دانلود PDF انگلیسیدانلود PDF اسپانیایی

فهرست مطالب

مقدمه: زندگی ایوب
اصل اول: مردم شما را ناامید خواهند کرد
اصل دوم: ارج نهادن به دیگران بهتر از خود
اصل سوم: در برابر عصبانی شدن مقاومت کنید
اصل چهارم: خدا شما را ناامید نخواهد کرد
اصل پنجم: دعا برای کسانی که مرتکب ظلم می شوند

راه رفتن و پرستش از طریق بی عدالتی شخصی

توسط دانیل اس. دوما

انگلیسی

album-art
00:00

مقدمه: زندگی ایوب

مردی از سرزمین اوز بود. آن مرد نمونه نهایی رسیدگی به بی عدالتی شخصی به شیوه ای کتاب مقدس بود. این یک کابوس یک روز بود. شخصیت او قوی بود. او خدا را دوست داشت و از او می ترسید. او در اوج حرفه خود بود. همین بس که بگویم زندگی در اوز خوب بود.

سپس روزی فرا رسید که گفتگوی کیهانی بین شیطان و خدا، در بارگاه های آسمانی همه جا، ایوب را در تیررس قرار داد. تنها در یک روز او تجارت حمل و نقل، تجارت پوشاک، تجارت کشاورزی، قهوه عمودی و توانایی خود در استخدام، تغذیه و مراقبت از تیم های خود را از دست داد. چه کسی دوباره برای این تایتان کار می کند؟ فرهنگ پیرامون کسب و کار او و دیگر استارت آپ ها خصمانه شد و توسط تروریست های صابئین مورد حمله قرار گرفت. دیگر کار کردن برای شرکت های شغلی "ایمن" تلقی نمی شد. شغل فقط در یک روز همه چیز را از دست داد. آه چقدر قدرتمند افتاده بود.

صعود شهاب‌سنگ او به موفقیت و سقوط ناگهانی همه‌جانبه نیاز به توضیحی دارد. گاهی اوقات، ما چنین مصیبتی را تجربه می‌کنیم، زیرا آن را از طریق گناهکاری خود و/یا تصمیم‌گیری نادرست بر سر خود می‌آوریم. ما بی نقص و مستعد نیستیم که گهگاهی انتخاب بدی داشته باشیم، و خدا کسانی را که دوست دارد، تربیت می کند (عبرانیان 12:7-8). گاهی اوقات ما هدایای سختی را تجربه می کنیم تا یاد بگیریم در روزهای تاریک دیگران از آنها مراقبت کنیم و به آنها مشاوره دهیم. با این حال، این مورد برای ایوب نبود. هیچ یک از این دو توضیح دقیق نیستند. در واقع، او همه چیز را درست انجام می داد! ایوب 1:1 می گوید که ایمان او به خدا خیره کننده بود. از خدا می ترسید و حساب گناه کوتاه می کرد. شخصیت او غیرقابل استیضاح بود. او یک رهبر وظیفه شناس بود - یک پدر بزرگ و یک تاجر در سطح جهانی با مجموعه ای گسترده از مشاغل. بعداً در فصل اول، خود خدا نیز صحت همه اینها را تأیید می کند. خداوند از شیطان می‌پرسد: «آیا درباره بنده من ایوب شنیده‌ای، زیرا هیچ کس مانند او در زمین نیست، مردی بی‌عیب و درستکار که از خدا بترسد و از بدی دور شود؟» (ایوب 1:8). علاوه بر این در 2:10، همسر محبوب او (همسران ما ما را بهتر می شناسند) نیز شخصیت بی نقص و ستاره ای او را تایید می کند. پس این مصیبت با عمل خودش یا گناهی که پنهان کرده بود به وجود نیامد. این آزمایشی نبود که خودش ساخته باشد. این خارج از کنترل، دانش و نفوذ او بود. زندگی در اوز خوب بود تا زمانی که نبود. این به توضیح اینکه چرا اتفاقات بد برای افراد خداپرست می افتد کمک می کند. علت همه اینها خداست. خدا می دانست که ایوب می تواند از پس این بی عدالتی برآید.

فصل اول ایوب چالشی را که شیطان با خدا مطرح کرد برای ما ثبت می کند. او اظهار داشت که ایوب فقط به خدا خدمت می کند زیرا او را برکت می دهد و یک پرچین روحانی در اطراف او قرار می دهد (1:10). شیطان ادعا کرد که زندگی برای ایوب بسیار آسان است. چه کسی خدا را با این پرچین عظیم در مورد او و نعمت های دائمی تعقیب نمی کند؟ خدا می گوید، به هیچ وجه، شما در مورد انعطاف پذیری ایوب قضاوت اشتباهی کرده اید و ممکن است برای اثبات آن به سراغ او بروید. جز اینکه نمی توانید به سلامت جسمانی او دست بزنید. بنابراین ایوب هدف یک گفتگوی کیهانی می شود. آنچه بعد اتفاق می افتد شگفت انگیز و باورنکردنی است.

شیطان از حضور خدا دور می شود (در واقع فکر عجیبی است که شیطان زمین خورده کثیف در واقع در حضور خداست [ایوب 1:6]) و به طور سیستماتیک شهرت ایوب را در بازار از بین می برد. هرچقدر هم که بد بود، من کاملاً مطمئن هستم که ایاب جمع می‌شود، می‌کاود و با خودش فکر می‌کند که «ما می‌توانیم دوباره بسازیم». او یک بار این کار را کرد؛ او می تواند آن را دوباره انجام دهد. این ممکن است در مورد تجارت عمودی او صادق باشد، اما در مورد فرزندانش چطور؟ آنچه بعد اتفاق می افتد نفس گیر است. ایوب بهترین زندگی خود را سپری می کند و از یک پیام رسان خانواده خبر می گیرد که یک گردباد عجیب خانه پسر بزرگش را ویران کرده است. همه فرزندانش در آن روز خاص جمع می شدند و جشن می گرفتند. خانه زیر گردباد فرو ریخت و همه ده فرزند او را کشت. چه کابوس روزی که در فصل اول ایوب ثبت شده است. مطمئناً ایوب این سؤال را می‌پرسد که «چرا؟» کابوس شخصی و تاریکی بی امان او به احتمال زیاد جای خود را به شک خواهد داد، درست است؟ این یک ظلم همه جانبه در زندگی یک انسان خداپرست است. همانطور که تمام فصل اول ایوب را می خوانید، نمی توانید از خشم علیه شیطان و تاکتیک های او خودداری کنید. ایوب کاملاً بی خبر بود و آن روز به سادگی از خواب بیدار شد و فکر کرد زندگی در اوز خوب است. او به عنوان یک تاجر، شوهر و پدر آن را درهم شکست.

فصل اول هم با غم و هم با عبادت به پایان می رسد. ایوب خود را از روی زمین بلند کرد (بی شک این خبر هولناک او را خم کرده و به زانو انداخته بود)، سرش را به یادگاری از اندوهش تراشید و عبادت کرد (1:20). عبادت در این لحظه چگونه ممکن است؟ او آنقدر با خدا راه رفته بود که این تنها پاسخ مناسب و کتاب مقدسی به بی عدالتی همه جانبه بود. در پایان روز، کتاب مقدس با تأکید بیان می کند که «ایوب گناه نکرد» (1:22؛ 2:10). اگرچه آن روز غیرقابل توضیح بود، اما الهیات او دست نخورده، سالم و پر جنب و جوش باقی ماند. او حتی گفت: "خداوند می دهد و خداوند می برد، نام خداوند مبارک باد" (1: 21).

آیا اکنون می بینید که چرا این نمونه نهایی ما از راه رفتن و عبادت در بی عدالتی شخصی عمیق، غیرقابل توضیح و همه جانبه است؟ اتفاقات بدی بدون تقصیر برای این مرد خداپرست می افتد. ایوب در پاسخگویی، الهیات و مهارت های زندگی خود برای گذر از این بی عدالتی قهرمان است. یعقوب، برادر ناتنی عیسی، در نامه خود در عهد جدید می گوید: "آیا درباره استقامت ایوب شنیده ای؟" (یعقوب 5:11). پیش از این، یعقوب در نامه‌اش به مخاطبان خود گفت: «وقتی از آزمایش‌های مختلف عبور می‌کنید، این همه شادی را بشمارید، زیرا می‌دانید که آزمایش ایمان شما استقامت ایجاد می‌کند» (یعقوب 1: 2). ما باید بیاموزیم که چگونه از طریق بی عدالتی شخصی وارد و عبادت کنیم. یا به قول نویسندگان کتاب مقدس، ما باید استقامت را در چارچوب بی عدالتی های شخصی بیاموزیم. زندگی پر از بی عدالتی است. آیا برای آن آماده هستید؟ مهم نیست که برای شما اتفاق بیفتد، بلکه زمانی است.

بی عدالتی های شخصی سخت ترین راهیابی هستند زیرا ممکن است هرگز در این زندگی دلیل آن را روشن نکنیم. دست حاکم خدا ممکن است هرگز توضیحی به ما ندهد و مردم اغلب بدون اینکه دلیل واقعی را بفهمند به گور می روند. بر اساس تجربه من، تعداد بسیار کمی از آن‌ها را پاک کرده‌اند و به کسی که نسبت به آن بی‌عدالتی کرده‌اند باز می‌گردند و اعتراف می‌کنند که چه کاری و چگونه این کار را انجام داده‌اند. من نیز مانند بسیاری دیگر، سؤالات حل نشده زیادی دارم که می‌خواهم وقتی به بهشت می‌رسم درباره موضوع بی‌عدالتی بپرسم. همانطور که یکی از نویسنده ها می گوید، عطایای سخت خداوند ما را تقدیس می کند تا بتوانیم استقامت به دست آوریم. پولس در دوم قرنتیان 1 بیان می‌کند که خدا به ما اجازه می‌دهد تا از چیزهای خاصی عبور کنیم تا بتوانیم از طریق الهیات و تجربیات زندگی خود بهتر به دیگران خدمت کنیم.

صرف نظر از این، ما سرباز منتظر روشنی در آینده هستیم، چه در این زندگی و چه در زندگی بعدی. ما برنامه‌هایمان را می‌سازیم، اما خدا به قدم‌هایمان دستور می‌دهد. یا به تعبیر امروزی، ما برنامه هایمان را با مداد می نویسیم، اما خدا یک پاک کن الهی دارد و این حق را دارد که برنامه های ما را برای خیر و جلال خود اصلاح کند.

اعتراف می‌کنم که بی‌عدالتی یکی از سخت‌ترین چیزها در سفر مسیحی من بوده است و شاید این تجربه شما نیز باشد. من مردی با پوست نازک نیستم و بی‌عدالتی‌های زیادی برای من اتفاق افتاده است - و به دلیل اینکه فردی بیش از حد حساس هستم در مورد تخلفات جزئی صحبت نمی‌کنم. ای کاش افراد خاصی صادق و صریح باشند، اما در این دنیای Genesis 3 این تجربه من بوده است که حل کردن همیشه ممکن نیست. صادقانه بگویم، برخی از مردم هرگز نمی توانند از این یک مانع رازداری حاکمیتی عبور کنند و در نهایت روح آنها را خراب می کند، آنها را از تلنگرهای معنوی خارج می کند و زندگی معنوی آنها را از کار می اندازد. ما باید در برابر اصرار مقاومت کنیم که به ناشناخته اجازه دهیم زندگی ما را نابود کند. مهمتر از آن، ما باید به دست مقتدر خدا اعتماد کنیم که اول اجازه داد این اتفاق برای ما بیفتد. نقطه صفر برای بی عدالتی، اعتقاد به دیدگاه عالی به خدا و اطمینان به اینکه او نقشه ای کشیده است که برای من خوب است و او را تجلیل می کند.

مثال ایوب بسیار بزرگ است، اما تنها نمونه نیست. کتاب مقدس مملو از نمونه هایی از بی عدالتی شخصی است. کتاب پیدایش تا حدودی شلوغ است به عنوان سابقه بی عدالتی. اختلاف قابیل و هابیل به عنوان خواهر و برادر در نفس آخر هابیل به پایان می رسد. یوسف به بردگی فروخته می شود و توسط برادران خود به مصر فرستاده می شود (در ادامه در مورد آن بیشتر خواهد شد). بی عدالتی شخصی بخشی از زندگی در دنیای شکسته پیدایش 3 است، جایی که گناه فاسد می شود و خود را در بی عدالتی های متعدد نشان می دهد. شما کتاب مقدس را می خوانید و تعجب می کنید که چگونه مردم در مصیبت های مختلف خود تحمل می کنند، زنده می مانند و حتی پیشرفت می کنند. این دقیقاً هدف این راهنمای میدانی است. اجازه دهید در ادامه مطلب در خدمت شما باشم تا بتوانید بی عدالتی شخصی را به شیوه ای سالم و خداپسندانه از بین ببرید.

بی عدالتی شخصی سهم من بوده است. برای بسیاری از رهبران این امر به سادگی با قلمرو همراه است. این یکی از دلایلی است که شما عبارت رهبری را می شنوید: "در اوج تنهاست." خرابکاری در بالا، حسادت در پایین، و رقیق شدن در وسط. مبارزه واقعی است. من شخصاً در تمام عمر و خدمتم آن را تجربه کرده ام. به لطف خدا نه تلخم و نه از ترک سر باز می زنم و نه ناامید هستم. می دانم که ممکن است برای شر ساخته شده باشد، اما خدا از آن برای خیر من استفاده کرد. به عنوان یک موضوع سابقه، من را به رهبر بهتری با استقامت و عزم بیشتر تبدیل کرده است. من حتی برای دشمنانم هم ترحم می‌کنم زیرا آنها باید با انتخاب‌های غمگین و وجدان شکسته‌شان کنار بیایند.

نگرانی من این است که برای بسیاری، بی عدالتی های شخصی اعتماد آنها به خدا را از بین ببرد، ایمان آنها را از بین ببرد، رهبری آنها را منحرف کند، و آنها را در فضای ذهنی بدی رها کند. هدف این راهنمای میدانی این است که دیدی تازه برای راه رفتن و پرستش عیسی از طریق بی عدالتی شخصی به شما بدهد. بیایید با برخی از اصول ضروری برای غلبه بر بی عدالتی شخصی در این زندگی و مقابله با چروکیدگی روح که اغلب با بی عدالتی شخصی همراه است، غوطه ور شویم. من معتقدم پنج اصل کلیدی وجود دارد که به شما کمک خواهد کرد.

اصل اول: مردم شما را ناامید خواهند کرد

یکی از دردهای بزرگ زندگی این واقعیت است که اطرافیان و حتی نزدیکان شما می توانند شما را ناامید کنند. خانواده کوچک ما وقتی در خانه خودمان اتفاقی می افتد با من شوخی می کنند، پسرها می گویند: "من عصبانی نیستم، فقط از شما ناامید هستم." حدس می‌زنم به اندازه کافی این را گفته‌ام که بازی جوانمردانه است که وقتی چیزی را خراب می‌کنم یا به عنوان پدر در حق آنها گناه می‌کنم، آن را به من برگردانند.

صادقانه بگویم، در بیشتر قسمت های زندگی ما ناامیدی شدیدی را تجربه می کنیم. مردم ما را ناامید کردند. مردم محو می شوند. خانواده خودمان می توانند ما را ناامید کنند. آمریکای شرکتی می تواند ما را ناامید کند. همکاران می توانند ما را ناامید کنند. کلیسای محلی می تواند ما را ناامید کند. و تیم های ورزشی می توانند ما را ناامید کنند. حرف من ساده است: زندگی پر از بی عدالتی شخصی و شکستگی است. زندگی در اجتماع کثیف است. با این حال، زندگی در اجتماع بخشی از برنامه خدا برای ما است. انزوا یک مفهوم کتاب مقدسی نیست و قطعاً عاقلانه نیست. خدا از اول گفت خوب نیست انسان تنها باشد. او به آدم کمک کرد، حوا، که در ذات برابر بود، اما در عملکرد متفاوت بود. یکی از آیات مورد علاقه من امثال 18: 1 است که بیان می کند که احمقانه است که ما بخواهیم این زندگی را به تنهایی طی کنیم. اگر تلاش کنیم، «در برابر همه قضاوت های درست خشمگین می شویم». بنابراین قرار است ما با هم برویم - برای انجام زندگی مشترک - و در درون این باهم بودن ناامیدی ها و بی عدالتی های بسیاری وجود دارد. اگرچه از آنجایی که همه ما گناه کرده ایم و از جلال خدا کوتاهی کرده ایم، هیچ رابطه کاملی وجود ندارد، اما هنوز بسیاری از روابط ناقص شگفت انگیز وجود دارد. ما چیزهای زیادی برای یادگیری از یکدیگر داریم و سرمایه گذاری روی یکدیگر خوب، درست و زیبا است. اگرچه گاهی اوقات ناامید کننده است، اما باید اعتراف کنیم که با هم بهتر از جدایی هستیم.

پس بیایید درباره افراد ناقصی که خداوند وارد زندگی ما می کند بحث کنیم. باید تکرار کرد که زندگی بهم ریخته است، به خصوص وقتی صحبت از روابط به میان می آید، اما من به شما توصیه می کنم که به تمام روابطی که خداوند در زندگی شما آورده است فشار بیاورید. پیگیری مربیان و دوستان برای رشد معنوی و زندگی شما ضروری است. امثال ۲۷:۶ بیان می‌کند که «وفادار زخم دوستان است.» چرا؟ چون دوستان از جلو به شما خنجر می زنند نه از پشت. من شما را نمی دانم، اما می خواهم ببینم چاقو می آید و بدانم چه کسی آن را در من فرو می کند. علاوه بر این، از آنجایی که داشتن دوستان ضروری است، به این معنی است که همه چیز ابتدا از این شروع می شود که ما یک دوست خوب باشیم (این یک اصل پاداش بود اما درست است). اگر دوستان خوبی می خواهید، باید یک دوست عالی باشید. برای داشتن مربیان باید مایل باشید که راهنمایی شوید. پیدا کردن یک مربی خوب گاهی اوقات یک چالش است، و یک مربی قابل آموزش نیز یک چالش است (به راهنمای میدانی دکتر بو هیوز مراجعه کنید). هرگز تسلیم نشوید و به دنبال دوستان و مربیان خود دست نکشید. اگر تمایلی به ریسک کردن و پرورش دوستان و مربیان مادام العمر نداشته باشید، از رشد معنوی خود جلوگیری خواهید کرد.

به یاد دارم که در کتاب فیلیپیان در عهد جدید تلاش کردم و در حین خواندن فصل اول، کمی مبهوت شدم. پولس رسول درباره اطرافیانش که از حبس او سوء استفاده می کردند، اظهار نظر می کند. برخی در واقع از زندان او برای بهبود وضعیت خود در فیلیپی استفاده می کردند. وقتی پایین بود به او لگد می زدند. آنها بدترین و نه بهترین را در مورد پل باور داشتند. شاید آنها در حال خواندن سرفصل های مزاحم بودند. داشتند رزمنده را زیر اتوبوس می انداختند. بنابراین وقتی این را خواندم، متقاعد شدم که پولس رسول می‌خواهد کار را درست کند، آنها را صدا کند و به آنها اجازه دهد که تازیانه بر زبان بیاورند. اما این چیزی نبود که من خواندم. او در واقع گفت که برای برخی از مردم، زندانی شدن او به آنها شجاعت داد تا با جسارت بیشتری برای مسیح صحبت کنند. در واقع آنها را شاهدان قوی تری ساخت. با این حال، برای دیگران، آنها مسیح را از روی حسادت و جاه طلبی اعلام کردند. این تلاش آنها برای افزودن بر درد و سختی زندان او بود تا از وضعیت اسفبار پل استفاده کنند. پولس پاسخ می دهد: "پس چی؟" او چگونه باید به این افراد که او را ناامید می کنند پاسخ دهد؟ او سپس این آیه را می‌نویسد که رهبری را شکل می‌دهد: «فقط این است که از هر جهت، خواه به تظاهر و خواه در حقیقت، مسیح اعلام می‌شود، و من از آن شادی می‌کنم» (فیلیسیان 1:18). چگونه می تواند این را بگوید؟ بی‌عدالتی شخصی آنها چنان نمایان است که او آنها را فرا می‌خواند. ای دوست، انجیل مربوط به ما نیست. هدف این نیست که ما را مشهور کنیم، بلکه عیسی را مشهور کنیم. این مستلزم آن است که پایین بیاییم و پایین بمانیم. در روح یحیی تعمید دهنده: من باید کاهش یابد و او باید افزایش یابد (یوحنا 3:30).

پولس آنقدر به دیگران فکر می کرد که حاضر نشد این موضوع را در مورد خود یا شهرتش مطرح کند. همانطور که او در کولسیان 3:1 گفت: ما باید به چیزهای بالا فکر کنیم نه چیزهایی که نمی توانیم در اینجا تغییر دهیم. اگر این یک مورد تقسیم عقیدتی و سوء تفاهم بود، پولس به این مناسبت دست می زد و کار را درست می کرد. اما اینطور نبود. این یک بی عدالتی شخصی بود که مستقیماً متوجه او شد. ستون فقراتش را سفت کرد، غرورش را قورت داد و سرباز کرد. دیدگاه او نسبت به انجیل او را در انگیزه انجیل مناسب نگه داشت. روح خدا او را نگه داشت که در روح راه برود (گل 5: 16-26 را ببینید). او به خوبی می دانست که مردم او را ناامید خواهند کرد. وقتی برای اولین بار این را خواندم، احساس کردم که یک حس بی عدالتی در قلبم موج می زند. چگونه می‌توانستند با مردی که بیشتر از همه در این راه فداکاری می‌کرد، رفتار کنند؟ اخیراً به من گفته شد که "کلیسا برای گناهکاران امن نیست." چه بیانیه غم انگیزی آیا هتل مقدسین شده ایم و بیمارستان گناهکاران نیستیم؟ عیسی برای کسانی که به پزشک نیاز دارند آمد، نه برای سلامت کامل. عیسی برای بیماران و دل شکسته ها آمد، اما گاهی پیروانش این را فراموش می کنند.

من آن قسمت را متحول کردم و یادآور شدم که در این زندگی سختی ها و ناامیدی های زیادی وجود خواهد داشت، و بسیاری از آنها در "دوستی ها" اتفاق می افتد - حتی گاهی اوقات کسانی که وقت و انرژی خود را برای خدمت به آنها اختصاص داده اید. اغلب مردم بیشتر از اینکه به دیگران اهمیت می دهند به خودشان اهمیت می دهند. آنها یک انتخاب بد در مورد حفظ خود انجام می دهند و شما در نهایت به زیر اتوبوس ضرب المثل پرتاب می شوید. خبر خوب این است که روزی خداوند تمام اشتباهاتی را که حتی آنهایی که به اصطلاح "دوستان" در حق شما انجام داده اند، اصلاح خواهد کرد. خداوند می گوید انتقام از آن من است (رومیان 12:19).

همانطور که بیشتر در کتاب فیلیپیان مطالعه می کردم، این را خواندم: "همه چیز را بدون غر زدن یا اختلاف انجام دهید" (2:14). این حکمت انجیل و فرمانی قوی است. خواندن ساده و سخت است، درست است؟ از چیزهایی که نمی توانید تغییر دهید شکایت نکنید. مردم همان کاری را انجام می دهند که مردم انجام می دهند. "این همان چیزی است که هست." سپس با این جملات آزاد کننده مواجه شدم: «امیدوارم در خداوند عیسی تیموتائوس را به زودی نزد شما بفرستد تا من نیز از اخبار شما خوشحال شوم. زیرا من هیچ کس مانند او را ندارم که واقعاً به فکر رفاه شما باشد. زیرا همه آنها به دنبال منافع خود هستند، نه منافع عیسی مسیح" (2: 19-21).

تیموتائوس یک همراه بی نظیر برای پولس رسول بود. تصور اینکه پل اینقدر در روابط ضعیف بود، سخت است. او فقط می توانست به یک نفر فکر کند، تیموتی. ما خوشبختیم که یک یا شاید دو دوست مادام العمر داریم که همیشه ما را دوست دارند (مثل 17:17). دوستان "آب و هوای بد" بهترین هستند و به ندرت پیدا می شوند. پل یک ماشین مسافرتی بود، همه را می شناخت، فوق العاده محبوب بود، سکوی شگفت انگیزی داشت و در قرن اول یک ستاره راک بود. او فقط می تواند به یک پسر فکر کند که در قلبش جاه طلبی خودخواهانه نداشته باشد؟ این یک یادآوری است برای همه ما که دوستی ها می آیند و می روند. اما خودتان را خوشبخت و خوش شانس بدانید که یک یا دو دوست مادام العمر دارید. یا همانطور که سلیمان گفت: "دوستی که از برادر نزدیکتر است" (امثال 18:24).

پولس رسول در طول نامه های خود خاطرنشان کرد که افراد خاصی (حتی آنها را نام برد) ایمان را ترک کرده اند، روح آنها را کشتی غرق کرده و او را ناامید کرده اند. همه ما برای تقدیس روابط نیاز داریم، اما این هزینه دارد. حتی ممکن است هر از گاهی خطرناک باشد. هیچ دوست ارزان قیمتی وجود ندارد. دوستان واقعی وجود دارد و سپس دوستان معامله وجود دارد. امیدوارم شما یک دسته از دوستان واقعی داشته باشید و از کسانی که فقط چیزی می خواهند و صرفا گیرنده هستند و نه بخشنده دوری کنید. حتی اگر مردم شما را ناامید کنند، به شما دستور داده شده که مربیان و دوستانی داشته باشید تا در زندگی شما صحبت کنند. شما فراخوانده نشده اید که در انزوا یا خارج از شبکه زندگی کنید. به خاطر گسترش انجیل و خیر دیگران، ما به تلاش خود ادامه می دهیم. همه ما با لنگی از یک دوستی شکسته گذشته راه می رویم. ممکن است کمی آهسته تر راه برویم، اما به هر حال به راه رفتن ادامه می دهیم. چگونه اینگونه زندگی کنیم؟ بیایید ادامه دهیم و کمی عمیق تر بگردیم.

سوالاتی برای انعکاس
چه کسی در زندگی شما به طور عمده شما را ناامید کرده است؟ چه اقداماتی ممکن است لازم باشد برای بخشیدن آنها انجام دهید؟
چرا وقتی با بی‌عدالتی‌های شخصی مواجه می‌شوید، انتظار دارید که مردم اغلب شما را ناامید کنند، مفید است؟

 

اصل دوم: ارج نهادن به دیگران بهتر از خود

برای من جالب است که همه این اصول مدیریت روابط و سختی ها را در نامه ای یاد می گیریم که صریحاً درباره شادی و شادی است. کلمات «شادی»، «شادی» و «شادی» در این نامه عمیق کوتاه سی و دو بار استفاده شده است. دوستی زمینی مستلزم یک کامیون تلاش و فروتنی است. همانطور که قبلا ذکر شد، برای پایین آمدن ما باید خود فراموشی و انکار خود را بیاموزیم (فیلیسیان 2:3). اما این کافی نیست. عبارت بعدی در واقع به ما می گوید که باید به دیگران بیشتر از خودمان احترام بگذاریم. می دانم گفتنش راحت تر از انجام دادن است. پس بله، ما باید دفاع بازی کنیم و غرور خود را از بین ببریم، اما باید تهاجمی هم بازی کنیم و دیگران را بهتر از خود بدانیم. و نه فقط کسانی که ما را دوست دارند و مانند ما فکر می کنند. توجه داشته باشید که در فیلیپیان 2: 4، صرفاً نمی‌گوید که برخی افراد را مهم‌تر از خود بدانیم، بلکه به سادگی می‌گوید: «دیگران را از خود مهم‌تر بشمارید» (فیلیپیان 2: 3). من معتقدم که این تنها زمانی می تواند انجام شود که بدانید که شما بدترین گناهکار در اتاق هستید. سعی می کنم صبح از خواب بیدار شوم و اولین فکرم را بکنم که "رئیس گناهکاران" هستم. این دقیقاً همان چیزی است که پولس رسول گفت: "گفتار قابل اعتماد و سزاوار پذیرش کامل است که مسیح عیسی به جهان آمد تا گناهکاران را نجات دهد که من از همه آنها هستم" (اول تیموس 1: 15). چگونه متوجه خواهید شد که آیا این نگرش و طرز فکر مناسب را دارید؟ وقتی مردم با شما مانند یک گناهکار رفتار می کنند، چگونه پاسخ می دهید؟ آیا می گویید: «بله، من هستم. تو قاطی را گرفتی»؟ یا به سمت حالت تدافعی و انکار حرکت می کنید؟

یعقوب 4: 6 می گوید که خدا در برابر مغرور مقاومت می کند اما به فروتنان فیض می بخشد. افراد زیادی هستند که در برابر شما و رهبری شما مقاومت می کنند، اما یکی وجود دارد که نمی خواهید فعالانه در برابر آن مقاومت کنید و آن خداست. هنگامی که شما یک جهان بینی کتاب مقدسی را اتخاذ می کنید، دیدگاه مناسبی نیز نسبت به خود ایجاد خواهید کرد. شما نمی خواهید بیش از حد به خودتان فکر کنید. پراید باید خارج شود.

توانایی پوشیدن لباس فروتنی واقعاً بسیار مهم است. در حقیقت، اشعیا 66:2 بیان می‌کند که کسی که خدا به او می‌نگرد، «کسی است که از نظر روحی فروتن و پشیمان است و از کلام من می‌لرزد». بخشی از این فروتنی، خودآگاهی قوی است – اینکه من واقعاً عمق و وسعت گناهکاری خود را می دانم. ارمیا 17:9 به ما یادآوری می کند که قلب های ما به شدت بیمار است، چه کسی می تواند آنها را بشناسد؟ در اصل، قلب ما غیرقابل اعتماد، پیچ خورده و حتی گاهی شرور است. قلب هویت ما در مسیح را فریب می دهد. ما فکر می کنیم که قلب خود را می دانیم، اما واقعاً نمی شناسیم. این حقیقت کمی خیره کننده اما حیاتی است.

بی‌عدالتی و بی‌اعتمادی قلبی هر دو راهی برای از بین بردن غرور و پایین نگه داشتن ما دارند. آیا می توانید به همه دیگران بهتر از خودتان احترام بگذارید و تشخیص دهید که چگونه قلب شما می تواند شما را فریب دهد؟ حتی زمانی که دیگران شما را ناامید می کنند، مانند هیمنائوس و اسکندر، پولس را ناامید می کنند (اول تیم. 1:19-20). پل گفت که آنها زندگی خود را غرق کردند. مردم آشفته اند. مردم به طرز بدی شکست می خورند. مردم اغلب کارهایی را انجام می دهند که نمی خواهند انجام دهند و همان کارهایی را که باید انجام دهند انجام نمی دهند (به نظر پولس در روم 7:15 مراجعه کنید).

برخی فعالانه فکر می کنند که ما را تعطیل می کنند یا به ما آسیب شخصی می رسانند. آیا زندگی یوسف را در سفر پیدایش فصل 37 تا 50 به یاد دارید؟ برادرانش به او صدمه سختی می‌زنند. لباس هایش را در می آورند و در گودال می اندازند و به خارجی ها می فروشند. آنها آن را برای شر منظور می کردند، اما خدا آن را برای خیر بود (پیدایش 50:20). در برنامه حاکمیت خدا بود که یوسف بی عدالتی شخصی عظیمی را تجربه کند. خداوند به همه این اجازه داد تا ملت اسرائیل را در طول دهه ها و قرن ها حفظ کند و یک ملت کامل را شکل دهد. خدا حتی به بی عدالتی شخصی اجازه می دهد که ما را ظرفی برای احترام و نه آبروریزی بسازد (دوم تیم. 2:20-22).

جوزف کهن الگوی غلبه بر بی عدالتی است. هر چیزی را که او لمس می کرد به طلا تبدیل می شد تا اینکه سال ها بعد به رهبری کلیدی رسید. پیدایش 39:23 می گوید، پس از اینکه او را به خاطر آزار همسر فرعون با درستکاری خود به زندان انداختند، می گوید که «نگهبان زندان به چیزی که در اختیار یوسف بود توجهی نکرد، زیرا خداوند با او بود. و هر کاری کرد، خداوند آن را موفق ساخت.» خداوند برای ساختن شخصیت یوسف از بی عدالتی استفاده کرد. به عنوان نمایشی از آن شخصیت، هنگامی که قحطی بزرگی بر زمین افتاد و برادرانش در حالی که برای التماس به دربار فرعون می‌آمدند مستأصل بودند، یوسف از برادرانش سؤال کرد. او را نشناختند. یوسف دلتنگ آنها شد و متن می گوید: «سپس یوسف با عجله بیرون رفت، زیرا شفقت او برای برادرش گرم شد و جایی برای گریستن جستجو کرد. و او وارد اتاق خود شد و در آنجا گریست» (پیدایش 43:30). آنها به یوسف رحم نکردند، اما او به آنها شفقت زیادی نشان داد. چه نمونه ای برای ما در مورد نحوه برخورد با بی عدالتی.

خدا نیز می‌تواند از طریق تجارب بی‌عدالتی شما کارهای زیادی انجام دهد. یوسف در یک مورد گفت: "شما قصد بدی در حق من داشتید، اما خدا آن را برای خیر در نظر گرفت" (پیدایش 50:20). یوسف در تمام زندگی خود مراقب برادران و پدرش یعقوب بود. او به راحتی می توانست به دنبال انتقام باشد، اما آنها را بهتر از خودش می دانست. مدتی را صرف خواندن پیدایش 37–50 کنید تا کمی عمیق تر در مورد نحوه رسیدگی به بی عدالتی شدید شخصی کاوش کنید.

سوالاتی برای انعکاس
فیلیپیان 2: 1-11 را بخوانید. انگیزه فروتنی ما چیست؟ چرا و چگونه عیسی با دیگران مهم‌تر از خودش رفتار می‌کرد؟
در مورد احترام گذاشتن به دیگران بالاتر از خودتان چگونه عمل می کنید؟ در زندگی خود باید با چه کسی با شرافت و وقار بیشتری رفتار کنید؟

 

اصل سوم: در برابر عصبانی شدن مقاومت کنید

آیا ممکن است اولین واکنش طبیعی شما به بی عدالتی عصبانی شدن باشد؟ حتی مخفیانه وقت خود را صرف فکر کردن در مورد اینکه چگونه می توانید یکنواخت شوید - امور را به دست خود بگیرید؟ خشم یک احساس سیاه است، اما می توان آن را کنترل کرد. من همیشه از اینکه چگونه رهبران می توانند در محل کار آرام باشند، متعجب هستم، اما در خانه های خود مستبد هستند. آنها می دانند که اگر در محل کار از دستگیره خارج شوند با عواقب جدی روبرو خواهند شد. ما اغلب می بینیم که افرادی به نزدیک ترین افراد آسیب می رسانند و با افرادی که از آنها دور هستند با وقار رفتار می کنند زیرا می ترسند شغل خود را از دست بدهند. در عوض، ما باید احترام و لطف را نسبت به افرادی که از روی عشق در مراسم تشییع جنازه شما حاضر می شوند نشان دهیم. ما اغلب متوجه می شویم که افراد اشتباه را راضی می کنیم. غم انگیز است اما حقیقت دارد، درست است؟

خشم ما را از درون به بیرون نابود می کند. امثال 19:11 بیان می‌کند که عقل خوب ما را در عصبانیت کند می‌کند، و نادیده گرفتن یک گناه باعث افتخار است. یعقوب 1:19 همچنین می‌گوید که ما باید در رسیدن به خشم آهسته باشیم - برای مدت طولانی در هم آمیخته باشیم. کسانی که دارای خلق و خوی عجول هستند، حماقت را بزرگ می کنند (به امثال 14:29 مراجعه کنید). باید تشخیص دهید که خشم همه چیزخوار است و صاحب آن را نابود می کند. برای مقاومت در برابر عصبانیت، باید خود را از اثرات مست کننده خشم هوشیار کنید. اول، شما باید به خودتان موعظه کنید که زندگی یک نوار نقاله بزرگ ناامیدی است. به همین دلیل است که ما باید چشم خود را به عیسی، نویسنده و تکمیل کننده ایمان خود نگاه داریم. نویسنده عبرانیان ۱۲:۳ می‌گوید: «کسی را در نظر بگیرید که گناهکاران چنین خصومتی را علیه خود تحمل کرد تا خسته و بی‌هوش نشوید.» هیچ کس بیشتر از عیسی بی عدالتی را تجربه نکرد. او خداست. او کامل است. او به خاطر خشم و بی عدالتی بشریت درگذشت، با این حال آنها از او متنفر بودند، و هنگامی که انتخابی برای درست کردن آن به آنها داده شد، برای آزادی باراباس و نه عیسی فریاد زدند. در نهایت این عادل بود که برای ظالمان جان داد. زندگی پر از بی عدالتی های شخصی است. بنابراین چشمان خود را به عیسی نگاه دارید، خشم خود را از بین ببرید و دیدگاه الهیاتی سالم و کتاب مقدسی به دست آورید.

زندگی نه تنها تسمه نقاله ای از بی عدالتی هاست، بلکه آنها به دست حاکمیت خدا به سراغ ما می آیند. همانطور که جان پایپر یک بار گفت، آنها هدایای سخت خداوند هستند، اما هنوز هم در واقع هدایایی هستند. هیچ چیز به ما نمی رسد که اول از دست خدا نگذرد. توجه به تفاوت بین آزمایش و وسوسه مهم است. وسوسه ها از درون ما هستند و برای همه ما مشترک هستند (اول قرنتیان 10:13). آزمایش ها یا آزمایش ها از بیرون ما هستند، که ابتدا از دست حاکم خدا عبور کرده اند. آنها برای ما و برای ما سفارشی شده اند.

به سختی می‌توان ذهنمان را درگیر کرد، بنابراین یک مثال در این مرحله می‌تواند به خوبی برای ما مفید باشد. پولس رسول در دوم قرنتیان 12: 7-10 توضیح می دهد که خدا به او "خاری در بدن" داد - فرستاده ای از شیطان تا او را عذاب دهد و او را از تعالی باز دارد. سه بار پولس از خدا التماس کرد که آن را حذف کند. برای پل ناتوان کننده بود. خدا گفت: "فیض من برای تو کافی است، زیرا قدرت من در ضعف کامل می شود" (دوم قرنتیان 12:9). پولس سرانجام تسلیم می شود و می گوید: «من به ضعف ها، توهین ها، سختی ها، آزار و اذیت ها و مصیبت ها راضی هستم. زیرا وقتی ضعیف باشم، آنگاه قوی هستم» (دوم قرنتیان 12:10). اکنون این یک آیه تغییر دهنده بازی است، که جنگجوی سالخورده می تواند با چنین الهیات عمیقی برای مبارزه با خشم احتمالی ناشی از بی عدالتی نتیجه بگیرد. اگر قلب خود را با الهیات غنی پر کنیم، جایی برای بی عدالتی نخواهد بود. ما با یادآوری اینکه چگونه خدا از بی عدالتی برای شکل دادن به زندگی ما استفاده می کند و ما را برای مراقبت بهتر از دیگران تجهیز می کند، خشم را کنار می گذاریم. رهبران باید بیاموزند که آسیب ناپذیر باشند. این در واقع نشانه بلوغ روحانی و تشبیه به عیسی است. آیا می‌توانید با یعقوب 1: 2 بگویید که وقتی از آزمایش‌های مختلف عبور می‌کنید، همه آن را شادی می‌دانید زیرا استقامت لازم را برای مسابقه ایمان ایجاد می‌کند؟

مؤمن برای مصیبت ساخته شده است. ما تنها کسانی هستیم که می توانیم از پس آن برآییم، پس چرا او به ما اجازه نمی دهد بی عدالتی شخصی را تجربه کنیم؟ این دنیا خانه ما نیست. در حالی که ما دور هستیم، آزمایش ها و مصیبت ها ما را در سفر همراهی می کنند.

ما به عنوان مؤمنان، باید از انجام یکنواختی و متمایل شدن به عمل عیسی که صادقانه بی‌عدالتی‌های بیشماری را تحمل کرد، خودداری کنیم. اگر برای نجات دهنده ما در راه صلیب اتفاق افتاد که رستگاری ما را بخرد، پس می توانید روی این اتفاق در زندگی ما نیز حساب کنید. ما از بی عدالتی مستثنی نیستیم. هیچ کارتی برای مسیحیان وجود ندارد. تشویق باشید: هیچ کس معاف نیست.

سوالاتی برای انعکاس
در چه موقعیت هایی بیشتر عصبانی می شوید؟ چگونه آن عصبانیت را کنترل می کنید؟
چه چیزی از زندگی، مرگ، و رستاخیز عیسی به شما قدرت و امید برای مبارزه با گناهان مانند خشم می دهد؟

 

اصل چهارم: خدا شما را ناامید نخواهد کرد

خیلی آسان است که به چیزی غیر از چیز درست اعتماد کنیم. «برخی بر ارابه‌ها و برخی به اسب‌ها اعتماد می‌کنند، اما ما به نام یهوه خدای خود توکل می‌کنیم» (مزمور 20:7). این وسوسه انگیز است که به انسان های دیگر اعتماد کنیم - قرار دادن مردم بر روی یک پایه. با این حال، انسان، همانطور که قبلاً گفته شد، شما را ناامید خواهد کرد. از طرف دیگر خدا چنین نخواهد کرد. خدا کاری را در شما آغاز کرد و او به تکمیل آن خواهد دید (فیلسیان 1: 6). علاوه بر این، او وعده داد که همه چیز با هم برای خیر ما و جلال او کار خواهد کرد (رومیان 8:28). تنها خدا پناهگاه ما در زمان بی عدالتی شخصی است. مزمور 91:2 بیان می‌کند که یهوه «پناهگاه و قلعه من، خدای من، که بر او توکل دارم، است.»

نویسنده عبرانیان این اصل را به ما داده است که نگاه کردن هر از گاهی به مقدسین اشکالی ندارد، اما باید توجه خود را به عیسی جلب کنیم (عبرانیان 12:1-2). اگر شخص دیگری غیر از عیسی در کانون توجه قرار گیرد، دیری نپایید که یک ناامیدی بزرگ رخ خواهد داد. من بسیار سپاسگزارم که خدا به نفع ما است، در روند تقدیس ما فعال است و دارای عشق بی امان و استوار نسبت به ما است. ما مجبور نیستیم انرژی خود را صرف ترس از انسان کنیم. در حقیقت، سلیمان، خردمندترین مردی که تا به حال زندگی کرده است، گفت: «ترس انسان دامی می‌اندازد، اما هر که بر خداوند توکل کند در امان است (مثل 29:25). همه ما می دانیم که این درست است، اما ما در تمرین انضباط عشق منحصر به فرد به خدا شکست می خوریم، زیرا ما عیسی را با تمام قلب، ذهن، روح و قدرت خود دوست داریم. ما به راحتی از مراقبت دائمی و اصلاحی خداوند در زندگی خود منحرف می شویم. اگر نظم و انضباط نداشته باشیم اشتباه می کنیم و به دنبال رضایت انسان هستیم نه خدا. بنابراین، خوشایند مردان تبدیل به یک بت می شود. یوحنا به ما هشدار می دهد که «خود را از بت ها حفظ کنیم» (اول یوحنا 5:21). قلب‌های ما کارخانه‌های بت‌ها هستند، و این به ویژه زمانی صادق است که بی‌عدالتی را تجربه می‌کنیم - وقتی مطمئن باشید که کاری را انجام نداده‌اید، یا چیزی نگفتید، یا حتی اشتباه فکر می‌کنید، با این حال مردم فکر می‌کنند که انجام داده‌اید. این زمانی است که برای حفظ شهادت و آبروی خود باید تنها به خدا تکیه کنید.

این وسوسه انگیز است که بخواهید انتقام بگیرید، رکورد را درست کنید و با بی عدالتی شخصی مبارزه کنید. ما نه تنها در رومیان 12:14 به دوست داشتن دشمنان خود فراخوانده شده ایم، بلکه به آنها فراخوانده شده ایم که «برکت دهندگان شما را آزار دهند. برکت بده و آنها را نفرین مکن.» بعداً در همان پاراگراف، پولس می گوید:

بدی را به هیچ کس جبران نکن، بلکه در انجام کاری که در نظر همه محترم است فکر کن. در صورت امکان، تا آنجا که به شما بستگی دارد، با همه در صلح و آرامش زندگی کنید. عزیزان، هرگز انتقام خود را نگیرید، بلکه آن را به خشم خدا بسپارید، زیرا نوشته شده است: خداوند می گوید: انتقام از آن من است، من جبران خواهم کرد. (روم. 12:17-19)

من بسیار سپاسگزارم که به من بستگی ندارد که انتقام‌گیر یا محافظ باشم. خدا حافظ، سپر و کمک ماست (مزمور 33:20). یاد هامان در کتاب استر می افتم که رفت و چوبه دار ساخت تا مردخای را به دار آویخت. نفرت ناعادلانه او از مردخای او را دیوانه کرد تا جایی که می خواست او را پاک کند. اما در عوض خدا از مردخای محافظت می کند و در 7:10 بیان می کند که «هامان را به چوبه دار که برای مردخای آماده کرده بود به دار آویختند. سپس خشم پادشاه فروکش کرد.» خدا با قدرت از مردم خود محافظت می کند و نادرست را اصلاح می کند. گاهی این اتفاق در این زندگی می افتد و گاهی در زندگی بعدی. گاهی از پادشاهان بی ایمان استفاده می کند، گاهی اوقات از ما استفاده می کند. من اطمینان دارم که شما به خاطر نظارت حاکمیت خداوند بر زندگی خود سپاسگزار هستید. اگر خدا با ماست، چه کسی می تواند علیه ما باشد؟ یک بعلاوه خدا اکثریت است!

سوالاتی برای انعکاس
به چه چیزهایی (مانند لذت یا قدرت بدنی یا تجربیات جدید) وسوسه می شوید که به چه چیزهایی روی آورید و به آنها اعتماد کنید تا از آزمایشات غیر از خدا عبور کنید؟
چگونه دانستن اینکه خداوند با بی عدالتی های شخصی شما (چه در این زندگی و چه در زندگی بعدی) برخورد خواهد کرد، نحوه واکنش شما به آنها را تغییر می دهد؟

 

اصل پنجم: دعا برای کسانی که مرتکب ظلم می شوند

تلخ شدن و انتقام گرفتن خیلی آسان است. دوباره ارزش تکرار دارد: تلخی فقط کسی را که آن را نگه داشته است نابود می کند. بخشیدن مجرم (ها) آزادی است که شما به آن نیاز دارید و به دنبال آن هستید. وقتی می بخشید، شما بهتر از دیگران هستید. "برکت دهندگانی که شما را آزار می دهند" (روم. 12:14). عیسی گفت ما باید دشمنان خود را دوست داشته باشیم نه از آنها متنفر باشیم. سپس می گوید: "برای کسانی که شما را آزار می دهند دعا کنید" (متی 5:44). عیسی گفت: "خوشا به حال صلح کنندگان، زیرا آنها پسران خدا خوانده خواهند شد" (متی 5:9). سپس ده سعادت خود را با این جملات رادیکال به پایان می‌رساند: «خوشا به حال شما زمانی که دیگران شما را دشنام می‌دهند و به شما آزار می‌دهند و به دروغ به شما هر نوع بدی را علیه شما می‌گویند. شاد باشید و خوشحال باشید، زیرا پاداش شما در آسمان زیاد است، زیرا آنها به پیامبرانی که قبل از شما بودند جفا کردند» (متی 5:11-12). دیدی که پاداشت عالی میشه؟ پولس در دوم قرنتیان 4: 17 این بی عدالتی ها را "مصائب لحظه ای سبک" می نامد.

برای من سخت است که مردمی را که زانو زده اند تحقیر کنم. بهترین پادزهر برای مبارزه با آثار بی عدالتی شخصی، یک زندگی دعای مستحکم است. عیسی می گوید: «برای دشمنان خود دعا کنید. برای دیگران مثل دیوانه ها دعا کنید. در کنار یک زندگی دعای جدی، در متی 18:21-35 می‌بینیم که وقتی دیگران را به این طریق علیه ما گناه می‌کنند، فراخوانده شده‌ایم که آنها را ببخشیم. به ما آموخته اند که ببخشیم زیرا بخشیده شده ایم. پیتر از عیسی پرسید که محدودیت‌های بخشش ما برای بی‌عدالتی‌ها چیست - حتی پیشنهاد کرد که شاید حداکثر هفت بار در یک روز (او فکر می‌کرد سخاوتمند است). عیسی وقتی گفت: "هفت بار به شما نمی گویم، بلکه هفتاد و هفت بار" (متی 18:22) از ذهن خود منفجر شد. سپس عیسی مثلی را بیان کرد که مردی را توصیف می‌کند که بدهی عظیمی از او بخشیده شده بود و سپس تبدیل به کارگری شد که بدهی بسیار کمتری داشت. او حتی تقریباً زندگی را از او بیرون کشید. خودتان آن را بخوانید، دیوانگی است (متی 18:23-35). خوب، نتیجه این مثل این است که اگر برای هر گناهی - گذشته، حال و آینده - بخشیده شده اید، پس چگونه در دنیا می توانید نابخشوده باشید وقتی کسی مرتکب گناه ظلم شخصی علیه شما می شود؟ این با همان لطف، رحمت و بخشش خداوندی که شما تجربه کرده اید، در تضاد است. آنهایی از ما که بسیار بخشیده شده‌ایم، باید بخشش را یاد بگیریم.

بازگشت به نماز ما فراخوانده شده ایم تا در مورد هر چیزی و برای هر کسی که به ذهنمان می آید دعا کنیم (فیلیسیان 4:6). هنگام زانو زدن در پای صلیب، عصبانی شدن سخت است. به یاد متن ترانه ایوان کرافت می افتم، «خدایا، وقتی تسلیم می شوم، تمام آنچه را که نیاز دارم پیدا می کنم / قدرت در هر ضعفی به نام عیسی / اوه، این راز نیست که من روی زانوهایم می جنگم.» نماز کم استفاده ترین دارایی ما به عنوان مؤمن است. زره خدا در افسسیان 6: 10-20 ذکر شده است، که نتیجه می گیرد که ما به عنوان سربازان مسیح باید «همواره در روح دعا کنیم، با تمام دعا و نیایش. برای این منظور، با تمام استقامت هوشیار باشید و برای همه مقدسین دعا کنید.» (6:18). پس با زانو زدن نزد پدر با بی عدالتی شخصی مبارزه کنید.

در طول فصل خاصی به یاد می‌آورم که در حال مبارزه برای برهم زدن سیستم مراقبت از خانواده در کنتاکی بودم. من تمام راه را تا ساختمان کنگره ایالتی در فرانکفورت دعا می کردم. می‌دانستم که دارم علیه حکومت‌ها و قدرت‌هایی می‌جنگم که نمی‌توانستم ببینمشان - نه به مقاومت فعالی که می‌توانستم ببینم. من رانندگی خود را در آنجا به نماز گذراندم و رانندگی خود را به خانه اغلب با گریه سپری کردم. دور بلوکم چرخیدم تا خونسردی پیدا کنم و شب به داخل خانه بروم. زمان چالش برانگیزی بود. چگونه مردم می توانند به این شیوه های وحشتناک از کودکان سوء استفاده کنند؟ چرا دولت در آوردن این بچه‌ها به خانه‌های همیشه سریع‌تر عمل نمی‌کند؟ هوا تاریک بود و جنگیدن سخت بود. می دانستم که باید روی زانوهایم بجنگم. شیطان می‌داند که اگر بتواند زندگی یک کودک خردسال را ویران کند، می‌تواند آن‌ها را در مسیر نابودی کامل قرار دهد. او در جوانی به این جمعیت حمله کرد و به روح آنها آسیب رساند و دولت در کمک به این بچه ها ناتوان است. مجبور شدم تاریکی روی زانوهایم را پس بزنم.

من از شما التماس می کنم: تلخ و انتقام جو نشوید. بر روی زانوهای خود بجنگید و مانند عیسی پاسخ دهید که وقتی مورد دشنام قرار گرفت، پاسخی دشنام نداد. دعا یکی از بزرگترین سلاح ها در کمربند ابزار معنوی ماست. من اعتراف می کنم که این معمولا اولین چیزی نیست که به ذهن می رسد، اما باید باشد.

نگذارید شیطان در بی عدالتی های خرد و کلان پیروز شود. در فیض خداوند ما عیسی مسیح قوی باشید (دوم تیم. 2:1). کتاب مقدس فکر کنید. دوستانی را انتخاب کنید که برای شما انجیل آفرین باشند و انجیل بارگذاری نکنند. به یاد داشته باشید: خداوند در همه چیز مسلط است. سرت را بر حاکمیت خدا بالش کن. بازگو کن که باران بر عادل و ظالم می بارد. از تلخ شدن امتناع کنید. دیوانه وار دعا کن پایین بیایید و کم بمانید. کسانی را که باعث درد شما می شوند ببخشید. با عیسی به راه رفتن ادامه دهید و خدا را از طریق بی عدالتی شخصی پرستش کنید. برای کسانی که به شما صدمه می زنند رحم کنید. خداوند اشک های غم و اندوه ما را پاک خواهد کرد و تمام خطاها را در ابدیت اصلاح خواهد کرد.

و سرانجام به یاد داشته باشید که خدا شما را می شناسد و می فهمد (مزمور 139:17). عیسی کاهن اعظم کامل است، و شما می توانید به قدس مقدس بدوید و از طریق پسرش، عیسی، از پدر درخواست کنید. عبرانیان 4: 15-16 به ما اعتماد به نفس لازم را برای غلبه بر احساسات و دردهایمان می دهد، "زیرا ما کاهن اعظمی نداریم که نتواند با ضعف های ما همدردی کند، بلکه کسی که از هر نظر مانند ما وسوسه شده باشد، اما گناهی نداشته باشد. پس بیایید با اطمینان به تخت فیض نزدیک شویم تا در زمان نیاز، رحمت و فیض پیدا کنیم.» وقتی بی عدالتی به شما کمین می کند، من شما را تشویق می کنم که این قسمت ها را در کتاب مقدس خود جستجو کنید و به همه آنها توجه کنید. علاوه بر این، Dark Clouds, Deep Mercy اثر Mark Vroegop را بخوانید. وقتی فیض سوگواری را کشف کردید، به شما الهام می‌شود که عمیقاً در مورد خدا فکر کنید و کسانی را که در حق شما ظلم کردند، ببخشید.

سوالاتی برای انعکاس
نماز چه نقشی در برنامه روزانه شما دارد؟ در مواقع سختی و سختی با نماز چگونه رفتار می کنید؟
چرا دعا بهترین پاسخ به بی عدالتی شخصی است؟ چه کمکی می کند؟

بیوگرافی

دن دوماس مدیرعامل و بنیانگذار Red Buffalo است - یک گروه مشاوره جدی انجیل که به سازمان‌ها کمک می‌کند تا خارج از چارچوب فکر کنند، گیر نکنند، بزرگ فکر کنند، بزرگ شوند، به شبکه‌های عمیق دسترسی پیدا کنند و دوباره با مأموریت خود هماهنگ شوند. دان به عنوان یک بخش اجرایی با تعدادی از سازمان های غیرانتفاعی، مانند Planted Ministries، یک سازمان کاشت کلیسا در آمریکای لاتین و فراتر از آن، خدمت می کند. دان قبلا به عنوان مشاور ویژه برای مراقبت از خانواده و فرزندخواندگی برای ایالت کنتاکی خدمت می کرد. دن اخیراً کلیسای مسیح را در باردزتاون، کنتاکی شبانی کرده است. او به همه چیزهای رهبری، فرزندخواندگی، موعظه و خدمت تشریحی، مردانگی کتاب مقدس و رهبر سازمانی ایده‌آفرین بودن علاقه دارد.

از اینجا به کتاب صوتی دسترسی پیدا کنید