد - یکی از اعترافات پروتستان، یکی از قوانین کتاب مقدس، و دیگری از شهادت روح القدس که کتاب مقدس را الهام گرفته است.

طبق اعترافات

در سال 1517، یک راهب آلمانی با یک پتک، 95 پایان نامه را به در قلعه ویتنبرگ میخکوب کرد. مارتین لوتر، یک الهی‌دان آموزش‌دیده و کشیش تحصیل‌کرده، نگران راه‌هایی بود که کلیسای کاتولیک روم او و دیگران را گمراه کرده بود تا باور کنند که عدالت از طریق هزارتوی بی‌پایانی از مقدسات به دست می‌آید، به‌جای ایمان تنها به کار تمام‌شده مسیح تنها - همه به لطف خدا. در واقع، با مطالعه کتاب مقدس، لوتر متقاعد شده بود که کلیسای کاتولیک روم انجیل و پیام خود را برای عادل شمرده شدن تنها با ایمان از دست داده است. بر این اساس، او با 95 تز خود آتش اصلاحات پروتستانی را برانگیخت.

در دهه های بعد، اصلاحات پروتستانی انجیل و منبع آن، کتاب مقدس را بازیابی کرد. بر خلاف کلیسای کاتولیک رومی که منشأ و مرجع الهی کتاب مقدس را تأیید می کرد بلکه همچنین سنت کلیسا را در همان سطح کتاب مقدس قرار دادند، مردانی مانند لوتر، جان کالوین، و اولریش زوینگلی شروع به آموزش کردند که کتاب مقدس تنها منبع وحی الهام شده است. در حالی که کلیسای کاتولیک روم تعلیم می داد که خدا از طریق دو منبع، کتاب مقدس و کلیسا صحبت می کند، اصلاح طلبان به درستی کتاب مقدس را به عنوان تنها منبع مکاشفه خاص تأیید کردند. همانطور که لوتر به قول معروف،

مگر اینکه با شهادت کتاب مقدس یا با دلیل آشکار قانع شوم - زیرا نمی توانم به تنهایی نه پاپ و نه شوراها را باور کنم، زیرا واضح است که آنها مکرراً اشتباه کرده اند و با خود مخالفت کرده اند - خود را مغلوب کتاب مقدس می دانم و وجدانم اسیر کلام خداست. 

در واقع، حمایت لوتر از کتاب مقدس به عنوان کلام خدا توسط همه اصلاح طلبان تکرار شد. و امروز، وارثان اصلاحات همچنان کتاب مقدس را به عنوان کلام الهام شده و معتبر خدا حفظ می کنند. و بهترین مکان برای دیدن این اعتقاد در اعترافاتی است که از اصلاحات پروتستانی به دست آمده است. به عنوان مثال، اعتراف بلژیک (اصلاح شده)، سی و نه ماده (انگلیسی)، و اعتراف ایمان وست مینستر (پرتستان) همگی اصل رسمی اصلاحات را تأیید می کنند: سولا اسکریپتورا. با این حال، برای استناد تنها به یک سنت اعترافی، من سنت خود را ارائه خواهم کرد: اعتراف دوم باپتیست لندن (1689).

در پاراگراف آغازین فصل اول، خادمان باپتیست لندن به ایمان خود به کلام خدا اعتراف کردند.

  • کتاب مقدس تنها معیار کافی، قطعی و خطاناپذیر همه دانش، ایمان و اطاعت نجات بخش است. نور طبیعت و آثار خلقت و مشیت آنچنان نیکویی و حکمت و قدرت خداوند را نمایان می کند که مردم بی عذر می مانند. با این حال، این تظاهرات برای ارائه شناخت خدا و اراده او که برای رستگاری لازم است کافی نیست. بنابراین، خداوند در زمان‌های مختلف و به طرق مختلف خشنود شد که خود را آشکار کند و اراده خود را به کلیسای خود اعلام کند. خداوند برای حفظ و تبلیغ بهتر حقیقت و ایجاد و تسلی کلیسا با اطمینان بیشتر در برابر فساد نفسانی و بدخواهی شیطان و جهان، این مکاشفه را کاملاً مکتوب کرد. بنابراین، کتاب مقدس کاملاً ضروری است، زیرا روش های پیشین خدا برای آشکار ساختن اراده خود به قومش اکنون متوقف شده است.

ایشان در این بیانیه، کفایت، وجوب، صراحت و حجیت کتاب مقدس را تأیید کردند. این چهار ویژگی کتاب مقدس طرز تفکر همه پروتستان ها در مورد کتاب مقدس را بیان می کند، زیرا در واقع این روشی است که کتاب مقدس درباره خود صحبت می کند. و بنابراین، کتاب مقدس بیش از کتاب کلیسا، یا مجموعه ای از کتاب های مذهبی، یا حتی کتابخانه ای از ادبیات الهام بخش در مورد خدا است. کتاب مقدس «کلام خدا مکتوب» است (WCF 1.2)، و کسانی که در تاریخ کلیسا کلام خدا را جدی گرفته‌اند، آن را به عنوان کلام خدا در کلمات بشری تلقی کرده‌اند. و آنها این کار را انجام داده اند زیرا به شهادت خود کتاب مقدس اعتقاد دارند.

با توجه به Canon

به همان اندازه که اعترافاتی مانند لندن دوم مفید است، پروتستان ها فقط معتقد نیستند که سنت(های) کلیسا یا شهادت مردان برای ایجاد هرگونه اعتقادی در مورد کتاب مقدس کافی است. در عوض، ما معتقدیم که خود کتاب مقدس در مورد خود شهادت می دهد. به عنوان مثال، دوم تیموتائوس 3:16 می گوید که تمام کتاب مقدس "نفس خدا" است (theopneustos). به همین ترتیب، دوم پطرس 1: 19-21 روح القدس را به عنوان منبع همه آنچه توسط انبیا نوشته شده است، معرفی می کند. در زمینه، پطرس حتی پیشنهاد می کند که سخنان انبیا از تجربه خود او در کوه تبدیل، زمانی که صدای شنیدنی خدا را شنید، مطمئن تر است (دوم پطرس 1:13-18). پولس نیز در رومیان 15:4 می‌گوید: «آنچه در ایام پیشین نوشته شده بود برای تعلیم ما نوشته شده بود تا از طریق استقامت و از طریق تشویق کتاب مقدس امیدوار باشیم.» به طور خلاصه، کتاب مقدس بر خود به عنوان کلام الهام شده خدا شهادت می دهد.

به همین ترتیب، عهد جدید بر عیسی مسیح شهادت می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه همه وعده‌های خدا پاسخ خود را در او می‌یابند (دوم قرنتیان 1:20). یعنی کتاب مقدس به خودی خود هدف نیست. بلکه «شاهدی برای مسیح است که خود کانون مکاشفه الهی است» (BFM 2000). ماهیت مسیح محور کتاب مقدس توضیح می دهد که چرا نمی توانید یک پاراگراف در عهد جدید را بدون ارجاع به عهد عتیق پیش ببرید. شریعت، انبیا، و نوشته ها - سه بخش کتاب مقدس عبری - همه به مسیح اشاره دارند. و مسیح خود را به عنوان موضوع عهد عتیق (یوحنا 5: 39) و کسی که تمام کتاب مقدس به او اشاره می کند (لوقا 24:27، 44-49) معرفی می کند.

به همین ترتیب، عیسی راهی را پیش‌بینی می‌کند که از طریق آن، روح او برای شهادت در مورد او به دنبال خروج خود خواهد بود (یوحنا 15:26؛ 16:13 را ببینید). در یک سری دستورات در شب قبل از مرگ، عیسی به شاگردان خود گفت که خواهد رفت، اما روح القدس را خواهد فرستاد (یوحنا 16: 7). این روح حقیقت همه چیزهایی را که او می گفت به آنها یادآوری می کند و شاهدانش را قادر می سازد که حقیقت را در مورد او تحمل کنند. به این ترتیب، ما معتقدیم که کتاب مقدس کلام خداست زیرا کتاب مقدس به ما می گوید.

طبق شهادت روح

اما نه به این سرعت! اگر کتاب مقدس منبع اقتدار و اعتبار خودش است، از کجا بدانیم که آن نوعی تبلیغات ماقبل مدرن نیست؟ آیا این خط استدلال با خطای استدلال دایره ای مواجه نمی شود؟ و آیا این دلیل نیست که افراد و کلیساها به دنبال قدرتی خارج از کتاب مقدس هستند؟ اینها سؤالات مهمی هستند، اما بهترین پاسخ ما را به منبع مکاشفه خدا، یعنی روح خدا که در کلامش صحبت کرده است، باز می گرداند.

به طور خلاصه، استدلالی برای کتاب مقدس از کتاب مقدس نمونه ای از استدلال دایره ای است. اما این خط استدلال به معنای اشتباه بودن آن نیست. زیرا در واقع، همه ادعاهای اقتدار به طور کلی دایره ای هستند. اگر کتاب مقدس ادعا می کند که معتبر است و در عین حال اعتبار خود را از چیزی خارج از کتاب مقدس اثبات می کند، آن شخص، مؤسسه یا موجودیتی که کتاب مقدس به آن وابسته است، به مرجعیت بر کتاب مقدس تبدیل می شود. و از این رو، کتاب مقدس در نهایت معتبر نیست. بلکه تا حدی معتبر است که اقتدار بیشتر به آن اجازه اقتدار بدهد. این اشتباه کلیسای کاتولیک روم بود که به کلیسا اختیار داد تا تصمیم بگیرد چه کتاب هایی در کتاب مقدس باشد و اقتدار تفسیر کتاب مقدس را بر اساس سنت های دیرینه اش.

در مقابل، جان کالوین و اصلاح‌طلبان از «تأثیر خود» کتاب مقدس صحبت کردند. کتاب مقدس کلام خداست، زیرا کتاب مقدس خود را چنین اعلام می کند، و مشروعیت آن به این صورت است که شهادت آن با همه چیزهایی که در مورد هر چیز دیگری می گوید ثابت می شود. به همین ترتیب، از آنجا که روح القدس که الهام بخش کتاب مقدس است، همچنان صداقت آن را بر روح هایی که امروز آن را می شنوند تأثیر می گذارد، می توانیم بدانیم که کتاب مقدس کلام خداست. به عبارت دیگر، از آنجا که منشأ کتاب مقدس (یک واقعیت عینی) و اعتماد فرد به صحت کتاب مقدس (یک باور ذهنی) هر دو از یک منبع (روح القدس) سرچشمه می گیرند، می توانیم اطمینان واقعی داشته باشیم که کتاب مقدس کلام خداست. همانطور که هاینریش بولینگر اصلاح طلب می گوید،

بنابراین، اگر کلام خدا در گوش ما به صدا درآید و روح خدا در آنجا قدرت خود را در قلب ما نمایان سازد، و ما با ایمان واقعاً کلام خدا را دریافت کنیم، کلام خدا دارای نیروی عظیم و تأثیر شگفت انگیزی در ما است. زیرا تاریکی مه آلود خطاها را می راند، چشمان ما را می گشاید، ذهن ما را متحول و روشن می کند، و به ما به طور کامل و مطلق به راستی و خداپرستی آموزش می دهد.

کسانی که مایل به گوش دادن به نویسندگان کتاب مقدس هستند، شاهد یکپارچه از حدود چهل مرد خواهند بود که در طول هزار و چهارصد سال به سه زبان مختلف (عبری، یونانی و برخی آرامی) می نویسند. این احتمال وجود ندارد که چنین ترکیبی به تنهایی توسط نویسندگان انسانی ساخته شود. با این حال، شواهد آشکار وحدت ادبی قدرتمند هستند، اما ما به خدای زنده وابسته می‌مانیم تا خود را بر ما آشکار کند. و بنابراین، شهادت روح در نهایت چیزی است که باعث می شود ما به کتاب مقدس ایمان بیاوریم (یوحنا 16:13). 

در مجموع، خداوند سخن گفته است و سخنان او در شصت و شش کتاب کتاب مقدس آمده است. یا حداقل، اینها کتابهایی هستند که پروتستانها در کتاب مقدس خود می شناسند.

بحث و تامل:

  1. چگونه به سوال "کتاب مقدس چیست؟" پاسخ می دهید؟ مطالب فوق را چگونه به قول خودتان بیان می کنید؟
  2. آیا چیزی که به تازگی خوانده اید برای شما جدید یا تعجب آور بوده است؟ چه چیزی شما را به چالش کشید؟
  3. این حقیقت که کتاب مقدس کلام خداست، چگونه بر نحوه خواندن آن تأثیر می گذارد؟ 

بخش دوم: کتاب مقدس از کجا آمده است؟

وقتی در مورد کتاب مقدس صحبت می کنیم، در مورد کتاب های قانون کتاب مقدس صحبت می کنیم. همانطور که آر. در زبان عبری کلمه canon از این کلمه می آید قانه، که می تواند به معنای "نی" یا "ساقه" باشد. در یونانی، کلمه کانون غالباً این ایده را دارد که یک قانون یا اصل است (گل 6:16 را ببینید). پیتر وگنر در ارتباط با هر دو زبان اشاره می‌کند: «نی‌های خاصی نیز به‌عنوان چوب اندازه‌گیری استفاده می‌شدند، و بنابراین یکی از معانی مشتق شده از کلمه [قانه، کانون] «قاعده» شد. 

و بنابراین این پیشینه کلمه را توضیح می دهد. اما در مورد متعارف بودن چطور؟ چگونه یک کتاب "برش" را به اصطلاح؟ این سؤال برای درک کتاب مقدس، کلیسا، و اینکه چه کسی به چه کسی اجازه می دهد، حیاتی است.

در پاسخ به این مجموعه سؤالات، این وسوسه انگیز است که فکر کنیم کلیسا کتاب مقدس را تأیید می کند و تصمیم می گیرد که چه کتاب هایی در قانون باشد. این همان کاری است که جلسه چهارم در شورای ترنت در شناخت کتاب های آپوکریفا انجام داد، و همچنین همان کاری است که دن براون در رمان پرفروش خود تصور کرد، کد داوینچی، که امپراتور کنستانتین چهار انجیل را برگزید و بقیه را پنهان کرد. حتی زبان آپوکریفا (چیزهای پنهان) به این نوع تفکر اشاره می کند، اما در واقع گمراه است.

همانطور که در بالا اشاره کردیم، منبع کتاب مقدس خود خداست و روح کسی است که نویسندگان را به نوشتن آنچه نوشته اند برانگیخت، به طوری که از زمان پنطیکاست به بعد (اعمال رسولان 2)، روح القدس ذهن خوانندگان کتاب مقدس را روشن می کند. برای اندازه‌گیری دو بار قبل از بریدن یک بار، کلیسا به کتاب‌هایی که قانون را تشکیل می‌دادند اجازه نمی‌داد، کلیساها (به رهبری روح) کتاب‌های کتاب مقدس را به عنوان الهام‌گرفته از خدا و بر آنها معتبر می‌دانستند. به عبارت دیگر، کلیسا کتاب مقدس را خلق نکرده است. کتاب مقدس، به عنوان کلام خدا، کلیسا را ایجاد کرد. این یک تمایز ساده است، اما با مفاهیم گسترده.

آنچه ما در مورد قانون کتاب مقدس فکر می کنیم تا حد زیادی تعیین کننده نحوه خواندن کتاب مقدس است. آیا کتاب‌های کتاب مقدس کار خداست که توسط مردم به رسمیت شناخته شده است؟ یا قانون (انجیل) کار مردانی است که وقف خدا هستند؟ کاتولیک های رومی به این سوال پاسخ می دهند، پروتستان ها به گونه ای دیگر. و آنها به این سؤال پاسخ متفاوتی می دهند زیرا اقتدار کلیسا را متفاوت درک می کنند.  

به طور خلاصه، با بازگشت به قرون اول کلیسا، مجامع فردی باید تصمیم می گرفتند که چه نامه ها، اناجیل و آخرالزمان از جانب خدا الهام شده است و کدام نه. و از آن تصمیمات یک قانون شناخته شده بیرون آمد. در واقع، چنین تصمیماتی حتی در خود کتاب مقدس نیز دیده می شود. زیرا خود پولس می‌توانست بگوید: «اگر کسی فکر می‌کند که نبی یا روحانی است، باید تصدیق کند که آنچه برای شما می‌نویسم فرمان خداوند است» (اول قرنتیان 14:37). برعکس، کسی که سخنان او را نمی شناسد، نباید خود را روحانی بداند (یعنی دارای روح).

به همین ترتیب، پولس کلیسای تسالونیکی را به چالش می کشد تا سخنان او را از جانب خداوند دریافت کند (دوم تسالونیکیان 3:6، 14). و پطرس، به نوبه خود، سخنان پولس را از جانب خدا می داند (دوم پطرس 3: 15-16)، درست همانطور که قبلاً اعلام می کند که فرمان خداوند عیسی «از طریق رسولان» می آید (دوم پطرس 3: 2). یوحنا نیز از این روش پیروی می کند و اعلام می کند که «ما از جانب خدا هستیم. هر که خدا را می شناسد به حرف ما گوش می دهد. هر که از جانب خدا نیست به حرف ما گوش نمی دهد. از این طریق روح راستی و روح گمراهی را می شناسیم» (اول یوحنا 4: 6). یوحنا با معلمان دروغین مبارزه می کند و می گوید که کسانی که از روح هستند می دانند که چگونه صدای روح را بشنوند (ر.ک. یوحنا 10:27). 

در مجموع، عهد جدید به ما می آموزد که کلام خدا چیزی نبوده است به طور فعال تصمیم کلیسا بلکه کلام خدا چیزی بود منفعلانه توسط کلیسا به رسمیت شناخته شده است. و به همین دلیل است که سخنان رسولان و انبیا با اعمال روح القدس تأیید شد (عبرانیان 2: 4). در واقع، پولس می تواند در دوم قرنتیان 12:12 بگوید که نشانه ها و شگفتی هایی که در میان مردم انجام می شود توسط خدا داده شده است، تا مردم بدانند که او توسط خداوند فرستاده شده و سخنان راستین گفته است. 

در حقیقت، تشخیص صداقت رسولان و تعالیم آنها کاری بود که کلیسای اولیه باید انجام می داد. و در طول سه قرن، از رستاخیز مسیح تا نامه عید پاک آتاناسیوس در سال 367 پس از میلاد، هر کلیسا و کلیساهای محلی در ارتباط با یکدیگر، مجبور بودند تعداد زیادی نسخه خطی را دریافت یا رد کنند. اما مهم این است که در آن دوره، زمانی که قانون عهد جدید در حال تألیف بود، ترکیب آن فرآیند دریافت بود، نه خلقت. و بیشتر، از آنجا که قانون عهد عتیق در طول ایام مسیح مورد مناقشه نبود، این به عنوان یک پایه محکم برای ساختن قانون عهد جدید عمل کرد.

در ادامه این بخش، سه دلیل برای هر عهد ارائه خواهم کرد که چرا می‌توانیم به کتاب مقدسی که امروز در دست داریم، اطمینان داشته باشیم. 

عهد عتیق

عهد جدید گواهی ثابتی دارد که کتب موسی (توراتسخنان پیامبران (ناوییم، و مزامیر یا نوشته ها (کتووییم) کتابهای متعارف عهد عتیق بودند. به همین دلیل، «در مورد هسته عهد عتیق که ما شاهد استفاده از عهد جدید هستیم، اختلاف [علمی] کمی وجود دارد». با این وجود، اجازه دهید سه دلیل ارائه کنم که چرا باید اطمینان داشته باشیم که این چهارده کتاب دیگر آپوکریفا از قانون منع شده است.

اول، زمانی که کتاب‌های آپوکریفا نوشته شد، روح خدا دیگر صحبت نمی‌کرد. 

همانطور که منابع متعدد اشاره کردند، روح خدا دیگر پس از ملاکی صحبت نکرد. به عنوان مثال، تلمود بابلی اعلام می کند: "پس از مرگ حگی، زکریا و ملاکی پیامبران اخیر، روح القدس از اسرائیل خارج شد، اما آنها همچنان از صدای آسمان استفاده کردند." (یومه 9b). به همین ترتیب، ژوزفوس مورخ در این مورد اشاره می کند در مقابل آپیون"از اردشیر تا زمان ما تاریخ کاملی نوشته شده است، اما به دلیل شکست در جانشینی دقیق پیامبران، ارزشی برابر با اسناد پیشین شمرده نشده است." (1.41). به همین ترتیب، اول مکابیان، یکی از کتب آخرالزمان، دوره زمانی خود را عاری از پیامبران می داند (4:45-46). بنابراین، واضح است که چیزهایی که بین ملاکی و متی نوشته شده است حاوی کتاب مقدس الهام شده نیست. 

دوم، کلیسای اولیه تمایز آشکاری بین کتابهای متعارف و غیر متعارف قائل شد.

از سال 382 تا 404 پس از میلاد، ژروم کتاب مقدس را به لاتین ترجمه کرد. با گذشت زمان، ترجمه او به لاتین Vulgate معروف شد، اصطلاحی که به معنای زبان رایج مردم است. او در کار ترجمه‌اش، با کتاب‌های اضافه‌ای که در ترجمه یونانی عهد عتیق گنجانده شده است، به «Septuagintal plus» برخورد کرد. او که نیاز به ترجمه از عبری اصلی را احساس می کرد، و صرفاً بر ترجمه یونانی تکیه نمی کرد، به سرعت متوجه شد که همه کتاب های یافت شده در سپتواژینت ارزش یکسانی ندارند. بنابراین، او کتاب های متعارف را به سی و نه کتاب موجود در انجیل های پروتستانی امروزی محدود کرد. او به نوبه خود کتب آخرالزمان را به عنوان مکانی برای آموزش تاریخی پذیرفت، اما نه برای تعیین دکترین. کتب متعارف به تنهایی دارای چنین اعتباری بودند.

در قرن‌های بعد از اصلاحات، تمایز ژروم بین کتاب‌های متعارف و غیر متعارف تا حد زیادی از بین رفت. از آنجایی که ترجمه لاتین او به کتاب مردم تبدیل شد، اغلب کتاب های آپوکریف در آن گنجانده می شد. بر این اساس، رسانه پیام را شکل داد و آپوکریفا بخشی از قانون پذیرفته شده شد. این شامل آموزه های نادرست در کلیسای کاتولیک روم، آموزه هایی مانند دعا برای مردگان (دوم مکی 12:44-45) و نجات با صدقه (توبیت 4:11؛ 12:9) حمایت می شود. می‌توانیم ببینیم که چرا کلیسای اولیه بین کتاب‌های متعارف و غیر متعارف تمایز قائل شد.

سوم، اصلاحات کتاب مقدس عبری را بازیابی کرد.

زمانی که اصلاح طلبانی مانند مارتین لوتر شروع به قهرمانی کردند سولا اسکریپتورا ("کتاب مقدس به تنهایی")، مسئله قانون بازگشت. و در میان پروتستان ها، آپوکریفا به جای مناسب خود بازگردانده شد - مجموعه ای از کتاب های مفید برای تاریخ آنها، اما نه برای آموزه های معتبر. این امر در روشی آشکار است که لوتر، تیندیل، کاوردیل و دیگر مترجمان پروتستانی کتاب مقدس از تمایز جروم پیروی کردند و کتاب‌های آپوکریف را به ضمیمه‌های ترجمه‌های کتاب مقدس مربوطه خود تنزل دادند.

در مقابل، شورای ترنت (63-1545)، این کتاب‌ها را به‌عنوان دکترین معتبر به رسمیت شناخت و هر کسی را که جایگاه آنها را زیر سوال می‌برد محکوم کرد. علاوه بر این، اولین شورای واتیکان (1869-1870) این نکته را تقویت کرد و استدلال کرد که این کتاب ها «از روح القدس الهام گرفته شده و سپس به کلیسا سپرده شده است». این شکاف هنوز بین پروتستان ها و کاتولیک های رومی پابرجاست. با این حال، به دلایلی که در بالا ذکر شد، بهتر است از تمایز ژروم پیروی کنیم که کتاب‌های آپوکریفا برای ایجاد آموزه نه ضروری هستند و نه مناسب. بلکه آنها صرفاً برای ارائه پیشینه تاریخی برای داستان کار خدا در میان قوم اسرائیل مفید هستند.

عهد جدید

اگر عهد جدید کتب عهد عتیق را تایید می کند، چه چیزی کتب عهد جدید را تایید می کند؟ در ابتدا، به نظر می رسد این سوال چالش برانگیزتر باشد. اما همانطور که عیسی و کلیسای اولیه می توانستند تشخیص دهند که کتاب مقدس از روح القدس آمده است (دوم پطرس 1:19-21؛ ر.ک. دوم تیم. 3:16) در مقابل آن کتابهایی که از روح نیامده بودند، کلیسای اولیه نیز می توانست انجیل ها و رساله هایی را که از رسولان آمده و آنهایی را که چنین نبودند تشخیص دهد. 

اول، منشأ قانون را می توان در خود عهد جدید دید. 

به عنوان مثال، پولس در اول تیموتائوس 5: 18 از موسی و لوقا نقل می‌کند و از هر دوی آنها به عنوان کتاب مقدس یاد می‌کند: «زیرا کتاب مقدس می‌گوید: «گاو را هنگامی که دانه‌ها را پا می‌کند، دهان نزنید» [تثنیه. 25:4] و «کارگر مستحق مزد خود است» [لوقا 10:7].» به طور مشابه، پطرس نامه های پولس را با کتاب مقدس مرتبط می کند (دوم پطرس 3: 15-16). و این اشاره درست پس از بیان پطرس آمده است: "تا پیشگویی های انبیای مقدس و فرمان خداوند و نجات دهنده به واسطه رسولان خود را به خاطر بسپارید" (دوم پطرس 3:2). به عبارت دیگر، پطرس رسولان را حامل همان کلمات مسیح می داند و رسولان را با انبیای مقدس شریک می کند. پس در مجموع، خود عهد جدید بر نوشته های رسولان به عنوان کلام خدا گواهی می دهد.

دوم، مانند آپوکریفا، سایر کتاب‌هایی که در قرن‌های پس از میلاد نوشته شده‌اند، مطابقت ندارند

همانطور که کوستنبرگر، بوک و چترو اشاره می کنند، نامه بطلمیوس، نامه برناباو اناجیل توماس، فیلیپ، مریم و نیقودیموس، همگی نشان می‌دهند که از کتاب مقدّس الهام‌گرفته، «لیگ‌هایی جدا» هستند. به عنوان مثال، با استناد به معروف ترین انجیل خارج از کتاب مقدس، آنها درباره انجیل توماس می نویسند:

این کتاب یک انجیل به الگوی چهار انجیل کتاب مقدس نیست. هیچ خط داستانی، هیچ روایتی، هیچ گزارشی از تولد، مرگ یا رستاخیز عیسی ندارد. این شامل 114 جمله است که گفته می شود به عیسی نسبت داده شده است، و اگرچه برخی از آنها شبیه چیزهایی هستند که ممکن است در متی، مرقس، لوقا یا یوحنا بشنوید، اما بسیاری از آنها عجیب و غریب هستند. اجماع گسترده نگارش آن را در اوایل تا اواخر قرن دوم قرار می دهد، اما هرگز در هیچ زمانی وارد بحث های متعارف نشد. در واقع، سیریل اورشلیم به طور خاص نسبت به خواندن آن در کلیساها هشدار داد و اوریگن آن را به عنوان یک انجیل آخرالزمان توصیف کرد. بیانیه زیر [از مایکل کروگر] آن را خلاصه می کند: «اگر توماس مسیحیت اصیل و اصیل را نمایندگی می کند، پس شواهد تاریخی بسیار کمی از این واقعیت به جا گذاشته است». 

سوم، کلیسای اولیه به سرعت به یک اجماع متعارف رسید. 

در واقع، بر اساس عوامل متعدد، کلیسای اولیه در طول چندین نسل به یک اجماع مشترک از قانون رسید. در حالی که کتاب های مسیحی مانند نامه برنابا و چوپان هرماس مورد قدردانی قرار گرفتند و گهگاه در برخی کلیساها خوانده شدند، آنها با کتاب مقدس اشتباه نگرفتند. مانند آپوکریفا، ژروم خاطرنشان کرد که این نوشته‌های «کلیسایی» «برای تعلیم مردم خوب است، اما نه برای تثبیت اقتدار عقاید کلیسایی».

در طول چند قرن اول پس از میلاد مسیح، فهرست رو به رشدی از کتاب های شناخته شده وجود داشت. در واقع، همانطور که در اینجا ذکر شده است، کلیسا نه تنها از رسولان در خطبه ها، نامه ها و کتاب هایشان استناد می کرد، بلکه آنها گهگاه کتاب ها را نیز فهرست می کردند (مثلاً قانون موراتوری). و به این ترتیب، «کتاب‌های عهد جدید به‌عنوان خامه‌ای شناخته شدند (نه انتخاب شدند) که توسط کلیساها استفاده می‌شد، زیرا ارزش منحصر به فرد و ویژه‌ای داشتند.» یک بار دیگر جروم را ذکر کنم، 

متی، مرقس، لوقا و یوحنا تیم چهار نفره خداوند هستند، کروبیان واقعی (که به معنای «فراوانی دانش» است)، که در تمام بدن خود چشمانی دارند. آنها مثل جرقه می درخشند، مثل رعد و برق به این طرف و آن طرف برق می زنند، پاهایشان صاف و به سمت بالا هستند، پشتشان بالدار است، تا در همه جهات پرواز کنند. آنها به هم گره خورده اند و به یکدیگر چسبیده اند، مانند چرخ هایی در چرخ می چرخند، به هر نقطه ای می روند که نفس روح القدس آنها را هدایت می کند. 

پولس رسول به هفت کلیسا می نویسد (برای هشتمین نامه، که به عبرانیان، اکثراً خارج از شماره قرار می گیرد). او به تیموتائوس و تیتوس دستور می دهد. او نزد فیلیمون برای غلام فراری اش شفاعت می کند. در مورد پل ترجیح می دهم سکوت کنم تا فقط چند چیز بنویسم. 

به نظر می‌رسد که اعمال رسولان، تاریخچه‌ای را بیان می‌کند و دوران کودکی کلیسای نوزادان را توصیف می‌کند. اما اگر بدانیم که نویسنده آنها لوقا پزشک است، «ستایش او در انجیل است»، به همین ترتیب متوجه خواهیم شد که همه سخنان آنها داروی روح بیمار است. حواریون یعقوب، پطرس، یوحنا و یهودا هفت رساله هم عرفانی و هم مختصر، کوتاه و بلند ارائه کردند - یعنی در کلمات کوتاه اما در اندیشه بلند، به طوری که تعداد کمی هستند که با خواندن آنها عمیقاً تحت تأثیر قرار نگیرند. 

آخرالزمان جان به همان اندازه که کلمات دارد راز دارد. من در مقایسه با آنچه کتاب سزاوار آن است، کم گفته ام. تمام ستایش آن ناکافی است، زیرا در هر یک از کلمات آن معانی مختلفی نهفته است.

در این فهرست، ژروم بیست و هفت کتاب عهد جدید را به ما می دهد، اما او همچنین به شکوه مربوط به آنها اشاره می کند. و به این ترتیب، ما را بر آن می‌دارد تا در نظر بگیریم که چرا قانون مهم است. 

چرا Canon مهم است

ما برای پاسخ به این سوال تلاش کرده‌ایم که "کتاب مقدس از کجا آمده است؟" به یک دلیل بسیار اساسی: یعنی اینکه فرد چگونه شکل‌گیری، منبع و محتوای کتاب مقدس را درک می‌کند، نحوه خواندن یا نخواندن آن را تعیین می‌کند! - پیام کتاب مقدس خوانندگان کتاب مقدس که در شناخت خدا جدی هستند، نمی‌توانند به آنچه کتاب مقدس می‌گوید را باور کنند یا به انجام آنچه دستور می‌دهد اطمینان داشته باشند، مگر اینکه بدانند کتاب مقدس کلام الهام‌شده و معتبر خداست و نه ساختگی مردان مذهبی. در این مورد، قانون کتاب مقدس اهمیت فوق العاده ای دارد. و با اتمام این بخش، بیایید اهمیت قانون را با سه مفهوم بسط دهیم.

اولاً، شکل‌گیری قانون اساس وحدت کلام خداست.

به طرز شگفت انگیزی، کتاب مقدس توسط حدود چهل نویسنده انسانی، در طول تقریباً 1400 سال نوشته شده است. اما در پشت همه آنها یک نویسنده الهی وجود دارد که هر کلمه را دمیده است (دوم تیم. 3:16؛ دوم پطرس 1:19-21). در واقع، وحدت کتاب مقدس در یک سپرده اطلاعات یا متنی خالی از تنش ادبی یافت نمی شود. در عوض، وحدت کتاب مقدس از این واقعیت ناشی می شود که کتاب مقدس "خدا را برای نویسنده خود، نجات را برای پایان خود و حقیقت را بدون هیچ گونه اشتباهی برای ماده خود دارد" (BFM 2000). یعنی با گذشت زمان خداوند مجموعه ای از کتاب های به هم پیوسته را الهام کرد که یک مکاشفه واحد اما متنوع را تشکیل دادند.

از این رو، شکل‌گیری قانون، وحدت کلام خدا را تقویت می‌کند، به گونه‌ای که خوانندگان کتاب می‌توانند بدانند که در حال خواندن نمایشی از رستگاری هستند. همانطور که خدا خود را به موسی و سپس پیامبران در راه مسیح و خدمت رسولان آشکار کرد، تنش ها، رویدادها و دستورالعمل هایی وجود دارد که ممکن است متناقض به نظر برسد. خداوند در یک جا می گوید هیچ چیز ناپاک نخورید (لاویان 11). در دیگری، او دقیقاً خلاف آن را می گوید (اعمال رسولان 10). بیکن به منو بازگشته است! اگر این به نظر می رسد متمایز یا متناقض است، تنها به این دلیل است که شخص هنوز یاد نگرفته است که این بخش از خط داستان چگونه پیش می رود. 

در حقیقت، کتاب مقدس با یک داستان و نه با مجموعه ای از انتزاعات بی زمان متحد می شود. و بنابراین، درک چگونگی شکل گیری قانون در طول دوران رستگاری، اعتماد به وحدت کتاب مقدس را تقویت می کند. در عین حال، به ما آموزش می‌دهد تا تنش‌های مشروع را در کتاب مقدس از طریق خواندن کتاب مقدس در امتداد روایت آشکار کتاب مقدس حل کنیم - نکته‌ای که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

ثانیاً، سرچشمه شریعت تحت اقتدار کلام خدا قرار دارد.

اگر قانون در طول زمان تنظیم شده باشد، همانطور که خدا از طریق انبیا در مواقع بسیار و به طرق مختلف با پدران صحبت کرده است (عبرانیان 1: 1)، و اگر قانون بسته شده است زیرا مکاشفه کامل و نهایی خدا در عیسی مسیح آمده است (عبرانیان 1: 2؛ رجوع کنید به مکاشفه 22: 18-19)، پس ما باید این کتاب را بشناسیم. در واقع، بحث بر سر قانون مهم است زیرا آنچه کتاب مقدس می گوید، خدا می گوید. این نکته ای بود که بی بی وارفیلد در مقاله معروفی با عنوان ""می گوید:" "کتاب می گوید:" "خدا می گوید" بیان کرد. و می توان آن را در سراسر عهد جدید یافت، جایی که عیسی و حواریونش به کتاب مقدس به عنوان کلام معتبر خدا متوسل می شوند. 

به همین دلیل، مهم است که بدانیم در کتاب مقدس چه آمده است و آنچه در کتاب مقدس نیست. زیرا، همانطور که خواهیم دید، وقتی از اصل اصلاحات پیروی می کنیم که به کتاب مقدس اجازه می دهیم کتاب مقدس را تفسیر کند (یعنی تشبیه کتاب مقدس)، باید کتاب مقدس را با عبارات دیگری که در واقع از جانب خدا الهام شده اند تعریف و توضیح دهیم. الهیات کتاب مقدس، "رشته ای که به کتاب مقدس اجازه می دهد کتاب مقدس را تفسیر کند و کل کتاب مقدس را بر اساس ساختارهای ادبی خود و عهدهای آشکار خود بخواند" به داشتن کتاب مقدس با مرزهای ثابت بستگی دارد. بنابراین، انکار شرع یا قرار دادن کتب متعارف و غیر شرعی در یک سطح منجر به تفاسیر نادرست و نتایج کلامی می شود. چیزی که من آن را "اثر پروانه ای الهیات کتاب مقدس" نامیده ام.

سوم، ترتیب قانون، پیام کلام خدا را آشکار می کند.

اگر خداوند منشأ قانون است و شکل گیری مفاد آن تحت مشیت الهی او بوده است، نباید از ترتیب کلام خدا غافل شد. به عبارت دیگر، همان‌طور که پولس می‌تواند صرفاً با شناخت روشی که شریعت موسی 430 سال بعد به عهد بسته شده با ابراهیم اضافه شد، استدلال الهیاتی برای توجیه فیض ارائه کند (غلاطیان 3: 17)، ما نیز باید بدانیم که ترتیب ادبی و تاریخی قانون کتاب مقدس دارای اهمیت تفسیری است. به عبارت دیگر، به جای اینکه کتاب مقدس را مجموعه ای از کتاب ها ببینیم که به طور تصادفی چیده شده اند، باید ببینیم که چگونه کل قانون یک پیام را آشکار می کند.

این در کتابهایی مانند مزامیر و دوازده صدق می کند، که در غیر این صورت به عنوان پیامبران صغیر شناخته می شوند، اما در مورد کل کتاب مقدس نیز صادق است. همانطور که استفان دمپستر، محقق عهد عتیق، مشاهده کرده است، "ترتیب های مختلف معانی متفاوتی ایجاد می کنند." و به این ترتیب، "در مقیاس بزرگتر، مفاهیم تفسیری ترتیبات مختلف تناخ عبری و عهد عتیق مسیحی مورد توجه قرار گرفته است." مشاهدات دمپستر برای خواندن کتاب مقدس بسیار مهم است، حتی اگر چین و چروکی را معرفی می کند که فراتر از محدوده این راهنمای میدانی است. 

دمپستر، همراه با دیگران، نحوه چیدمان عبری را متفاوت از کتاب مقدس انگلیسی استاندارد ذکر کرده اند. اولی بیست و دو کتاب دارد، دومی سی و نه کتاب. تا به امروز، هیچ ناشری وجود ندارد که کتاب مقدس انگلیسی را که مانند کتاب مقدس عبری تنظیم شده باشد، ارائه کرده باشد. با این وجود، آگاهی از این تفاوت ارزشمند است. زیرا نه تنها ترتیب عبری مقدم بر نظم انگلیسی است، بلکه این ترتیب ادبی داستانی الهیاتی را بیان می‌کند و «دریچه‌ای هرمنوتیکی است که از طریق آن می‌توان محتوای آن را مشاهده کرد». 

در نهایت، باید گفت که این تفاوت در ترتیبات متعارف نباید اعتماد ما به کتاب مقدس را به چالش بکشد، بلکه باید نحوه جمع شدن کتاب مقدس را به ما یادآوری کند. هنگامی که یک متن را با یکدیگر مقایسه می کنیم، بخشی از کتاب مقدس را با دیگری مقایسه می کنیم، ترتیب اهمیت دارد. و این بیشتر مشهود خواهد بود که به قسمت 4 می رسیم (چگونه باید کتاب مقدس را بخوانیم؟)، اما قبل از رفتن به آنجا، باید به یک سوال دیگر پاسخ دهیم: چه چیزی در کتاب مقدس (نه) وجود دارد؟

بحث و تامل:

  1. چگونه این بخش ایمان شما را به کلام خدا تقویت کرد؟ 
  2. به دوستی که فکر می‌کند کتاب‌های آپوکریفا دارای اعتباری برابر با شصت و شش کتاب متعارف هستند، چگونه پاسخ می‌دهید؟ 

 

بخش سوم: چه چیزی در کتاب مقدس (نه) وجود دارد؟

من سعی نمی کنم در اینجا به این سؤال پاسخ مثبت بدهم، زیرا به "چه چیزی در کتاب مقدس آمده است؟" نیاز به تعامل کامل با تمام شصت و شش کتاب دارد. در واقع، نیاز به چنین مشارکتی وجود دارد و منابع مفید زیادی در این زمینه وجود دارد، از جمله انجیل های مطالعه، نظرسنجی های کتاب مقدس، و سودآورتر از همه، الهیات کتاب مقدس. دلیل اینکه من معتقدم الهیات کتاب مقدس بسیار مفید هستند این است که آنها بیشتر از بررسی آنچه در متن است انجام می دهند. آنها دریچه ای را ارائه می دهند که با آن می توانیم کتاب مقدس را بخوانیم و پیام کلی آن را درک کنیم. از بین تمام کتاب های خوب در این زمینه، من با این سه کتاب شروع می کنم.

  • گریم گلدزورثی، بر اساس طرح: مکاشفه آشکار خدا در کتاب مقدس (2002)
  • جیم همیلتون، جلال خدا در نجات از طریق داوری: الهیات کتاب مقدس (2010)
  • پیتر جنتری و استیون ولوم، پادشاهی خدا از طریق عهدنامه های خدا: الهیات مختصر کتاب مقدس (2015)

در حالی که یک الهیات مثبت کتاب مقدس به همه کمک می کند تا بدانند چه چیزی در کتاب مقدس وجود دارد و چگونه آن را با هم تطبیق می دهد، به همان اندازه مهم است که بدانیم چه چیزی وجود دارد. نه در کتاب مقدس به این معنا که اگر با توقعات نادرست به کتاب مقدس بیایم، مستعد خواندن نادرست کتاب مقدس هستیم یا به طور کامل از خواندن کتاب مقدس دست برداریم، زیرا با ایده های از پیش تعیین شده ما مطابقت ندارد. با این حال، اگر بتوانیم برخی از انتظارات نادرست از کتاب مقدس را از بین ببریم، ما را آماده می کند تا کتاب مقدس را به خوبی بخوانیم. 

و برای کمک به ما برای جلوگیری از خواندن نادرست کتاب مقدس، اجازه دهید پنج نکته از کوین ونهوزر را ارائه کنم. در کتاب نورانی خود، تصاویر در یک نمایشگاه الهیات: صحنه های عبادت، شاهد و حکمت کلیسا، ونهوزر به ما یادآوری می کند که کتاب مقدس ارتباطی است از جانب خدا، پدر، پسر و روح القدس، به افرادی که به شکل او ساخته شده اند. به عبارت دیگر، صرفاً یک متن مذهبی یا کتاب راهنمای زندگی معنوی نیست. بلکه با استناد به جی آی پاکر، کتاب مقدس را در یک جمله خلاصه می کند: «خدای پدر، خدای پسر را به قدرت خدای روح القدس موعظه می کند.» و با این بیانیه مثبت، او پنج چیز را ارائه می دهد که کتاب مقدس نیست.

  1. کتاب مقدس کلمه ای از فضا یا کپسول زمانی از گذشته نیست، بلکه کلام زنده و فعال خدا برای کلیسا امروز است.
  2. کتاب مقدس هم شبیه و هم بر خلاف هر کتاب دیگری است: هم یک گفتار انسانی است و هم یک گفتار مقدس است که در نهایت توسط خدا تألیف شده و قرار است در چارچوب متعارف خوانده شود.
  3. کتاب مقدس فرهنگ لغات مقدس نیست، بلکه یک گفتار مکتوب است: چیزی که کسی در مورد چیزی به نحوی برای هدفی به کسی می گوید.
  4. خدا با گفتمان انسانی که کتاب مقدس را تشکیل می دهد، کارهای مختلفی انجام می دهد، اما مهمتر از همه، او راه را برای عیسی مسیح آماده می کند، اوج یک داستان طولانی و عهد.
  5. خدا از کتاب مقدس هم برای ارائه مسیح و هم برای شکل دادن مسیح در ما استفاده می کند.

در واقع، درست کردن کتاب مقدس، تفسیر یا تمرین خوبی را تضمین نمی کند، اما اشتباه گرفتن کتاب مقدس منجر به خطاهای بزرگ و کوچک می شود. بنابراین ما باید به درستی درک کنیم که کتاب مقدس چیست و آنچه قرار است انجام شود - یعنی اینکه ما را به مسیح هدایت کند و ما را شبیه او کند. این بدان معناست که ما باید کتاب مقدس را با ایمان، امید و عشق بخوانیم. یا برای ترسیم مفاهیم منطقی، کتاب مقدس را با این امید می خوانیم که خدایی که در کلام خود صحبت می کند ایمانی را در ما ایجاد کند که به عشق منجر می شود.

واقعاً هیچ کتاب دیگری در جهان نمی تواند این کار را انجام دهد. و اگر با کتاب مقدس مانند هر کتاب دیگری رفتار کنیم، آن را اشتباه می خوانیم. دانش ممکن است افزایش یابد، اما ایمان، امید و عشق افزایش نمی یابد. در عین حال اگر به ماهیت دستوری و تاریخی کتاب مقدس توجه نکنیم به عنوان یک کتاب، ما نیز ممکن است مطالب آن را اشتباه بخوانیم. بر این اساس، ما باید کتاب مقدس را عاقلانه بخوانیم، اما چنین حکمتی به این بستگی دارد که بدانیم کتاب مقدس چیست و چه چیزی نیست. 

برای بازگشت به تعریف پاکر از کتاب مقدس، کتاب مقدس کلام پدر برای ما است، با الهام از روح، تا ما را به پسر برساند، تا بوسیله کلام خدا در کلام انسانی او را بشناسیم و به صورت او مطابقت پیدا کنیم. به این ترتیب، کتاب مقدس کتابی است برای ستایش غیرقانونی خدای سه گانه (دوکسولوژی) و پرورش ایمان، امید و عشق در قوم خدا (شاگردی). و با وجود این دو جهت گیری، اکنون آماده بررسی هستیم چگونه برای خواندن کتاب مقدس

بحث و تامل:

  1. آیا تا به حال وسوسه شده اید که به اشتباه در مورد چیستی کتاب مقدس فکر کنید؟ آیا هیچ یک از پنج مورد ذکر شده در بالا، چیزهایی را توصیف می کند که شما فکر می کنید یا قبلاً فکر کرده اید؟
  2. آیا کتاب مقدس را «با این امید می خوانید که خدایی که در کلام خود صحبت کرد، ایمانی را در ما ایجاد کند که به عشق منجر شود»؟ چگونه ممکن است که نحوه تعامل شما با کتاب مقدس را تغییر دهد؟

بخش چهارم: چگونه باید کتاب مقدس را بخوانیم؟

مانند سه بخش اول، این سؤال مطرح است - چگونه باید کتاب مقدس را بخوانیم؟ - به چیزی بیش از آنچه در اینجا ارائه می شود نیاز دارد. با این وجود، من سه مرحله عملی برای خواندن کتاب مقدس به عنوان کلام خدا ارائه خواهم کرد.

  1. زمینه دستوری و تاریخی این قطعه را کشف کنید.  
  2. تشخیص دهید که این قطعه در کجای تاریخ عهدنامه کتاب مقدس یافت می شود.
  3. از این که این قسمت شما را به شناخت کامل تری از عیسی مسیح می رساند، لذت ببرید.

این سه «مرحله» را می‌توان به‌عنوان افق‌های متنی، عهدنامه‌ای، و مسیح‌شناختی هر بخش معین توصیف کرد. به‌ترتیب، هر یک به‌عنوان پله‌ای برای کشف معنای یک متن، قرار گرفتن آن در تاریخ رستگاری، و رابطه‌اش با خدای مکشوف در مسیح عمل می‌کند. آنها با هم، برای کسانی که مایل به «مطالعه» آثار مکشوف شده در کلام خدا هستند، رویکردی ثابت برای خواندن هر قسمت از کتاب مقدس ارائه می کنند (مزمور 111:2).

چنین رویکرد منسجمی مفید است، زیرا درک کتاب مقدس بر اساس شرایط خودش کار می‌برد. از آنجایی که هر خواننده کتاب مقدس عقاید از پیش تعیین شده خود را به کتاب مقدس می آورد، هر روش مناسب برای خواندن به ما کمک می کند آنچه را در کتاب مقدس است ببینیم و به جای آن از قرار دادن ایده ها و علایق خود در کتاب مقدس اجتناب کنیم. برای انجام این کار، این رویکرد سه جانبه را به طرز چشمگیری مفید یافتم. بنابراین، ما به هر یک نگاه خواهیم کرد. با این حال، قبل از برداشتن اولین قدم، اجازه دهید یک کلمه تشویق کننده برای کسانی که تازه شروع به خواندن کتاب مقدس برای اولین بار کرده اند، ارائه کنم.

آماده شدن برای خواندن کتاب مقدس: پرورش قلبی برای کلام خدا

در حالی که خوب خواندن کتاب مقدس نیاز به نظم و مهارت دارد، اما با چیز بسیار ابتدایی‌تری شروع می‌شود - صرفاً خواندن کتاب مقدس. همانطور که دویدن مقدم بر دویدن است، و نواختن پیانو در خانه مقدم بر نواختن پیانو برای دیگران است، خوب خواندن کتاب مقدس نیز با عمل ساده خواندن آغاز می شود.

بنابراین، هر کسی را که تازه شروع به خواندن کتاب مقدس می کند تشویق می کنم که به خدا اعتماد کند، از او کمک بخواهد و با ایمان مطالعه کند. خدا وعده می دهد که خود را به هر کسی که با قلبی واقعی او را می جوید آشکار می کند (امثال 8:17؛ ارم. 29:13). اگر کتاب مقدس را بخوانید، خواهید آموخت که ما نمی‌توانیم خدا را بدون کمک او بجوییم (رومیان 3: 10-19)، اما همچنین خواهید دید که خدا از نشان دادن خود به کسانی که با ایمان به او نزدیک می‌شوند، لذت می‌برد (متی 7:7-11؛ یوحنا 6:37). خداوند نسبت به کسانی که در جستجوی ایمان هستند بخل نمی ورزد. 

با دانستن این نکته، کسانی که کتاب مقدس را می خوانند باید دعا کنند و از خدا بخواهند که خود را به آنها بشناساند. روح است که حیات و نور می بخشد و چون خواندن کتاب مقدس یک تلاش معنوی است، خوانندگان جدید باید از او کمک الهی بخواهند. و سپس با ایمان به این که چنین دعایی را می شنود و مستجاب می کند باید بخوانند و بخوانند و مقداری دیگر بخوانند. همانطور که رشد فیزیکی قبل از اینکه اندازه و قدرت در بدن ثبت شود نیاز به وعده های غذایی مکرر و حرکت بدن دارد، رشد معنوی و درک کتاب مقدس نیز زمان می برد. بنابراین، مهمترین چیز برای خواندن کتاب مقدس، تمایل به پرورش قلبی برای کلام خدا است. و هیچ جایی بهتر از مزمور 119 برای انجام این کار وجود ندارد. اگر خواندن کتاب مقدس برای شما تازگی دارد، یک بند (هشت آیه) از مزمور 119 را بردارید، آن را بخوانید، باور کنید، دعا کنید و سپس خواندن کتاب مقدس را شروع کنید. 

علاوه بر این، داشتن یک زمان، مکان و برنامه منظم برای خواندن کتاب مقدس، خواندن را لذت بخش تر می کند. در طول سال‌ها، آموخته‌ام که خواندن کتاب مقدس صرفاً یک عادت نیست. این یک وعده غذایی بهشتی برای لذت بردن است. همانطور که ما غذا را برای قدرت بدنی و لذت می خوریم، از کتاب مقدس نیز باید به همین ترتیب لذت برد. همانطور که مزمور 19:10-11 بیان می‌کند: «آنها از طلا و حتی طلای بسیار مرغوب ترند. از عسل و چکه های لانه زنبوری نیز شیرین تر است. و به وسيله آنها بنده تو هشدار داده شده است. در حفظ آنها پاداش بزرگی است.» با در نظر گرفتن این وعده، اجازه دهید شما را تشویق کنم که بچشید و ببینید کتاب مقدس چقدر خوب است. و همانطور که شما مطالعه می کنید، من این سه مرحله بعدی را ارائه می کنم تا به شما کمک کنم از خواندن کتاب مقدس به خوبی استفاده کنید.

افق متنی: کشف معنای متن 

همه خواندن خوب کتاب مقدس با متن آغاز می شود. و یک متن کلیدی برای مشاهده تفسیر کتاب مقدس در عمل، نحمیا 8 است. نحمیا 8: 8 در توصیف عمل کاهنان، که مأمور تعلیم مردم اسرائیل بودند، می‌خواند: «آنها از کتاب، از شریعت خدا، به وضوح می‌خواندند، و معنی می‌دادند، به طوری که مردم خواندن را درک می‌کردند.» در بافت تاریخی، مردم پس از بازگشت از تبعید، نیازمند آموزش مجدد در راه خدا بودند. حتی قبل از تبعید، توجه به شریعت از بین رفته بود (دوم تواریخ 34:8-21 را رجوع کنید)، و اکنون پسران اسرائیل که از اسارت رهایی یافته بودند، وضعیت چندان بهتری نداشتند. عبری در تبعید گم شده بود. آرامی جدید بود زبان فرانسه، و بنابراین نحمیا شریعت را خواند و کاهنان معنای آن را «معنا» کردند.

مانند خود عزرا (عزرا 7:10)، این رهبران لاوی به مردم کمک کردند تا شریعت خدا را درک کنند و به کار گیرند. همانطور که شریعت به آنها دستور داد که انجام دهند (لاو 10:11)، آنها معنی شریعت را توضیح می دادند. و بنابراین ما یک نمونه واقعی از شرح کتاب مقدس داریم که در آن خط به خط، متن توضیح داده می شود. به ویژه، معنای یک قطعه در نثر، شعر و گزاره هایی که در جمله ها، مصراع ها و مصراع ها یافت می شود، یافت می شود. به طور خلاصه، خواندن کتاب مقدس با توجه به زمینه ادبی و تاریخی یک قطعه معین آغاز می شود.

و مهمتر از همه، این شیوه خواندن فقط خارج از کتاب مقدس نیست. در واقع در داخل یافت می شود. تثنیه و عبرانیان هر دو بیان کتاب مقدس را نشان می دهند، که راه دیگری برای توصیف خواندن کتاب مقدس با دقت و کاربرد کتاب مقدس است. به عنوان مثال، تثنیه 6-25 ده فرمان را توضیح می دهد (خروج 20؛ سفر تثنیه 5)، و عبرانیان موعظه ای است که چندین قسمت از عهد عتیق را توضیح می دهد و به آنها مربوط می کند.

بر این اساس، ما می توانیم از کتاب مقدس یاد بگیریم که چگونه کتاب مقدس را بخوانیم. و وقتی کتاب مقدس را می خوانیم باید از افق متنی شروع کنیم، جایی که با دقت به نیات نویسنده، بافت تاریخی مخاطب و هدف کتاب نوشته شده از نویسنده به مخاطب توجه کنیم. به این ترتیب ابتدا باید به آنچه نویسنده می گوید (افق متنی) و سپس به هنگام بیان آن (افق عهد) توجه کنیم.

افق عهد: تشخیص خط داستانی تاریخ عهد خدا

با بزرگ نمایی از افق متنی، به افق عهد و پیمان می رسیم، یا آنچه دیگران آن را افق عصری نامیده اند. این افق تشخیص می‌دهد که کتاب مقدس صرفاً فهرستی از حقایق بی‌زمان نیست. بلکه شهادتی است که به تدریج در مورد رستگاری خدا در تاریخ آشکار شده است. این به عمد در امتداد خطوط یک وعده چند وجهی انجام شده در مسیح نوشته شده است. همانطور که اعمال رسولان 13: 32-33 می گوید: «و ما به شما مژده می دهیم که خدا وعده داده است به پدران، او این را دارد برآورده شد با بزرگ کردن عیسی به ما فرزندانشان می‌دهند.» 

در قرن‌های اخیر، این مکاشفه مترقی به‌طور گوناگون به‌عنوان مجموعه‌ای از معافیت‌ها یا میثاق‌ها توصیف شده است. و در حالی که روایات مختلف عهدنامه های کتاب مقدس را به گونه ای متفاوت درک کرده اند، کتاب مقدس بدون تردید یک سند عهدی است که از دو مورد تشکیل شده است. وصیت نامه ها (لاتین به معنای «عهد»)، و بر عهد جدید عیسی مسیح متمرکز شده است. بنابراین، با خط داستانی کتاب مقدس مطابقت دارد که آن را به عنوان مجموعه ای از پیمان ها درک کنیم. در واقع، از مروری بر کتاب مقدس، می‌توانیم تاریخ رستگاری را در کنار شش عهد ترسیم کنیم که همگی به عهد جدید مسیح منتهی می‌شوند. 

  1. عهد با آدم
  2. عهد با نوح
  3. عهد با ابراهیم
  4. عهد با اسرائیل (با میانجیگری موسی)
  5. عهد با لاوی (یعنی عهد کاهنان)
  6. عهد با داوود 
  7. عهد جدید (با میانجیگری عیسی مسیح)

این میثاق ها به ترتیب زمانی فهرست شده اند و می توان نشان داد که دارای وحدت ارگانیک و همچنین توسعه الهیاتی در طول زمان هستند. در مورد خواندن کتاب مقدس، باید پرسید: "این متن در چه زمانی اتفاق می افتد، و چه پیمان هایی نافذ است؟"

در این سؤال، خواننده می‌طلبد تا درک خود را از عهد، ساختار، شروط، و وعده‌های برکت و نفرین افزایش دهد. به این ترتیب، میثاق ها به عنوان صفحات تکتونیکی کتاب مقدس عمل می کنند. و دانستن محتویات آنها آگاهی فزاینده ای از پیام کتاب مقدس، و اینکه چگونه به عیسی مسیح منتهی می شود، فراهم می کند.

افق مسیحی: لذت بردن از خدا از طریق شخص و کار مسیح

در کتاب مقدس از ابتدا جهت‌گیری آینده‌نگر وجود دارد که خواننده را به جستجوی مسیح سوق می‌دهد. یعنی با پیدایش 3: 15 شروع می‌شود، زمانی که خدا وعده نجات از طریق نسل زن را می‌دهد، تمام کتاب مقدس با حروف مورب نوشته شده است - یعنی به سمت پسری که قرار است بیاید مایل است. همانطور که عیسی به شاگردان خود آموزش داد، تمام کتاب مقدس به او اشاره می کند (یوحنا 5: 39) و بنابراین برای تفسیر صحیح هر بخشی از کتاب مقدس، باید ببینیم که چگونه به طور طبیعی با مسیح ارتباط دارد. این همان کاری است که عیسی در جاده امائوس انجام داد (لوقا 24:27)، و در اتاق بالا (لوقا 24:44-49)، و همه حواریونش به انجام و تعلیم ادامه دادند. 

برای دیدن این روش خواندن عهد عتیق از نظر مسیحیت می توان به موعظه های اعمال رسولان نگاه کرد. برای مثال، در روز پنطیکاست، پطرس توضیح می‌دهد که چگونه ریزش روح، یوئل 2 (اعمال رسولان 2: 16-21)، رستاخیز مسیح مزمور 16 (اعمال رسولان 2:25-28)، و عروج مسیح، مزمور 110 (اعمال رسولان 2:34-35) را برآورده می‌سازد. به همین ترتیب، هنگامی که پطرس در اعمال 3 بر رواق سلیمان موعظه می کند، عیسی را به عنوان پیامبری مانند موسی معرفی می کند که در تثنیه 18: 15-22 پیشگویی شده است (اعمال رسولان 3: 22-26 را ببینید). به‌طور جامع‌تر، وقتی پولس در روم در حبس خانگی قرار می‌گیرد، اعمال رسولان 28:23 یاد می‌کند که چگونه رسول زندانی کتاب مقدس را توضیح می‌دهد، «به ملکوت خدا شهادت می‌دهد و می‌کوشد که آنها را در مورد عیسی هم از طریق شریعت موسی و هم از انبیا متقاعد کند». به طور خلاصه، موعظه های اعمال رسولان تصاویر زیادی از نحوه خواندن عهد عتیق توسط رسولان مسیحی ارائه می دهد.

مسلماً، این رویکرد مسیح محور به تفسیر را می توان نادرست به کار برد یا توصیف کرد. اما به درستی درک شده است، نشان می دهد که چگونه شصت و شش کتاب مختلف وحدت خود را در انجیل عیسی مسیح می یابند. کتاب مقدس یکپارچه است زیرا از همان خدا آمده است، اما حتی بیشتر یکپارچه است زیرا همه به همان خدا-انسان، عیسی مسیح اشاره دارد. و از آنجا که این کتابی انسانی با وعده های مهربانانه به همه بشریت است، تمام کتاب مقدس به مسیحایی که مدت ها در انتظارش بود اشاره می کند که میانجی بین خدا و انسان است. 

برای ارتباط دادن سه افق پس از آن، هر متن جایگاهی در عهدنامه چارچوب کتاب مقدس که ما را به آن سوق می دهد مسیح. از این رو، هر متنی به طور ارگانیک با ستون عهدنامه کتاب مقدس مرتبط است و هر متنی خود را می یابد. telos در مسیح از طریق پیشرفت عهدنامه های کتاب مقدس. و اگر این سه افق را در کنار هم قرار ندهیم، از درک چگونگی خواندن کتاب مقدس کوتاهی می کنیم. در عین حال، ترتیب افق ها نیز مهم است. مسیح در زمان به اسرائیل منتقل نشده است، و همچنین نباید به سادگی بین رنگ قرمز نخ در پنجره راحاب پیوندهای سطحی ایجاد کنیم (یوش. 2:18). در عوض، ما باید کل قسمت راحاب (یوشع 2) را در پرتو عید فصح (خروج 12) درک کنیم، و سپس از عید پسح می توانیم به سمت مسیح حرکت کنیم. 

این مسیح در آخر (کریستولیک) پیش فرض بر این باور تفسیری استوار است که تمام کتاب مقدس، همه عهدها، همه گونه شناسی به عیسی منتهی می شود. و بر این اساس، مفاهیم تفسیری عظیمی دارد. می گوید هیچ تفسیری تا زمانی که به مسیح نرسد کامل نیست. هر کاربردی که از عهد عتیق به ما می رسد، که از شخص و کار مسیح اجتناب می کند، اساساً نادرست است. به همین ترتیب، تمام کاربردهای عهد جدید منبع قدرت خود را در مسیح، عهدی که او میانجیگری می کند و روحی که او می فرستد، می یابند. بنابراین، تمام تفاسیر واقعی از کتاب مقدس باید از متن استخراج شده و مربوط به عهدها باشد، تا ما را به دیدن و مزه عیسی مسیح بیاورند.

اینگونه باید کتاب مقدس را بخوانیم - بارها و بارها و بارها!

بترس و نترس، اما بگیر و بخوان

همانطور که این راهنمای میدانی را به پایان می بریم، می توانم تصور کنم که پیرو جدی مسیح یا فردی که ادعاهای مسیح را در نظر می گیرد ممکن است برای خواندن کتاب مقدس احساس ناکافی کند. و به روشی غیر شهودی، می خواهم چنین احساساتی را تأیید کنم. نزدیک شدن به خدا در کوه سینا یک واقعیت دلهره آور بود. و اگر چه ما امروز واسطه ای در شخص عیسی مسیح در دسترس خود داریم، اما نزدیک شدن به خدا در کلام او امری مهربان و ترسناک باقی می ماند (عبرانیان 12:18-29). در این راه باید با تکریم و هیبت به کلام خدا نزدیک شویم. 

در عین حال، با زندگی مسیح برای شفاعت کسانی که او به سوی خود می‌خواند، ما نباید هراس داشته باشیم. خدا با گناهکارانی که به او اعتماد دارند و او را در کلامش می جویند، مهربانانه رفتار می کند. بنابراین، خواندن کتاب مقدس یک فعالیت ترسناک نیست. تا زمانی که ما با فروتنی در برابر خدا می آییم، پر از فیض، امید، زندگی و آرامش است.

در حقیقت، هیچ کس به تنهایی برای خواندن کتاب مقدس کافی نیست. همه خواندن واقعی کتاب مقدس به خدای سه گانه بستگی دارد که خود را به ما ابلاغ کند و بر ما دعای فیض برای خواندن درست کلام خدا. در جهانی پر از حواس پرتی بی پایان و صداهای رقابتی، حتی شانس و انتخاب خواندن کلام خدا دشوار است. و بنابراین، هنگامی که ما سعی می کنیم کتاب مقدس را برای خواندن برداریم، باید این کار را با اطمینان خاطر انجام دهیم که خدا می تواند از طریق ناهنجاری صحبت کند و باید این کار را با دعا انجام دهیم که از خدا بخواهیم به ما کمک کند. برای این منظور، من این آخرین کلمه را در مورد خواندن کتاب مقدس از توماس کرانمر (1489-1556) ارائه می کنم.

او در خطبه‌ای که محل خواندن کتاب مقدس را تشویق می‌کرد، به خواندن مکرر کتاب مقدس، به علاوه نیاز به خواندن متواضعانه کتاب مقدس را تشویق کرد. در حین خواندن کتاب مقدس، اجازه دهید این کلمات ما را تشویق کنند که کتاب مقدس را درک کنیم و این کار را با فروتنی و اطاعت صبورانه انجام دهیم، به طوری که سود ما از کتاب مقدس منجر به ستایش خدای زنده شود که هنوز با کتاب مقدس صحبت می کند.

اگر یک، دو یا سه بار بخوانیم و نفهمیم، دست از این کار نکشیم، اما همچنان به خواندن، دعا کردن، درخواست از دیگران و همینطور با در زدن ادامه دهیم، به قول قدیس آگوستین، سرانجام در باز خواهد شد. اگرچه بسیاری از چیزها در کتاب مقدس در اسرار مبهم گفته می شود، با این حال هیچ چیز زیر اسرار تاریک در یک مکان گفته نمی شود، اما همان چیز در جاهای دیگر به صورت آشناتر و واضح تر به اندازه دانش آموخته و ناآموخته گفته می شود. و آن چیزهایی در کتاب مقدس که برای رستگاری آشکار و ضروری است، وظیفه هر انسانی این است که آنها را بیاموزد، آنها را در حافظه چاپ کند، و عملاً آنها را به کار گیرد. و در مورد اسرار مبهم، راضی بودن به نادانی در آنها تا زمانی که خدا راضی است که آن چیزها را به روی او بگشاید. . . . و اگر می ترسید با خواندن کتاب مقدس دچار اشتباه شوید، به شما نشان خواهم داد که چگونه می توانید آن را بدون خطر خطا بخوانید. آن را با فروتنی با دلی فروتن و فروتن بخوان تا فکر کنی که با آگاهی از آن می توانی خدا را تسبیح کنی، نه خود را. و آن را بدون دعای روزانه با خدا نخوانید تا خواندن شما را به خوبی هدایت کند. و خود را بر عهده بگیرید که آن را بیشتر توضیح ندهید تا بتوانید به وضوح آن را درک کنید. . . . تلقّی و تکبّر مادر همه خطاها هستند و فروتنی نیازی به ترس از خطا ندارد. زیرا فروتنی فقط به دنبال شناخت حقیقت است. جست‌وجو می‌کند و جایی را با جای دیگر تدبیر می‌کند و جایی که نمی‌تواند حس را بیابد، دعا می‌کند، از دیگران [کسانی] که می‌دانند تحقیق می‌کند، و با گستاخی و عجولانه چیزی را که نمی‌داند تعریف نمی‌کند. بنابراین، انسان متواضع می تواند هر حقیقتی را جسورانه در کتاب مقدس بدون هیچ گونه خطر خطا جستجو کند. 

بحث و تامل:

  1. آیا هیچ یک از این بخش به شما کمک کرد که بدانید چگونه کتاب مقدس را صادقانه تر بخوانید؟
  2. کدام یک از سه افق برای شما مفیدتر بود؟ 
  3. برنامه شما برای نحوه خواندن منظم کتاب مقدس چیست؟
از اینجا به کتاب صوتی دسترسی پیدا کنید