دانلود PDF انگلیسیدانلود PDF اسپانیایی

فهرست مطالب

مقدمه 9 تا 5

قسمت اول SDG

قسمت دوم کار در باغ

قسمت سوم چگونه کار نکنیم

قسمت چهارم چگونه کار کنیم - و معنا پیدا کنیم!

نتیجه گیری ساختن یک میراث

حرفه: راهنمای عملی برای جلال دادن خدا در محل کار

نوشته استفان جی نیکولز

انگلیسی

album-art
00:00

اسپانیایی

album-art
00:00

هر کاری که انجام می دهید، با دل و جان کار کنید، در مورد پروردگار… کولسیان 3:23

مقدمه: 9 تا 5

دو گروه بسیار متفاوت از مردم چیز عمیقاً جالبی در مورد کار برای گفتن دارند: اصلاح طلبان قرن شانزدهم و خوانندگان موسیقی کشور. چه کسی می تواند آهنگ و فیلم دالی پارتون "9 تا 5" محصول 1980 را فراموش کند؟ تنها کاری که او می تواند انجام دهد، در شعر ترانه، رویای زندگی بهتر است. در حال حاضر او فقط از کار روزانه ناراحت است. امروز 9 تا 5، فردا 9 تا 5 و هفته ها و ماه ها و سال ها و دهه ها از 9 تا 5 روز جلوتر است. و با وجود تمام این تلاش‌ها، پارتون از اینکه «به سختی از پسش برمی‌آید» ابراز تاسف می‌کند.

یا آهنگ آلن جکسون "Good Time" وجود دارد. وقتی با درد می‌گوید: «کار، کار، تمام هفته»، می‌توان سختی‌های سختی را در صدای او بشنوید. تنها نقطه روشن برای او آخر هفته است. بدون کار، بدون رئیس، بدون ساعت زمان. هنگامی که زمان ترک در روز جمعه است، او می تواند یک "وقت خوب" داشته باشد. او آنقدر مشتاق آن است که حتی کلمات GOOD و TIME را هم به زبان می آورد.

تا زمانی که کار وجود داشته است، آهنگ های کاری وجود داشته است. غلامان از سختی کار در روحانیون سرودند. در آغاز قرن بیستم، خدمه راه‌آهن یا صاحبان سهام پنبه‌چین، زمان را با آواز خواندن «فریادهای کار» سپری می‌کردند و صدایی برای یکدیگر به‌عنوان وسیله‌ای برای زنده ماندن از شرایط بی‌رحمانه و بی‌رحمانه به گوش می‌رسیدند. و این ضربان تا به امروز ادامه دارد. نه تنها در موسیقی کانتری، بلکه تقریباً در تمام سبک های دیگر موسیقی آمریکایی، کار رپ بدی پیدا می کند.

هفته کاری باید تحمل شود، با مهلت های موقت در تعطیلات آخر هفته، هفته های گرانبها و بسیار کم تعطیلات، و سال های زودگذر بازنشستگی. تعداد کمی از ما در کار رضایت می‌یابند، چه رسد به عزت. 

کار در چند سال اخیر پیچیده تر شده است. کووید در مورد کار همه چیز را تغییر داد. در بهار 2020، همه چیز متوقف شد و برای بسیاری، کار به حالت تعلیق درآمد. برخی از کسب و کارها مجدداً راه اندازی شدند. برخی دیگر رو به انقراض رفتند. برخی هنوز برای به دست آوردن جایگاه خود تلاش می کنند. کار از راه دور آمد، و همراه با آن لذتی تازه از در دسترس بودن برای ریتم ها و تجربیات بیشتر زندگی. سوال تعادل بین کار و زندگی به شکلی که قبلاً هرگز نبوده است. برخی از 40 تا 50 ساعت کاری هفته را برای همیشه کنار گذاشته اند.

اتفاق دیگری افتاده است. نیروی کار ورودی و آینده، جوانان 18 تا 28 ساله، با دنیای جدید ترسناکی روبرو شدند. را وال استریت ژورنال سطوح حماسی ناامیدی را برای آینده شغلی و چشم انداز اقتصادی گزارش کرده است. بخش بزرگی از آن گروه سنی معتقدند که از نظر اقتصادی بهتر از والدین خود نخواهند بود. امید به تحرک رو به بالا، آن نشانه فرهنگ غرب برای چندین نسل، در چشمان آینده و آینده کمرنگ می شود. همه این سرخوردگی سطوح بی سابقه ای از اضطراب، افسردگی و مجموعه غم انگیزی از بیماری روانی را به همراه دارد.

و سپس هوش مصنوعی وجود دارد که تهدید می‌کند همان کاری را که ماشین‌ها و روبات‌ها با مشاغل یقه آبی انجام دادند، با دنیای یقه‌سفیدها انجام دهد. 

هر روز با اخبار ناگوار بیشتری مواجه می شویم زیرا راهروهای ترسناک بیشتری از این دنیای جدید شجاع خود را نشان می دهند. به نظر می رسد که جنگ های منطقه ای در خاورمیانه و اروپای شرقی پایانی ندارند. آیا سقوط اقتصادی در راه است؟ آیا ما شاهد گرگ و میش امپراتوری آمریکا هستیم؟  

اما در کنار خوانندگان کانتری، وضعیت ناخوشایند پس از کووید، پیش‌بینی‌های اقتصادی و سیاسی تلخ، و زمین‌های همیشه در حال تغییر افشای فناوری بزرگ بعدی، گروه نسبتاً عجیب و غیرمنتظره‌ای قرار دارند که در مورد موضوع کار چیزی برای گفتن دارند. این گروه اصلاح طلبان پروتستان قرن شانزدهم هستند. باور کنید یا نه، آنها در مورد کار حرف های زیادی برای گفتن دارند. در واقع آنها یک کلمه متفاوت را برای کار ترجیح می دهند. آن را صدا زدند حرفه. این کلمه به معنای "دعوت کردن" است، که بلافاصله مفهوم کار را با هدف، معنا، تحقق، عزت و حتی رضایت و شادی پر می کند. 

سرخوردگی، افسردگی، اضطراب، حتی دررفتگی؟ با حرفه ملاقات کنید. همانطور که این راهنمای میدانی نشان خواهد داد، مسیحیان باید متعهد شوند که به شیوه ای انقلابی، به شیوه ای دگرگون کننده، درباره کار فکر کنند. ما هنوز باید به حقوق و روندهای اقتصادی و پیش‌بینی‌ها اهمیت دهیم، اما می‌توانیم لنگری برای مقاومت در برابر دریاهای طوفانی که همه ما به آن پرتاب شده‌ایم پیدا کنیم.

در دست اصلاح‌طلبان، کار به مکان و جایگاهی که خداوند در نظر داشت، تبدیل می‌شود یا دوباره شکل می‌گیرد. 

با توجه به فضای فرهنگی مربوط به کار، برخی تأملات تاریخی، الهیاتی و کتاب مقدس در مورد کار به خوبی به ما کمک می کند. ساعت ها، هفته ها، ماه ها و سال ها را جمع کنید. کار سهم شیر زندگی ما را پر می کند. این خبر خوب است: خداوند ما را در تاریکی نگذاشته است. او در صفحات کلام خود بسیار به ما آموخته است. 

برای بسیاری، این جمله دالی پارتون مبنی بر اینکه ما "فقط یک پله از نردبان رئیس مرد هستیم" در مورد کار بسیار درست است. چه غم انگیز است، وقتی خطی از مزمور سرا مفهومی کاملاً متفاوت را بیان می کند: «لطف خداوند خدای ما بر ما باشد و کار دستان ما بر ما مستقر شود. آری، کار دست ما را ثابت کن!» (مصور 90:17). تصور کنید، خدایی که همه چیز را آفریده است، عمیقاً به کار دست های ضعیف ما اهمیت می دهد.

این چشم انداز کاری است که همه ما می خواهیم. همه ما می خواهیم خدا را تسبیح کنیم در شغل - نه فقط از شغل به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف برای جلال خدا در زمانی که هستیم استفاده کنیم خاموش شغل این امکان پذیر است.  

بخش اول: SDG

زمان درس لاتین همانطور که گفته شد، کلمه انگلیسی حرفه از کلمه لاتین می آید حرفه یا به شکل فعل آواز. ریشه آن به معنای «صدا کردن» است. به نظر می رسد که ویلیام تیندیل، در ترجمه انگلیسی خود از کتاب مقدس، برای اولین بار از این کلمه به زبان انگلیسی استفاده کرده است. تنها کاری که تیندیل انجام داد این بود که کلمه لاتین را مستقیماً به زبان انگلیسی آورد. 

این کلمه لاتین حرفه معنای فنی و خاص داشت. برای مدتی، منتهی به لوتر، این کلمه فقط و منحصراً در مورد کارهای کلیسا به کار می رفت. کشیشان، راهبه‌ها، راهبان - هر کدام فراخوانی داشتند. هر کس دیگری در فرهنگ قرون وسطی، از بازرگان تا دهقان، از اشراف تا شوالیه، به سادگی کار می کرد. آنها حرکت سایه روی ساعت آفتابی را تماشا کردند و منتظر ماندند تا ساعت ها بگذرد.

اما در قرون وسطی، همیشه اینطور نبود. به ویژه در اوایل رهبانیت و در چندین راسته رهبانی به کار با وقار نگاه می شد. اورا و لابورا شعار آنها بود ترجمه شده، این عبارت به معنای دعا و کار است. راهبان همچنین می دانستند که چگونه پس از کار خود به خود پاداش دهند. آنها در میان چیزهای دیگر چوب شور را اختراع کردند که از یک کلمه لاتین به معنای "هدیه" و به طور خاص "هدیه کوچک" آمده است. چوب شور پاداش‌های کوچکی بود که راهبان از آن لذت می‌بردند و پس از اتمام یک کار سخت یا کار سخت به کودکان می‌دادند. پس از انجام وظایف، پاداش رسید. این راهبان برای کار ارزش قائل بودند و برای بازی و اوقات فراغت ارزش قائل بودند. بسیاری از اینها راهبان کار را یکی از هدایای نیکو از دست مهربان خداوند می دانستند. آنها همچنین شامپاین را اختراع کردند. و در حالی که آنها آبجو را اختراع نکردند - سومریهای باستان این کار را انجام می دادند - آنها مطمئناً توسعه آبجو را به سمت خود سوق دادند. پاداش مایع برای کار سخت به خوبی انجام شده است. 

اما در قرون پایانی قرون وسطی، تقریباً از 1200 تا 1500، کار از بین رفته بود. آن را به عنوان یک چیز کوچکتر، صرفاً وقت گذاشتن تلقی می کردند. کسانی که فراخوانی داشتند منحصراً در خدمت مستقیم کلیسا بودند. تمام کارهای دیگر در بهترین حالت بی‌اهمیت بود، و مطمئناً واجد شرایط نبود که باید برای جلال خدا انجام شود. تو از آن عبور کردی

سپس اصلاح طلبان قرن شانزدهم آمدند. اصلاح طلبان بسیاری از اعمال و اعتقادات کاتولیک رومی قرون وسطی را به چالش کشیدند. در اینجا ما پنج سولای اصلاح‌طلبی را نشان می‌دهیم: 

سولا اسکریپتورا کتاب مقدس به تنهایی

سولا گراتیا گریس تنها 

اساولا فیده ایمان به تنهایی 

اسoلوس کریستوس مسیح به تنهایی

سولی دیو گلوریا برای جلال خدای تنها

این آخری، سولی دیو گلوریاعواملی که در بحث ما از کار و حرفه وجود دارد. مارتین لوتر با اجرای این ایده، جان تازه ای در این کلمه دمید حرفه. او این کلمه را برای همسر، پدر یا مادر یا فرزند بودن به کار می برد. او این کلمه را در حرفه های مختلف به کار برد.

مسلماً، حرفه ها در این کشور محدود بودند دهه 1500 و تقریباً به انواع تخصص هایی که امروز داریم نزدیک نشده ایم. اما پزشکان، وکلا، بازرگانان - اینها همه حرفه‌ها، فراخوان‌ها بودند (یکی از حرفه‌ای که لوتر چندان به آن اهمیت نمی‌داد، بانکداری بود، اما آن برای زمان دیگری است). لوتر همچنین برای کار طبقه دهقان، کشاورزان و خدمتکاران، حرفه را به کار برد. از نظر لوتر، همه کارها و همه نقش‌هایی که بازی می‌کنیم، دعوت‌های بالقوه مقدسی بودند که می‌توانستند تنها برای جلال خدا محقق شوند.

چند نسل بعد، یکی دیگر از لوتریان آلمانی، یوهان سباستین باخ، تعالیم لوتر را به خوبی به تصویر کشید. باخ چه به سفارش و برای کلیسا موسیقی می نوشت یا برای اهداف دیگر، همه موسیقی خود را با دو سری حروف اول امضا کرد: یکی برای نام خود و دیگری "SDG" برای. سولی دیو گلوریا. همه کارها - همه انواع کارها، نه فقط کارهای انجام شده در خدمت کلیسا - یک فراخوان بود. همه ما می توانیم در محل کار خدا را تمجید کنیم.

ما می‌توانیم از اصلاح‌طلبان برای کمک‌های متعدد به باورها و اعمال مسیحی کاملاً سپاسگزار باشیم. نزدیک به بالای لیست باید سهم آنها در بازگرداندن کلمه حرفه باشد. در کتابش تماس، اوس گینس صحبت می کند تماس گرفتن به این معنا که «همه، همه جا و در همه چیز، تمام زندگی را در پاسخ به دعوت خدا زندگی می کنند».2 با این حال، او به سرعت خاطرنشان می کند که این دیدگاه کل نگر و جامع اغلب تحریف می شود. زمان منتهی به لوتر یکی از آن موارد تحریف بود. اما همانطور که گینس نیز اشاره می کند، تحریف در زمان ها و مکان های دیگر نیز رخ می دهد.

برخی از بخش های انجیلی معاصر به حالت محدود باز می گردد تماس گرفتن فقط به کار کلیسا به یاد دارم، در دوران کالج، در یک برنامه وزارت جوانان کارآموزی کردم. یکی از رهبران غیر روحانی بزرگسال به من گفت که چگونه آرزو می‌کند می‌توانست کاری را که من انجام می‌دهم انجام دهد، به مدرسه علمیه برود و به قول معروف برای یک زندگی «کار تمام وقت مسیحی» آماده شود. به یاد دارم که فکر می کردم او چگونه از یک چیز متفاوت سود می برد نگرش به زندگی و کار خودش او یک افسر پلیس ایالتی مخفی بود - که به میزان زیادی "ضریب باحال" او را در بین نوجوانان افزایش داد. او شوهر و پدر سه دختر بود و یک رهبر کاملاً فعال در کلیسا بود. تأثیر او عالی بود، با این حال او را به این فکر می‌کردند که به چیزی کمتر رضایت می‌دهد، که کارش به اندازه کار آینده من مهم نیست.

من فکر می‌کنم آنچه این داستان را غم‌انگیز می‌کند این است که داستانی مجزا نیست. خیلی ها، خیلی ها، همین احساس را در مورد کارشان دارند. آنچه خواسته می شود نگاه متفاوت به کار است. درک درست حرفه می تواند دیدگاهی را که ما به آن نیاز داریم ارائه دهد.

اصلاح‌طلبان با بازیابی آموزه‌های کتاب مقدس خدمت بزرگی به ما کردند حرفه. بیایید ببینیم کتاب مقدس در این مورد چه می گوید.

بحث و تأمل:

  1. اگر آن را بیشتر به عنوان یک حرفه به معنای اصلاح طلبان می دیدید، چگونه ممکن است دیدگاه شما نسبت به کار خود تغییر کند؟
  2. چگونه می توانید با کاری که در حال حاضر دارید خدا را تسبیح کنید، چه دانش آموز، والدین، کارمند و غیره؟ 

قسمت دوم: کار کردن در باغ

اولین جایی که باید به دنبال آموزه کتاب مقدس در مورد کار بود، در ابتدا است. متکلمان به پیدایش 1:26-28 به عنوان دستور فرهنگی اشاره کرده اند. به عنوان حاملان تصویر، وظیفه اعمال تسلط و تسلط بر زمین به ما داده شده است. مطالب زیادی در مورد چگونگی بهترین درک این متن گفته شده است. اولین چالش درک ایده تصویر خداست. برخی اشاره کرده اند که این را باید به طور ماهوی فهمید. تصویر خدا بخشی از ذات ما است - وجود ما - و به عنوان انسان، این تصویر از خدا ما را از بقیه موجودات مخلوق متمایز می کند. سرچشمه کرامت، حتی قداست زندگی است.

دیگران این ایده را مطرح می کنند که تصویر خدا کاربردی است. با تکیه بر ایده‌های موازی در دیگر فرهنگ‌های باستانی خاور نزدیک، کسانی که این دیدگاه را دارند، خاطرنشان می‌کنند که ذکر این تصویر بین فرمان‌هایی برای تسلط و تسلط بر زمین قرار گرفته است. آنها همچنین اشاره می کنند که در سایر فرهنگ های باستانی خاور نزدیک و متون مذهبی، پادشاهان به عنوان تصویر خدایان خود بر روی زمین مورد ستایش قرار می گرفتند که وظایف خدایان را انجام می دادند. اصطلاحی که برای توصیف این مورد استفاده می شود نایب السلطنه - پادشاهان نایب السلطنه بودند.

در شرح پیدایش آفرینش، این ایده کمی اصلاح شده است. این فقط یک پادشاه نیست که نایب السلطنه است. در عوض، تمام بشریت، چه مرد و چه زن (پیدایش 1:27)، در مجموع به عنوان نایب السلطنه عمل می کنند. جالب است ببینید که چگونه این موضوع در صفحات کتاب مقدس توسعه می یابد. زمانی که به پایان داستان در مکاشفه 22 می‌رسیم، متوجه می‌شویم که در آسمان‌های جدید و زمین جدید هستیم، با توضیحات مکاشفه 22:2 که بسیار شبیه باغ عدن است. سپس در مکاشفه 22:5 می خوانیم که با خدا و بره «تا ابدالاباد سلطنت خواهیم کرد». هدف نهایی که ما برای آن آفریده شده ایم فرا خواهد رسید. ما با خدا در پادشاهی او سلطنت می کنیم.

در حالی که ما مشتاق جشنی هستیم که قرار است بیاید، در حال حاضر در این دنیا کار می کنیم. ما باید به پیدایش 3 بازگردیم و ببینیم چه اتفاقی برای تصویر خدا می افتد و عواقب آن برای حاملان تصویر چه خواهد بود. سقوط آدم در پیدایش 3 واقعاً سقوط همه ماست. این امر تأثیری بر قطع پیوندهایی دارد که ما را به خدا پیوند می‌دهد، نه اینکه به پیوندهایی که ما را به یکدیگر و به زمین متصل می‌کند - به خود زمین - تأثیر می‌گذارد (پیدایش 3: 14-19). پیدایش 3: 15 بلافاصله راه حل و علاج این فاجعه را ارائه می دهد. بذر موعود در پیدایش 3:15، که معلوم شد نجات دهنده ما مسیح است، کاری را که آدم انجام داد لغو می کند و دوباره متحد می شود. ما را به خدا می رساند و ملکوتی را به ارمغان می آورد، که پایان آن در مکاشفه 22: 1-5 به تصویر کشیده شده است.

این تصویر بزرگ کتاب مقدس چه ربطی به کار ما دارد؟ پاسخ این است: همه چیز. این خط داستانی کتاب مقدس از آفرینش، سقوط و رستگاری چارچوب الهیاتی است که در آن ما شروع به درک هدف خود در زندگی می کنیم. همچنین زمینه ای است که از طریق آن کار را به عنوان حرفه می فهمیم. بدون آن، کار فقط کار است - فقط وقت گذاشتن. و بدون آن، زندگی فقط وقت گذاشتن است.

فرمان خداوند به آدم و حوا برای تسلیم و تسلط، هدف خلقت او برای بشریت است. ما به این می گوییم دستور ایجاد یا دستور فرهنگی. خود خدا در آفرینش «کار کرد» - و او نیز «استراحت کرد» (پیدایش 2:2-3)، اما بعداً در مورد آن بیشتر. سپس خلقت خاص خود یعنی انسانیت را موظف کرد تا در حفظ و پرورش خلقت خود تلاش کند.

متوجه کلمه خواهید شد کشت. من این کلمه را برای درک دستور فرهنگی مفید می‌دانم - فرمان تسلیم و تسلط بر زمین و ساکنان آن. راه‌های مختلفی وجود دارد که می‌توان فرد را تحت سلطه درآورد. شما می توانید با ضرب و شتم در تسلیم رام. اما چنین رویکردی، اگرچه در ابتدا مؤثر است، اما می تواند نتیجه معکوس داشته باشد. اینکه این فرمان در باغی، یعنی باغ عدن داده شد، آموزنده است. شما یک قطعه زمین را با کوبیدن آن را تحت سلطه نمی گیرید. این چیزها را از همسایگان کشاورز آمیش سابق خود در شهرستان لنکستر، پنسیلوانیا آموخته ام. به نظر می‌رسید که می‌توانستند در وسط راه محصول بکارند. من از آنها یاد گرفتم که شما با زراعت زمینی را مسخر می کنید. شما آن را با تامین مواد مغذی، محافظت از آن در برابر فرسایش و با دادن استراحت گاه به گاه آن را پرورش می دهید.

این کشاورزان آمیش دارای اسب‌های کشنده قدرتمند، موجودات عظیم و ضخیم با قدرت بی‌رحمانه بودند. آنها مزارع خود را بر روی گاوآهن هایی که توسط تیمی از اسب های بارکش کشیده می شد، شخم زدند. وقتی این اسب‌ها به گاوآهن متصل نمی‌شدند، سه یا چهار در کنار هم در مرتع می‌ایستادند. آنها بدون لقمه و لگام یکپارچه حرکت کردند. آنها مانند ورزشکاران نخبه کاملاً آماده بودند. آنها به مرور زمان رام شدند و برای اجرا پرورش یافتند. سلطه با تزکیه و نه با انقیاد بهتر اعمال می شود. 

فقط کشاورزان نیستند که می توانند خلقت خدا را پرورش دهند. همه ما می توانیم. در واقع، همه ما مأمور به تسلیم و تسلط هستیم. باید بدانیم که سقوط و وجود گناه در دنیا این کار را سخت می کند. هیچ یک از ما دوست نداریم به آن اعتراف کنیم، اما در نقش خود به عنوان حامل تصویر، که توسط گناه خدشه دار شده ایم، ممکن است اشتباه کنیم. این یک دنیای سقوط است - یا همانطور که دیتریش بونهوفر زمانی آن را بیان کرد، یک "دنیای سقوط" است. و ما موجوداتی در حال سقوط هستیم. اما پس از آن مژده رستگاری در مسیح می آید. در او می توان افتادگی و شکستگی ما را درست کرد. اگرچه آدم آن را منفجر کرد، و اگر چه ما آن را منفجر کردیم، تنها از طریق مسیح می‌توانیم آن را درست کنیم.

اکنون می‌توانیم ببینیم که چرا مزمورنویس از خدا می‌خواهد که کار دستانش را ثابت کند (مزمور 90:17). کار، نیت خدا برای ماست. او ما را وادار به کار کرد و در نهایت ما را وادار کرد که برای او کار کنیم. بیایید نوع کاری که آدم و حوا انجام می دادند را از دست ندهیم. این کار بدنی، مراقبت از حیوانات، مراقبت از باغ - درختان و پوشش گیاهی آن بود.

همانطور که بشریت پیشرفت و توسعه یافته است، کار گسترش یافته و شامل انواع چیزها می شود. من ساعت‌ها در جلسات می‌گذرانم یا با مشت به صفحه‌کلید می‌کوبم – اصلاً آن‌گونه که آدم و حوا در آن مشغول بودند. اما همه ما حاملان تصویر خدا هستیم که وظیفه داریم قطعه خاصی از باغ او را که ما را در آن قرار داده است، پرورش دهیم. ما این کار را زیر نور کامل واقعیت های پاییز انجام می دهیم. ما عرق می کنیم و خارهایی داریم که باید با آنها برخورد کنیم (در اینجا تمثیلی بودن، آیا می توان مسائل فنی را به خار تشبیه کرد؟). اما در میان عرق و خار، همچنان به ما دستور می دهند که کار کنیم.

این چارچوب الهیاتی کار را به یک افق کاملاً جدید از درک بالا می برد. همانطور که به آن فکر می کنیم، متوجه می شویم که کار ما در خدمت پادشاه است و کار را به یک وظیفه و یک امتیاز فوق العاده تبدیل می کند. ما به غزلیات دالی پارتون باز نمی‌گردیم، بلکه فقط پله‌های «نردبان رئیس‌مرد» است. ما حاملان تصویر پادشاه هستیم و از باغ او مراقبت می کنیم.

یک قطعه دیگر برای این وجود دارد. اگر خدا ما را اینگونه طراحی کرد - و او هم انجام داد - پس منطقی است که وقتی کاری را انجام می دهیم که خدا ما را به انجام آن رسانده است، راضی و راضی و خوشحال خواهیم بود. پس کار بسیار فراتر از یک وظیفه است. کار می تواند در واقع لذت می آورد لزومی ندارد که این کار سختی باشد که اغلب رنگ آمیزی می شود.

من فکر نمی‌کنم این مسئله این باشد که محل کارتان را با شعارهای الهام‌بخش احاطه کنید یا جلساتی را با کارمندان برگزار کنید که سمینارهایی در مورد خودشکوفایی از طریق یک بازیکن تیمی ارائه می‌دهند. این تکنیک ها می توانند دستکاری شوند و کارگران را به پیاده تبدیل کنند. یا می توانند منجر به نتایج کوتاه مدت اما نه طولانی مدت شوند. در عوض، این موضوع اتخاذ یک چارچوب الهیاتی از کاری است که خدا در جهان انجام می دهد و اینکه شما چگونه در تصویر قرار می گیرید. و همچنین به کار بردن این چارچوب الهیات در کارتان، روز به روز، ساعت به ساعت است. زندگی کردن در زندگی مسیحی، چیزی که متکلمان آن را تقدیس می‌نامند، مربوط به تجدید و دگرگونی ذهن است که سپس در رفتارهای ما کار می‌کند. این در تمام زمینه های زندگی، حتی کار، صدق می کند. ما باید برای کارمان دعا کنیم و ذهنی تازه و متحول در کارمان پرورش دهیم.

بیایید کمی بیشتر به این موضوع بپردازیم. کاری که از ساعت 9 تا 5 (یا هر زمان که کار می کنید) انجام می دهید از زندگی و راه رفتن مسیحی شما جدا نیست. چیزهایی که خدمت هستند و مورد رضایت خدا هستند به نوعی خارج از پارامترهای آن نیست. کار شما دقیقاً در مرکز فداکاری و خدمت و حتی عبادت خدا قرار دارد. حتی کارهایی که اکنون بی‌معنا یا پیش پا افتاده به نظر می‌رسند، ممکن است اهمیت بسیار بیشتری داشته باشند. بسیاری از اوقات تنها پس از این واقعیت است که وقتی به زندگی خود فکر می کنیم، می توانیم ببینیم که چگونه خدا از ما و کار ما برای جلال خود استفاده کرد.

در این مسابقه شرکت کنید فقط یک سوال است:

درست یا غلط: خدا فقط به کاری که من در یکشنبه ها انجام می دهم اهمیت می دهد.

می دانیم که پاسخ نادرست است. و چه چیزی بیشتر وقت من را از دوشنبه تا جمعه یا شنبه تشکیل می دهد؟ کار کنید. اگر خدا به تمام هفت روز تمام هفته های زندگی من اهمیت می دهد، پس قطعاً خدا به کار من اهمیت می دهد. بنابراین، نکته اینجاست:

کار من بخشی از دعوت من است، بخشی از "خدمت معقول" من (روم. 12:1)، بخشی از هدف و هدف زندگی من - که پرستش خدا در تمام زندگی است.

این چارچوب الهیات حتی اگر کار شما برای شرکتی باشد که با شما مانند ماشینی رفتار می کند که می تواند بیشترین بهره وری ممکن را از آن استخراج کند، اعمال می شود. این در شرایطی اعمال می‌شود که در آن افراد بالاتر از شما چنین چارچوب الهیاتی را ندارند، حتی از راه دور. به این دلیل اعمال می‌شود که در نهایت، ما در برابر خدا برای همه کارهایی که انجام می‌دهیم پاسخگو هستیم - نه شرکت‌ها یا کارفرمایان. برادران بلوز این را به شوخی در فیلم گفتند، اما هر کدام از ما در مأموریتی از جانب خدا هستیم.

یک قطعه نهایی در این چارچوب الهیاتی کار وجود دارد و آن به استراحت مربوط می شود. خود خدا این الگو را با شش روز کار برای خلق جهان و سپس استراحت تعیین کرد. آموزه کتاب مقدس روش خدا در خلقت احتمالاً بیشتر به ما مربوط می شود تا با خدا. بذار توضیح بدم خدا شش روز برای خلقت نیاز نداشت. او می توانست آن را بلافاصله انجام دهد. و مطمئناً نیازی به استراحت نداشت. از آنجایی که خداوند قادر مطلق است، عمل خلقت حتی یک ذره انرژی او را کم نکرد.

آنچه ممکن است به خوبی در حساب خلقت داشته باشیم برای ما الگویی است، الگویی از کار و استراحت. الگوی کار، که خدا در شش روز خلق می کند، به ما می آموزد که کارها زمان می برد. کشاورزان خاک را آماده می کنند، بذر می کارند و بعد از مدت ها انتظار برداشت می کنند. کار ما هم همینطور است. ساختن و ساختن اشیاء - به ویژه چیزهای مادی و زیبایی - زمان می برد. اما الگوی استراحت نیز وجود دارد. این در پایان روز کاری می آید. و در پایان هفته کاری می آید. بحث در مورد سبت در خروج 20:8-11 مستقیماً از هفته خلقت نشأت می‌گیرد. شش روز باید کار کنیم و در روز هفتم باید استراحت کنیم: "زیرا در شش روز خداوند آسمان و زمین و دریا و هر چه در آنهاست را آفرید و روز هفتم را آرام کرد" (خروج 20:11).

پس از انقلاب فرانسه، هفته هفت روزه به عنوان بخشی از برنامه خلاصی فرانسه از هویت مذهبی و سنت خود، جایگزین هفته ده روزه شد. باید گفت تلاش کرد جایگزین کردن، زیرا این یک شکست بود. همانطور که در عبارت 24/7 مشهود است، ما نسخه خود را از تلاش برای جایگزینی سبت داریم. در دنیای متصل خود، ما همیشه در دسترس هستیم، همیشه کار می کنیم، تمام روز، هر روز هفته. حداقل، یک مسیحی باید در نظر داشته باشد که فقط 24/6 بگوید. خداوند یک روز استراحت برای ما قرار داده است. ما نباید فکر کنیم که از خدا عاقلتر هستیم. اما حتی برای گفتن 24/6 ممکن است آن را هل دهد ماشین ها به صورت شبانه روزی کار می کنند. مردم نمی توانند.

بسیاری اشاره کرده‌اند که امروزه مردم، به‌ویژه ما در فرهنگ‌های غربی، در کارمان بازی می‌کنند و در نمایش ما کار می‌کنند. این روش دیگری است که در آن الگوی کتاب مقدس کار و استراحت را تحریف کرده ایم. ما معنای واقعی اوقات فراغت را احتمالاً از دست داده ایم زیرا معنای واقعی کار را از دست داده ایم. 

خدا با دادن الگوی شش روز کار و یک روز استراحت به ما می آموزد که مرزها را تعیین کنیم و ریتم های سالم زندگی را برقرار کنیم. یکی از همکارانم اخیراً از محل کار ما فاصله گرفته است. او متوجه می‌شد که با این نزدیکی زندگی می‌کرد، شب‌ها، بعد از یک روز طولانی و آخر هفته. او و خانواده‌اش این حرکت را انجام دادند تا به قول او «ریتم‌های سالم کار، زمان برای خانواده و استراحت» را ایجاد کنند.

حرکت ممکن است برای شما خیلی شدید باشد. اما در اینجا باید درسی گرفت. ما می‌توانیم تحت‌تاثیر 24 ساعت هفته یا 24 ساعت شبانه‌روز یا تحت تأثیر ناهنجاری‌های فرهنگی «کار در حال بازی، بازی در محل کار» قرار بگیریم. ما به عنوان مسیحی از این تأثیرات مصون نیستیم. اینکه متوجه شوید که ایمیل خود را در روزهای شنبه و یکشنبه یا در هنگام شام با همسر یا خانواده خود چک می کنید، می تواند نشانه ای از یک الگوی کاری ناسالم باشد. بلکه باید به مرزهایی که خداوند برای ما تعیین کرده است توجه کنیم. ما باید با ریتم های سالم کار و استراحت هماهنگ شویم.

اگر سر کار هستید، کار کنید. وقتی از کار دور می شوید، استراحت کنید و انرژی خود را به جای دیگری معطوف کنید. این اصل از شما کارگر بهتر و فرد بهتری می سازد. در حالی که ممکن است نتوانیم از اصل 100% پیروی کنیم، اما احتمالاً همه ما می توانیم در آن بهتر عمل کنیم. 

ما باید بدانیم که ما صرفاً مباشران منابع خدادادی هستیم و بیشتر بدانیم که با ارزش ترین منبع ما زمان است. هنگامی که در تمام وقت خود به دنبال احترام به خدا هستیم، می توانیم یاد بگیریم که در محل کار، استراحت و بازی، خدا را جلال دهیم. ممکن است همیشه آن را درست نگیریم. امیدواریم که به مرور زمان در مراقبت از زمان به بلوغ رسیده و در تمام زندگی خدا را جلال دهیم و از آن لذت ببریم.

کتاب مقدس نه تنها این تصویر بزرگ را برای کار به عنوان نقش ما به عنوان حامل تصویر و الگوی کار و استراحت ارائه می دهد. کتاب مقدس همچنین جزئیات زیادی در مورد کار ما ارائه می دهد. در واقع کتاب مقدس نه تنها به ما کمک می کند تا بفهمیم چگونه کار کنیم، بلکه چگونه کار نکنیم. خدا می‌داند که موارد منفی گاهی اوقات می‌توانند به وضوح ما را به نکات مثبت نشان دهند. به عبارت دیگر، یادگیری نحوه کار نکردن می تواند اولین گام برای یادگیری بهترین نحوه کار باشد.

بحث و تامل:

  1. کار فعلی شما چگونه می تواند بیانگر دستور فرهنگی باشد؟ از چه راه هایی شما را به اعمال سلطه و ثمر دادن فرا می خواند؟
  2. عادات ناسالم کار یا استراحت (یا فقدان آن) از چه راه هایی بر شما تأثیر گذاشته است؟ چگونه می توانید به دنبال انجام کار و استراحت خود باشید تا به جلال خدا افزایش دهید؟

بخش سوم: چگونه کار نکنیم

در فیلم الیور استون محصول 1987 وال استریت، سرمایه گذار بی رحم گوردون گکو با بازی مایکل داگلاس، در جلسه سالانه سهامداران Teldar Paper در مورد طمع سخنرانی می کند. گکو آنجاست تا تصاحب خود را آغاز کند. او به سرمایه گذاران دیگر می گوید: «آمریکا به یک قدرت درجه دو تبدیل شده است» و به طمع به عنوان پاسخ اشاره می کند. «طمع، به دلیل نبود کلمه بهتر، خوب است. حرص درست است» و افزود که طمع در ماهیت خام و کامل خود نشانه صعود تکاملی به سمت بالا است. سپس او اوج گرفت، "طمع، شما کلمات من را علامت گذاری کنید، نه تنها Teldar Paper را نجات می دهد، بلکه آن شرکت بدکار دیگری به نام ایالات متحده را نجات می دهد." سخنرانی گوردون گکو "طمع خوب است" نه تنها در بین خوانندگان مشهور شده است فوربس مجله و همچنین در گستره وسیع تری از فرهنگ به عنوان نماد آمریکایی. با این حال، سخنرانی یک مورد کلاسیک از هنر تقلید از زندگی است.

هر یک از تعداد انگشت شماری از مهاجمان برجسته شرکتی که در طول دهه 1980 دستگیر شدند، می توانستند به عنوان الهام و الگوی شخصیت عمل کنند. اما ایوان بوسکی بود که در سال 1986 یک سخنرانی آغازین در دانشکده مدیریت بازرگانی دانشگاه کالیفرنیا-برکلی ایراد کرد و به فارغ التحصیلان بالقوه گفت که "طمع مشکلی ندارد" و افزود: "طمع سالم است." سال بعد، درست پس از انتشار وال استریت، Boesky به سه سال و نیم در یک زندان فدرال و جریمه $100 میلیون محکوم شد.

مشکل مثال‌های برجسته‌ای مانند گکو تخیلی و بوسکی واقعی این است که طمع کم‌تر آشکار و کم‌رنگ‌تر را که دست‌کم در برخی مواقع در همه ما وجود دارد و در بیشتر ما بیشتر از آنچه که می‌خواهیم اعتراف کنیم، پنهان می‌کنند. البته بین طمع و جاه طلبی تفاوت وجود دارد. جاه طلبی می تواند چیز خوبی باشد. کارفرمایان کارمندان جاه طلب را دوست دارند. معلمان دانش آموزان جاه طلب را دوست دارند. والدین کودکان جاه طلب را دوست دارند. و کشیش ها مانند جماعتی از اهل محله جاه طلب هستند. به عنوان یک یادداشت جانبی، این یک کشیش بریتانیایی بود که به ما کمک کرد تا بفهمیم کلمه انگلیسی ambition می تواند چیز خوبی باشد. چارلز اسپرجن اولین کسی بود که کلمه انگلیسی را به معنای مثبت به کار برد. او جاه طلب بود که جماعتش در خدمت خدا جاه طلب باشند.

اما جاه طلبی می تواند به سرعت از بین برود. ممکن است این موضوع با پرسیدن این سوال مطرح شود: «جاه طلبانه برای چی؟" مسیح به وضوح به ما می گوید ابتدا به دنبال ملکوت خدا باشید (متی 6:33). اگر برای هر چیز دیگری جاه طلب باشیم، کارهایی را انجام می دهیم، حتی کارهای خوب را به دلایل اشتباه.

به این دلایل، جاه طلبی می تواند به راحتی به طمع تبدیل شود. و طمع، به محض اینکه مسیر خود را طی کرد، مصرف می کند. ما می توانیم خیلی سخت کار کنیم که می تواند چیز خوبی باشد. اما ما همچنین می توانیم به راحتی و به سرعت به دلیل اشتباه، دلیل پیشرفت و ارتقای خود، بسیار سخت کار کنیم. شاید گکو خیالی در نهایت درست باشد. طمع نشانه صعود تکاملی است. درست است که برای کسانی که شاگردان مسیح هستند، قانون بقای قوی ترین ها، که از طمع تغذیه می شود، یک دروغ است – و در عین حال یک دروغ نکبت بار.

نقطه مقابل حرص و طمع از دیگر گناهان کبیره، کاهلی است. یکی از رنگارنگ‌ترین، اگر نگوییم خنده‌دار، توصیف‌های تنبلی در کتاب مقدس، از امثال 26:15 آمده است: «تنبل دست خود را در ظرف فرو می‌برد. او را فرسوده می کند تا آن را به دهانش بازگرداند.» و این قبل از اینکه مبل را به نام سیب زمینی کاناپه نامگذاری کنیم نوشته شده بود. اینجا آدمی است که آنقدر تنبل است که وقتی دستش را در ظرف می کشد، انرژی آن را ندارد که آن را همراه با غذایی که گرفته تا دهانش بیاورد.

در واقع به همان اندازه نمونه‌های بارز تنبلی در فرهنگ ما وجود دارد که نمونه‌هایی از طمع وجود دارد. کنترل از راه دور، بدون ذکر تمام ابزارهای تکنولوژیکی دیگری که برای خود ساخته‌ایم، نشان می‌دهد که ما به عنوان یک فرهنگ مخالف تلاش، علیه عرق کردن، و علیه کار هستیم. این تنبلی می تواند بر حرفه و روابط ما تأثیر بگذارد. ما خواهان موفقیت فوری، بدون کار یا سرمایه گذاری در زمان هستیم. ما مشروط می‌شویم که فقط از تجربیات آسان قدردانی کنیم و از کارهای معمولی کار سخت بترسیم. این اشتباهات فرهنگی می تواند از زندگی حرفه ای و شخصی ما به زندگی معنوی ما سرایت کند. در این زمینه نیز می‌توانیم به دنبال میان‌برهایی برای رسیدن به بلوغ معنوی باشیم. اما چنین میانبرهایی بیهوده است.

همانطور که باید به این نکته اشاره کنیم که بین جاه طلبی و حرص تفاوت وجود دارد (اگرچه این خط خوب است)، بین تنبلی و استراحت نیز تفاوت وجود دارد. استراحت برای ما سالم است، حتی ضروری. اما عادات استراحت می توانند به راحتی و به سرعت ناسالم شوند. باز هم همانطور که نگاه سالم به کار را می توان با جاه طلبی غلبه کرد و سپس با طمع غلبه کرد، بر استراحت ما نیز که هم لازم است و هم مقدر از جانب خداست، می توان با تنبلی و تنبلی غلبه کرد. در حالی که جاه طلبی یک مسابقه به سمت بالا است، تنبلی یک مسابقه به سمت پایین است. هر دو ما را در مسیر اشتباه قرار می دهند. ضرب المثل ها مملو از هشدارهایی در مورد اجرای این رقص با طمع و تنبلی هستند. و ضرب المثل عاقلانه نشان می دهد که چگونه هر دو شریک به مرگ و نابودی منجر می شوند.

ارزش این را دارد که به این دو راه جاه طلبی و تنبلی فکر کنیم. بسیاری از مردم این دو گزینه را تنها در اندیشیدن به کار می دانند. یا کار همه‌گیر می‌شود یا باید به هر قیمتی از آن اجتناب کرد. راه حل در یافتن تعادل نیست، بلکه در تفکر متفاوت در مورد کار و استراحت است. ما این را به طور خلاصه در فرازهای کتاب مقدسی که در بالا در نظر گرفتیم، دیدیم، زیرا چارچوبی الهیاتی برای کار ایجاد کردیم. وقت آن است که یک بار دیگر به آن چارچوب روی آوریم، این بار به دنبال کاربرد عملی نحوه کار کردن هستیم.

بحث و تامل:

  1. آیا می توان کار شما را با هر یک از موارد بالا توصیف کرد؟ آیا بیشتر به سمت تنبلی و تنبلی گرایش دارید یا به جاه طلبی ناسالم؟
  2. برای رفع هر گونه عادت کاری ناسالم، چه چیزی باید در تفکر و باور شما تغییر کند؟

بخش چهارم: چگونه کار کنیم - و معنا پیدا کنیم

در فرهنگ تکنولوژیکی ما، در بیشتر موارد خود را از چیزهایی که می پوشیم، استفاده می کنیم و حتی می خوریم، دورتر می بینیم. در فرهنگ های گذشته، به ویژه در فرهنگ های باستانی دوران کتاب مقدس، ارتباط بسیار بیشتری بین کار فرد و میوه ها یا محصولات آن کار وجود داشت. همانطور که ما از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی تغییر مکان دادیم، این شکاف بیشتر شد. همانطور که ما از اقتصادهای صنعتی به اقتصادهای تکنولوژیک فعلی خود تغییر مکان دادیم، آن شکاف باز هم بیشتر شد. این تأثیر خالصی بر حساسیت های قرن بیست و یکم ما داشته است و باعث می شود که ما در مورد ارزش کار و محصولات آن کاملاً متفاوت از مردم قرن های گذشته فکر کنیم. برخی از اینها تأثیر منفی داشته است. ما نسبت به شرایط کارخانه‌ای کار خارجی که چیزهایی را که استفاده می‌کنیم و دور می‌ریزیم تولید می‌کند، بی‌حس شده‌ایم. و ما نسبت به اتفاقاتی که برای آن دسته از محصولاتی که دور می‌ریزیم و در محل دفن زباله‌ها قرار می‌گیرند بی‌حس می‌شویم. این گسست‌ها، بخشی از فرهنگ مصرف‌کننده ما، باعث می‌شود ارتباط ما با یکدیگر و با جهانی که خدا ساخته است را از دست بدهیم.

وقتی مقیاس نامتعادل دستمزدها را در نظر می گیریم، با گسست بیشتری مواجه می شویم. درآمد ورزشکاران حرفه ای در طول یک سال بیشتر از کارگران کارخانه - که بیس بال و بسکتبال و کفش ورزشی می سازند - در طول عمر کار درآمد دارند. و حتی از سایر سلبریتی ها هم نام نبریم.

با توجه به این گسست ها، بسیار ضروری است که ما به لحاظ کتاب مقدسی و الهیاتی در مورد کار فکر کنیم. این هم برای کارمندان و هم برای کارفرمایان صادق است. مسیحیانی که خود را در هر یک از این نقش ها می بینند، موظف هستند که در محل کار خود به صورت کتاب مقدس فکر کنند و زندگی کنند.

همانطور که به پروردگار

یک متنی که می تواند در اینجا کمک کند افسسیان 6: 5-9 است. در این قطعه، پولس بردگان و اربابان را مورد خطاب قرار می دهد. این آیات اغلب منبعی برای تفسیر نادرست بوده است، بنابراین در تلاش برای جلوگیری از هرگونه مین زمینی، من به سادگی این قسمت را به عنوان کمکی به معنای کارمند و کارفرما بودن می دانم. در مورد کارمندان، پل اشاره می کند که آنها در نهایت برای خدا کار می کنند. ما باید "خدمت با اراده خوب به خداوند و نه به انسان" انجام دهیم (6: 7). این به طور مستقیم به تماس مربوط می شود. وقتی کار به عنوان یک دعوت درک شود، به عنوان دعوتی از جانب خداوند درک می شود. او در نهایت کسی است که ما برای او کار می کنیم.

این درک را می توان در برخی از آثار مجسمه سازی در معماری قرون وسطی مشاهده کرد. در ارتفاعات یک کلیسای جامع، توجه به جزئیات برابر است با مجسمه هایی که در سطح چشم هستند. اکنون، هیچ کس نمی تواند جزئیات دقیق مجسمه را در آنجا ببیند. کاهش این جزئیات به هیچ وجه بر سلامت سازه تأثیر منفی نمی‌گذارد، و همچنین مانع عبادت کسانی که در طبقه پایین هستند، نمی‌شود. پس چرا معماران آن را ترسیم کردند و صنعتگران آن را تراشیدند؟ چون می دانستند این کار در خدمت خداست.

بسیاری از کارهایی که ما در محل کار انجام می دهیم را می توان نادیده گرفت. بسیاری از کارهایی که انجام می‌دهیم مورد بررسی قرار نمی‌گیرند (وقتی دارم داخل کمد را نقاشی می‌کنم یا گلزارهای پشت خانه‌ام را وجین می‌کنم، به این فکر می‌کنم). ما می توانیم به راحتی از کار خود عبور کنیم و به کاری که انجام می دهیم اهمیت چندانی نمی دهیم. دقیقاً در این نقطه است که سخنان پل وارد عمل می شود. کار ما، حتی غیب یا کمتر دیده شده، در نهایت کار در پیشگاه خداوند است.

پدربزرگ من از تجارت خانوادگی یک روزنامه محلی و چاپخانه های آن کناره گیری کرد و در شرکت فولاد روبلینگ، در امتداد رودخانه دلاور در نیوجرسی، به عنوان بخشی از تلاش های جنگ داخلی در طول جنگ جهانی دوم کار کرد. این کارخانه کابل های فولادی را بیشتر برای ساخت پل می ساخت. اما در طول جنگ کابل های فولادی برای مسیرهای تانک ساخت. کار پیچیده ای بود همانطور که کابل ها ماشین کاری می شدند، به راحتی می توانستند به روشی اشتباه بپیچند و غیر قابل استفاده شوند. به دلیل کمبود منابع در طول جنگ، مشوق هایی برای کسانی که می توانستند به طرز ماهرانه ای این کابل های فولادی خراب شده را باز کنند، ارائه شد. طولی نکشید که پدربزرگم متوجه شد که کارگران اطراف او عمداً شروع به پیچاندن فولاد کرده اند تا بتوانند آن را تعمیر کنند و غرامت اضافی را دریافت کنند. آن همه بی صداقتی برایش خوشایند نبود. او چندین دهه بعد آن را به یاد آورد و داستان ها را با من در میان گذاشت. من صداقت او را به عنوان یک کارگر تحسین می کردم. او به من آموخت که چقدر مهم است که با مهارت و درستکاری کار کنم. 

یک فوریت خاصی در زندگی ما وجود دارد. شاید این اضطرار محسوس زمان جنگ نباشد، اما به عنوان افرادی که در پیشگاه خداوند کار می کنیم، دعوتی والا و مقدس داریم. صادقانه کاری که با صداقت انجام می شود، کاری است که خدا را گرامی می دارد و برای موقعیت مناسب است. عدم صداقت بسیار آسان است و بسیار طبیعی است. ما باید در برابر آن محافظت کنیم.

با قلبی مخلص

این امر باعث می‌شود که پولس نیز درباره انگیزه‌ها چیزی بگوید: ما باید با «صمیم قلب» به کارفرمایان خود خدمت کنیم (افس. 6:5). انگیزه همیشه یک آزمون دشوار است. ما به راحتی کار اشتباه را به دلیل اشتباه انجام می دهیم. انجام کار درست به دلیل نادرست بسیار سخت تر است. از همه سخت تر این است که کار درست را به دلیل درست انجام دهیم. خدا نه تنها به کاری که ما انجام می دهیم، بلکه به آن نیز اهمیت می دهد چرا ما کاری را که انجام می دهیم انجام می دهیم. انگیزه مهم است. مسلماً انگیزه های درست هر روز و در هر کاری دشوار است. خوب است بدانید که خداوند بخشنده و بخشنده است. اما ما نباید اجازه دهیم که سطح دشواری ما را از تلاش باز دارد.

کارمندان تنها کسانی نیستند که استانداردهایی برای دستیابی به آن دارند - پل همچنین چیزهایی برای گفتن به کارفرمایان دارد. یکی این است که کارفرمایان باید بر اساس همان کد انگیزه های درست زندگی کنند: "استادان، همین کار را با آنها انجام دهید" (افس. 6:9). معلوم می شود آنچه برای غاز خوب است برای غاز نیز مفید است. پولس سپس می افزاید: "از تهدید خود دست بردارید" (افس. 6:9). دستکاری و تهدید راهی برای اداره یک شرکت یا رفتار با کارکنان نیست. ما به تزکیه در مقابل انقیاد بازگشته ایم، اینطور نیست؟ قدرت باید مسئولانه و با قلبی صمیمانه اداره شود 

زمینه روابط خوب بین کارمندان و کارفرمایان برابری ما در برابر خدا است: "هیچ جانبداری با خدا وجود ندارد" همانطور که او به کارفرمایان و کارمندان می نگرد (افس. 6: 9). موقعیت برتر در یک محیط کاری نشان دهنده موقعیت برتر به عنوان یک فرد نیست. هنگامی که کارفرمایان کارکنان را دارای تصویر خدا، دارای کرامت و قداست تشخیص دهند، احترام و رفتار منصفانه به دنبال دارد. وقتی کارمندان کارفرمایان را به عنوان حاملان تصویر می شناسند، احترام به دنبال آن است.  

با تواضع

یکی از فضیلت‌هایی که کتاب مقدس ستایش می‌کند نیز مستقیماً به کار مربوط می‌شود، و آن فضیلت فروتنی است. گاهی اوقات فروتنی را اینگونه درک نمی کنند که خود را اندکی بیشتر از یک حصیر در می دانیم. این تواضع نیست و گاهی فکر می کنیم فروتنی یعنی پنهان کردن استعدادهایمان یا کم اهمیت جلوه دادن آنها. تواضع به این معناست که دیگران را دارای ارزش و سهم بدانیم. این به این معنی است که نگران استفاده از بهترین من برای بهترین دیگران باشم. به این معناست که همیشه به دنبال اعتبار نباشیم، همیشه به دنبال بهترین موقعیت یا جایگاه افتخار نباشیم. این بدان معناست که به اندازه کافی به طرف مقابل اهمیت می دهم که بدانم چیزی برای یادگیری از او دارم. 

فروتنی واقعی و واقعی به بهترین وجه در زندگی تجسم مسیح نشان داده شده است. در فیلیپیان 2، پولس از مثال مسیح و "تحقیر" او در تجسم به عنوان معیاری برای نحوه رفتار ما با دیگران در بدن مسیح استفاده می کند. فروتنی برای یک کلیسای وفادار یا یک خانواده خداپسند ضروری است. 

فروتنی برای کارگران و محل کار نیز ضروری است. رونالد ریگان شعاری روی میزش در دفتر بیضی شکل داشت که در ورق طلایی بود که روی چرم شرابی مهر شده بود. خوانده شد:

IT می تواند انجام شود.

تاکید آشکار بر کلمه می تواند مخالف آن چیزی بود که او اغلب می شنید که مشاوران و معاونانش به او می گفتند که پروژه ها یا ابتکارات مختلف «نمی توان انجام داد».

با این حال، یکی دیگر از گفته های او وجود دارد که کلید این جمله کوتاه قطعی است که به سادگی اعلام می کند که می توان آن را انجام داد. این جمله طولانی‌تر بینش ارزشمندی به ما می‌دهد: «اگر برایتان مهم نباشد که چه کسی اعتبار را دریافت می‌کند، هیچ محدودیتی برای میزان خوبی که انجام می‌دهید وجود ندارد». 

تصور می کنم در اتاقی پر از ژنرال ها، روسای ادارات، و افراد باهوش و کارآمد، چنین جمله ای آن چیزی نیست که آنها به شنیدن آن عادت کرده اند. با این وجود، ریگان فروتنی را یک عنصر ضروری می دانست. البته، ما باید با همکاران کمتر دقیقی که ممکن است ایده‌ها را بدزدند یا برای پیشرفت به کارهای غیرقانونی متوسل شوند، عاقل باشیم. اما، ما اغلب بیشتر به ایگو اهمیت می دهیم تا تیم. و، دوباره، هنگامی که ما "مثل خداوند" کار می کنیم، خدا می داند. این ستایش‌هایی که ما به دنبال آن هستیم، مانند برگ‌های زیتون بر روی تاج‌های باستانی المپیک که بر سر پیروز قرار می‌گیرد، محو می‌شوند. 

اغلب ما بیشتر به اینکه چه کسی اعتبار می‌گیرد اهمیت می‌دهیم تا صرفاً انجام کاری. گاهی اوقات، وقتی فکر می‌کنیم یا می‌گوییم انجام نمی‌شود، به این دلیل است که به‌جای تمرین فضیلت فروتنی، به دنبال خودنمایی بوده‌ایم. ما با کار کردن با یکدیگر و به نمایش گذاشتن بهترین ها در یکدیگر به موفقیت های بیشتری دست پیدا می کنیم تا اینکه برای خودمان جوکی کنیم یا برای شناخت شخصی قرار بگیریم. فروتنی یک فضیلت ضروری مسیحی است و در محل کار ضروری است.   

 

برای یک پاداش خوب

جدای از پولس، جایی که احتمالاً بیشتر از همه در مورد کار می آموزیم، کتاب امثال است. در اینجا نه تنها از شیوه های تنبلان، بلکه از نوع کاری که خدا را گرامی می دارد نیز یاد می گیریم. امثال 16: 3 دستور می دهد: "کار خود را به خداوند بسپارید" و اضافه می کند که "برنامه های شما ثابت خواهد شد." این یکی از بسیاری از اصول کلی مفید ارائه شده در کتاب امثال است. به ما یادآوری می کند که خدا در آغاز، میانه و پایان کار ماست. او بر کار ما مسلط است، همچنان که بر همه مخلوقات و مخلوقات خود مسلط است. این ضرب المثل ما را فرا می خواند تا کاری جز اذعان به آنچه قبلاً وجود دارد انجام ندهیم. با این حال، این یادآوری ضروری است، زیرا ما اغلب فراموش می‌کنیم کاری را انجام دهیم که نتیجه‌ی طبیعی پذیرش آن چیزی است که وجود دارد. ما باید خدا را به عنوان منبع و وسیله و غایت کار خود تکریم کنیم، زیرا او منبع و وسیله و غایت کار ماست.

ضرب المثل های دیگر به جزئیات می پردازند. بسیاری از پاداش کار صحبت می کنند. امثال 10:5 به ما اطلاع می دهد که «کسی که در تابستان جمع می کند پسر عاقل است»، در حالی که برعکس، «کسی که در درو می خوابد، پسری است که شرمنده می شود.» چند فصل بعد، به طور مشابه در می یابیم که "هر که زمین خود را کار کند، نان فراوان خواهد داشت، اما کسی که دنبال کارهای بی ارزش می رود، عقل ندارد" (12:11). و رویکرد نسبتاً مستقیمی که در امثال 14:23 اتخاذ شده است را نباید نادیده گرفت: "در هر زحمتی سود است، اما صحبت صرف فقط به فقر منجر می شود."

ضرب المثل ها همچنین راهی برای بیان این مفهوم از پاداش در سطحی بسیار عمیق تر از انگیزه سود دارند. یک ضرب المثل به ویژه در این زمینه برجسته است: امثال 12:14. در اینجا به ما می گویند: «مرد از میوه دهانش به خوبی سیر می شود و کار دست انسان به او باز می گردد.» پاداشی که در اینجا از آن صحبت می شود، تحقق، رضایت است. در نهایت این رضایت حاصل از جمع آوری ثروت یا چیزهایی نیست که ثروت می خرد. این رضایتی است که از تحقق هدف ما در خدمت به خدا حاصل می شود.

نویسنده کتاب جامعه به این موضوع پی می برد. در آنجا به ما گفته می شود: "هر کس باید بخورد و بیاشامد و از تمام زحمت خود لذت ببرد - این هدیه خدا به انسان است" (جامعه 3:13). برخی این را طعنه آمیز می دانند و معتقدند که نویسنده کتاب جامعه زردی ترین و ژولیده ترین فردی است که تا به حال زندگی کرده است. اما به نظر می رسد این متن، همراه با قطعات مختلف ضرب المثل ها، به چیزی کاملاً واقعی اشاره دارد. خداوند ما را به کار آفریده است و در حین کار، رضایت، رضایت و شادی پیدا می کنیم. این یکی از هدایای خوب خداوند به ماست.

با مهارت

با بازگشت به ضرب المثل ها، بسیاری از آموزه های آن به موضوع مهارت می پردازند. نمونه اش امثال ۲۲:۲۹ است که می گوید: «آیا مردی را در کار خود ماهر می بینید؟ او در برابر پادشاهان خواهد ایستاد. او در برابر مردان گمنام نخواهد ایستاد.» ایده مشابهی در یکی از مزامیر آساف در مورد داوود بیان شده است. آساف به ما می گوید که داوود «اسرائیل را با دست ماهر خود هدایت کرد» (مزمور 78:72). نمونه های دیگری از مهارت را در جای دیگری از کتاب مقدس می بینیم. بزالل و اوهولیاب صنعتگران ماهری بودند که بر طراحی و ساخت خیمه نظارت داشتند. اینها افرادی پر از «مهارت» و «صنعت» بودند که «طرحهای هنری» را ابداع کردند (خروج 35:30-35). بزالل و اوهولیاب با بسیاری دیگر از «پیشکارانی که خداوند در کار بر روی خیمه مهارت [در آنها] مهارت داده بود» پیوستند (خروج 36:1).

در اینجا می آموزیم که هر مهارتی که داریم از خداوند گرفته شده است. او آن را به ما می دهد. اما حتی کسانی که به آنها هدایایی داده شده است باید آنها را پرورش دهند. هر از گاهی روی پروژه های خانگی کار کرده ام. ما حمام‌ها را بازسازی کرده‌ایم، کفپوش‌های چوبی قرار داده‌ایم، تزئینات آن را چیده‌ایم. با این حال، متوجه می‌شوم که اغلب نجارها، برق‌کارها و لوله‌کش‌های ماهر بسیار بهتر از من هستند و بسیار عاقلانه‌تر است که کنار رفته و به یک حرفه‌ای اجازه انجام آن را بدهیم. وقتی پروژه‌ها را انجام می‌دهم، تحت مکتب فکری قرار می‌گیرم که شعار آن این است: «تمام تلاشت را بکن و بقیه را درز بکش». سپس حرفه ای ها را تماشا می کنم. آنها می توانند یک برش عالی ایجاد کنند و یک گوشه کاملا مربعی را قرار دهند. 

این در مورد تماشای ورزشکاران نخبه، نوازندگان کنسرت، هنرمندان، و نجاران، لوله کش ها و برق ها صادق است. مهارت چشمگیر است. کسانی که آن را دارند آن را بی دردسر جلوه می دهند. این نیست. با تمرین، تمرین و تمرین بیشتر به دست می آید. راستش یاد حرف مربی شنای دبیرستانم می افتم. از طریق گوش های غرق آب می توانستم او را بشنوم که می گفت: «تمرین کامل نمی کند. تمرین کامل باعث کامل شدن می شود.» یک سفارش بلند؟ بله. اما پس از آن به یاد می‌آوریم که «مانند خداوند» کار می‌کنیم (کول. 3:23). از آن بلندتر نمی شود.

در بعضی چیزها (تا حدودی) خوب هستم و بعضی چیزها را ندارم. خداوند به همه ما هدایایی عطا کرده و همه ما را به کارهای خاصی فرا خوانده است. اگر کار خود را دعوت بدانیم، مانند بزالئیل و اوهولیاب و بسیاری دیگر که خیمه را برای خدا ساختند به آن نزدیک خواهیم شد. ما کار خود را با دستان ماهر انجام خواهیم داد. و حتی زمانی که در حال انجام پروژه های خانگی هستیم، به ما یادآوری می شود که کار خود را مانند خداوند انجام دهیم.

کار مسیح

آخرین قطعه از این پازل کتاب مقدس در نظر گرفتن مسیح و کار است. ما در اینجا به تجسم می پردازیم، جایی که مسیح را به عنوان انسان کاملاً و واقعی و همچنین کاملاً و واقعاً الهی می بینیم. عیسی در انسانیت خود نقش های خاصی را بر عهده گرفت. او یک پسر و یک برادر بود. او حتی شهروند یک ایالت اشغال شده امپراتوری روم بود. و او پسر نجار و احتمالاً خود نجار بود. مسیح با زندگی کامل در این نقش ها، ارزش و صداقت نقش ها را برای ما، و ارزش و صداقت کار ما را نشان می دهد. اما بیش از این، مسیح از طریق کار رستگاری خود، کاری را که آدم در سقوط انجام داد، خنثی می کند. و او این توانایی و ظرفیت را به ما باز می‌گرداند که همانگونه که خدا ما را در نظر داشت، حاملان تصویر باشیم (اول قرنتیان 15:42-49، همراه با دوم قرنتیان 3:18 در زمینه اطرافش را ببینید).

ما یاد می گیریم که چگونه کار کنیم - و چگونه زندگی کنیم - وقتی به مسیح مجسم می نگریم و در تلاشیم که در همه زمینه های زندگی خود تغییر شکل داده و با تصویر او مطابقت داشته باشیم. در حالی که کار سهم زیادی از زندگی ما را می گیرد، زندگی ما را تعریف نمی کند. اینکه ما در مسیح چه کسی هستیم زندگی ما را مشخص می کند و پره ها از آن مرکز چرخ خارج می شوند. روابط ما، خدمات ما، کار ما، میراث ما - اینها پره ها هستند. همه آنها اهمیت دارند و همه آنها اهمیت دارند. و همانطور که ما در اتحاد خود با مسیح زندگی می کنیم و در هویت خود در او استراحت می کنیم، همه این چیزهای خوب برای همیشه اهمیت دارند و اهمیت دارند. 

وقتی از این منظر به کار خود، دعوت خود می‌بینیم، گویی از کوهی بالا رفته‌ایم و می‌توانیم به افق‌های بلند و وسیع معنا و ارزش کار خود بنگریم. ما نباید تعجب کنیم که کتاب مقدس در مورد کار ما چیزی برای گفتن دارد. با توجه به بسیاری از تصورات نادرست در مورد کار که ما را احاطه کرده است، ما باید سریعاً به صفحات آن برای راهنمایی و راهنمایی مراجعه کنیم. همانطور که به آن نگاه می کنیم، شروع به درک و قدردانی از حرفه می کنیم. مهمتر از همه، کار ما باید «مثل خداوند» انجام شود (کولسیان 3:23). این حقیقت فراگیر باید در تمام کارهایمان پیش روی ما باشد.

بحث و تامل:

  1. از چه راه هایی می توانید رشد کنید تا کار خود را مانند خداوند ببینید و انجام دهید؟ 
  2. کدام یک از دسته های بالا برای شما نقطه قوت است؟ کدام نقطه ضعف است؟
  3. چه کسانی در اطراف شما هستند که نمونه های خوبی برای کار کردن به سوی خداوند هستند؟ چه چیزی می توانید از نمونه آنها یاد بگیرید؟

نتیجه: ساختن یک میراث

دو ساعت در شمال لس آنجلس، در زیر گرمای شدید و بر روی شن‌های صحرای وسیع موهاوی، مکانی قرار دارد که هواپیماها در آنجا می‌روند تا بمیرند. همه هواپیماهای موجود در بندر هوایی و فضایی موهاو برای مردن در آنجا نیستند. آب و هوای خشک مکان مناسبی را برای هواپیماها فراهم می کند تا از خوردگی در زمانی که پارک شده اند و در انتظار بازسازی یا نوسازی هستند جلوگیری کنند. هنگامی که به درستی تعمیر و تجهیز شدند، دوباره به چرخش می روند و کاری را که برای انجام آن ساخته شده بودند انجام می دهند. اما صدها نفر از دماغه تا دم ردیف شده‌اند و برای قسمت‌هایی از هم جدا می‌شوند و می‌میرند. این هواپیماها زمانی شگفتی های مهندسی مدرن بودند. هنگامی که اجسام عظیم فولادی که چندین تن بار را حمل می کردند، از ارتفاع 36000 فوتی بلند شدند و به سلامت فرود آمدند، گرانش را به چالش کشیدند. مهم نیست چند بار پرواز می کنید، در هیجان پرواز دوباره احساس می کنید بچه هستید. شما قدرت را احساس می کنید. احساس می کنید می توانید هر چیزی را فتح کنید. این ماشین ها در میان طوفان ها و تلاطم ها پرواز می کردند. آن‌ها بر فراز رشته‌کوه‌ها برجستند و ساعت‌های بی‌شماری را بر فراز دریاهای وسیع پرواز کردند و از برخورد اجتناب کردند، زیرا بزرگراه‌های نامرئی را در آسمان دنبال می‌کردند. 

آنها توسط نابغه ها و تکنسین های متخصص ساخته شده اند، از الکترونیک پیچیده گرفته تا پرچ های روی درزها. آنها توسط خلبانان بسیار آموزش دیده و منضبط پرواز می کردند و کارکنان آن را خدمه ماهر، صدها خدمه زمینی، حمل کننده چمدان، ماموران بلیط و گیت، و سایر کارمندان خطوط هوایی به هر طریقی در هر پروازی که ثبت می کردند کمک می کردند.

اینها ماشین های نفس گیر هستند، نوار نقاله های انسان های بزرگ برای انجام کارهای بزرگ. و اکنون با برداشتن مخروط های بینی، برهنه شدن ابزار و برداشتن صندلی ها به آرامی در ماسه ها فرو می روند. آنها در حال مرگ آهسته در سایت موهاوی "دره مرگ" هستند.

این هواپیماهای در حال مرگ نمادی از زودگذر بودن میراث ما هستند. حتی کارهای بزرگ و پیچیده هم طول عمر دارند. کارهای باشکوه و عظیمی که امروز انجام می شود فردا فراموش می شود. کتاب جامعه آن را چگونه بیان می کند؟ غرور از باطل. همه چیز باطل است یک بار شخصی اظهار داشت که بهترین راه برای درک کلمه کتاب مقدس "بیهودگی"، کلمه حباب های صابون است. پوف و رفت.

چگونه به ناگزیر بودن محو شدن میراثمان پاسخ دهیم - مهم نیست چقدر بزرگ باشد؟

اول، ما باید بدانیم که کار ما و آنچه در این دنیا انجام می دهیم زودگذر است. علف ها پژمرده می شوند، گل ها پژمرده می شوند. ما جایگزین خواهیم شد. و همانطور که بر اساس کار کسانی که قبل از ما آمده اند ساخته شده است، کسانی که بعد از ما می آیند احتمالاً کارهای بزرگتری از ما انجام خواهند داد. رئیس سابق من، آر سی اسپرول، به ما یادآوری می کرد که قبرستان پر از افراد ضروری است. غیر از این فکر کردن بیهوده است.

به یاد دارم که به استخر YMCA در اسکاتدیل، پنسیلوانیا بازگشتم تا ببینم آیا رکوردهای قدیمی شنای من هنوز پابرجاست یا خیر. یک زمانی، یکی انجام داد. سپس هیچ کدام. سپس کل ساختمان به همراه جعبه های تروفی و دیوار رکورد ناپدید شد. استخر جدید و براق تر آمده بود. 

کاری که ما در این دنیا انجام می دهیم ماندگاری دارد. با این حال، این بدان معنا نیست که میراثی از ما دور است. مجدداً، ما به آن اصل منحصر به فرد برمی گردیم تا بر کار خود حاکم باشد: «مثل خداوند». وقتی کار ما برای خداوند انجام شود - یعنی توسط، از طریق و برای - خداوند، میراثی خواهد داشت. 

موسی چشم انداز کار ما را که این راهنما در پی ارائه آن بوده است بیان می کند: «لطف خداوند خدای ما بر ما باشد و کار دستهایمان را بر ما مستقر کن. آری، کار دست ما را ثابت کن!» (مصور 90:17). کافی است موسی یک بار آن را بگوید. اما دوبار می گوید. این تکرار وسیله ای شاعرانه است که برای تأکید به کار می رود. خدا، در کلام مقدس خود، نه تنها یک بار بلکه دو بار اعلام می‌کند که می‌خواهد کار پست، زمینی و محدود دستان ما را برقرار کند. او دستاوردهای ضعیف ما را می گیرد و مهر تأیید خود را بر آنها می زند و آنها را تثبیت می کند.

وقتی این نوع معنا را در کار خود می یابیم، چیزی دائمی می یابیم، چیزی که فراتر از ما باقی می ماند. با افزایش سن، بیشتر و بیشتر در مورد میراث خود فکر می کنیم. مزمور سرا به وضوح از خدا می خواهد که کار دستانش را تثبیت کند - تا خدا چیزی را دائمی و ماندگار کند. میزانی که ما کار خود را به عنوان دعوتی برای خدمت و در نهایت تجلیل از خدا می بینیم، تا چه حد ماندگاری میراث ما خواهد بود، میراثی از کار خوب و صادقانه که برای جلال خداوند انجام شده است.

جان کالوین زمانی گفت: «هر فردی دعوت خاص خود را دارد که خداوند به عنوان نوعی پاسگاه به او محول کرده است تا در طول زندگی غافلگیرانه تعجب نکند.» این مکان و کاری است که خداوند ما را به آن فرا خوانده است. خدا از ما فقط یک چیز می خواهد: مباشران وفادار دعوت هایی که به ما سپرده است و مباشران وفادار پست های نگهبانی خود باشیم.

علاوه بر مزمور موسی، مزمور 104 را نیز داریم تا به ما کمک کند کار و میراث خود را درک کنیم. 

مزمور 104 هم عظمت خدا را در خلقت و مخلوقات و هم عظمتی را که در کار در خلقت و مخلوقات دیده می شود، مورد توجه قرار می دهد. مزمورنویس شیرهای جوانی را که "برای طعمه خود غرش می کنند و غذای خود را از خدا می خواهند" تجلیل می کند (مزمور 104:21). مزمور سرا حتی از چشمه‌هایی صحبت می‌کند که «در دره‌ها می‌جوشند» و «میان تپه‌ها جاری می‌شوند» (مزمور ۱۰۴:۱۰). کل مزمور به خوبی مطالعه و مراقبه را جبران می‌کند، زیرا ما به معنای کار کردن - جلال دادن خدا در محل کار - فکر می‌کنیم. اما آیات 24 تا 26 تمرکز خاصی را بر کار انجام شده توسط تنها مخلوقاتی که در تصویر خالق آفریده شده اند، می دهد. این آیات بیان می کند:

24: خداوندا، اعمال تو چقدر زیاد است! همه آنها را با حکمت آفریدی. زمین پر از موجودات شماست

25: اینجا دریاست بزرگ و وسیع که پر از موجودات بی شمار است، موجودات زنده کوچک و بزرگ

26: کشتی ها می روند، و لویاتان که برای بازی در آن تشکیل دادید.

واضح است که دریا و موجودات دریایی بر عظمت و عظمت و جمال خداوند گواهی می دهند. وقتی نهنگ آبی را در نظر می گیریم، طول یک سوم یک زمین فوتبال، فقط می توانیم با هیبت بایستیم. یا چه کسی تحت تأثیر کوسه ها قرار نگرفته است؟ اما به آیه 26 دقت کنید. مزمورنویس دو چیز را به موازات یکدیگر قرار می دهد: کشتی ها و لویاتان. کتابهای منظوم مانند مزامیر و ایوب و حتی کتابهای نبوی گاه به گاه به این موجود یعنی لویاتان اشاره دارند. هیچ گمانه‌زنی در مورد هویت دقیق این موجود کم نشده است. آیا این یک نهنگ بزرگ است؟ آیا دایناسور است؟ یک ماهی مرکب غول پیکر؟ چیزی که به یقین می دانیم این است که لویاتان نفس ما را بند می آورد. ما احتمالاً از این کلمه استفاده می کنیم عالی اغلب اوقات و آن را از مشت لفاظی خود تهی کرده اند. اما در این مورد کلمه مناسب است: لویاتان عالی است.

لویاتان هم دوست دارد بازی کند. ما نمی توانیم آن را از دست بدهیم. جاناتان ادواردز در نوشتن عنکبوت پرنده اشاره کرد که وقتی این عنکبوت پرواز می کرد لبخندی بر لب داشت. این امر ادواردز را به این نتیجه رساند که خداوند «لذت و سرگرمی انواع موجودات، حتی حشرات» را فراهم کرده است. حتی لویاتان. و سپس موجود دیگر در آیه 26 وجود دارد. خلقت خدا و خلقت ما در کنار هم قرار گرفته اند، دقیقاً در کنار هم به موازات یکدیگر. مزمورنویس از لویاتان شگفت زده می شود، و مزمورنویس از کشتی ها شگفت زده می شود. بگذارید این کشتی ها غرق شوند. خدا چقدر برای ما مهربان است که خم می شود تا کار ما را دارای ارزش واقعی و واقعی ببیند؟

در حالی که به خواندن این مزمور ادامه می دهیم، متوجه می شویم که در اینجا چیزی بیش از غول های طبیعی و مصنوعی وجود دارد که از دریاها عبور می کنند و در امواج بازی می کنند. آیه 27 به ما می گوید: «این همه»، که به همه مخلوقات خدا اشاره دارد، «به تو نگاه می کنند تا در موعد مقرر غذایشان را به آنها بدهی. وقتی دستت را باز می کنی، پر از چیزهای خوب می شوند.» ما لذت می بریم، رضایت می گیریم، از کارمان معنا می گیریم. ما به موهبت های خدادادی، منابع خدادادی خود اعتراف می کنیم و سپس سر کار می رویم. و بعد ما راضی هستیم. شراب قلب ما را شاد می کند (v15). آفریده های ما، آثار دست های ما، ما را شگفت زده می کند. هواپیما، قطار، اتومبیل و کشتی. و کتاب‌ها و سوابق و معاملات فروش و مشاغل، ساختمان‌ها، مدارس و کالج‌ها، کلیساها و وزارتخانه‌ها - همه این آثار دست ما ما را شگفت‌زده می‌کند و ما را شادی عمیقی به ارمغان می‌آورد. همه هدیه خداست اگر به دنبال انگیزه برای کار خود هستید، آن را پیدا کرده اید.

اینها همه نتیجه کار ماست. اما هیچ یک از اینها هدف اصلی یا نتیجه نهایی کار ما نیست. هدف اصلی ما در آیه 31 آمده است: «جلال خداوند جاودانه باد. خداوند از اعمال او شادی کند.» کار ما معنا دارد. کار ما به کسی اشاره دارد که در تصویر او ساخته شده ایم. همانطور که کار می کنیم، خدا را جلال می دهیم. وقتی کار می کنیم، خدا از ما راضی است. اکنون ما به طور تصادفی به میراث خود رسیده ایم. "کشتی ها می روند!" کشتی هایی که ما ساختیم و به ساختن ادامه خواهیم داد. سرافرازی خداوند. 

پولس به صراحت می گوید: "هر چه می کنید، همه را برای جلال خدا انجام دهید" (اول قرنتیان 10:31). این قطعاً در مورد کار ما صدق می کند. ما باید مانند یوهان سباستین باخ، بتوانیم دو مجموعه حروف اول را به هر کاری که انجام می دهیم اضافه کنیم: حروف اول خودمان و حروف اول SDG. سولی دیو گلوریا. و همانطور که انجام می دهیم، متوجه خواهیم شد که سخنان مزمورنویس حقیقت دارد. ما متوجه خواهیم شد که لطف خدا بر ماست، و او به لطف خود و برای جلال خود، کار دستان ما را استوار می کند.

از اینجا به کتاب صوتی دسترسی پیدا کنید