به محتوای اصلی بروید

تربیت فرزندانی خداترس و مسئولیت‌پذیر

نوشته‌ی کریستین لینگوا

انگلیسی

album-art
00:00

اسپانیایی

album-art
00:00

فهرست مطالب

  1. مقدمه
  2. درک تدبیر الهی برای فرزندپروری
  3. چرا والدین باید رهبران معنوی باشند؟
  4. فرزندپروری به عنوان یک رسالت، نه فقط یک مسئولیت
  5. تعادل بین عشق و انضباط
  6. چرا مسئولیت‌پذیری اهمیت دارد؟
  7. پرورش مسئولیت‌پذیری از طریق عشق و انضباط
  8. تربیت فرزند در خداوند به چه معناست؟
  9. القای ارزش‌ها و شخصیت کتاب مقدسی
  10. ایجاد شخصیتی ماندگار
  11. آموزش صداقت، مهربانی و ادب به کودکان
  12. مهربانی: دوست داشتن دیگران مانند عیسی
  13. درستکاری: انجام کار درست، حتی وقتی کسی حواسش نیست
  14. زندگی بر اساس ارزش‌های کتاب مقدس در زندگی روزمره
  15. رهبری با الگوبرداری: الگوسازی رفتاری مسیح‌گونه
  16. قدرت الگو بودن در فرزندپروری
  17. الگو قرار دادن رفتار مسیح‌گونه به چه معناست؟
  18. زندگی به عنوان نمونه ای از مسیح
  19. تنبیه، اصلاح و تشویق
  20. ایجاد تعادل بین انضباط و لطف الهی
  21. تفاوت در تنبیه و انضباط
  22. راه‌های عملی برای تربیت توأم با لطف و رحمت
  23. تشویق: روی دیگرِ تنبیه
  24. عیسی: نمونه کامل نظم و انضباط و لطف
  25. تربیت فرزندان با عشق و صداقت
  26. آموزش مسئولیت‌پذیری و پیامدها
  27. چرا مسئولیت‌پذیری در فرزندپروری اهمیت دارد؟
  28. بنیاد کتاب مقدسی پاسخگویی
  29. چگونه مسئولیت‌پذیری و عواقب آن را آموزش دهیم
  30. تربیت فرزندانی که مسئولیت پذیر باشند
  31. آماده کردن کودکان برای زندگی ایمانی
  32. ایمانی که تا آخر عمر باقی می‌ماند
  33. هدف: ایمانی شخصی و مستقل
  34. کمک به کودکان برای پرورش ایمانشان به مسیح
  35. ایمانی فراتر از دوران کودکی
  36. چرا کودکان باید ایمان خود را پرورش دهند؟
  37. چگونه به کودکان کمک کنیم تا رابطه‌ای شخصی با مسیح برقرار کنند
  38. تشویق نهایی

مقدمه

فرزندپروری بزرگترین شادی را به شما می‌دهد، اما همچنین چالش برانگیزترین مسئولیت است. این مسئولیت تعیین می‌کند که قلب، ذهن و آینده فرزندانتان چگونه شکل می‌گیرد. ما به عنوان والدین، می‌خواهیم فرزندانمان موفق، خداترس و مسئولیت‌پذیر باشند. اما با وجود همه حواس‌پرتی‌ها و فشارهای دوران مدرن، این وظیفه می‌تواند طاقت‌فرسا شود.

بسیاری از والدین از خود می‌پرسند:

  • چگونه می‌توانم پدری خداترس باشم تا فرزندانم را در دنیایی که خدا را نادیده می‌گیرد، به پیروی از او هدایت کنم؟
  • چگونه می‌توانم مسئولیت‌پذیری و شخصیت را در خودم پرورش دهم وقتی که این همه عوامل، این ویژگی‌ها را خنثی می‌کنند؟
  • فرزندپروری بر اساس کتاب مقدس واقعاً چگونه است؟

خبر خوب این است که ما مجبور نیستیم همه چیز را به تنهایی حل کنیم. خداوند کلام خود را برای هدایت ما فراهم کرده و ما را فراخوانده است تا فرزندانمان را با حکمت و حقیقت او تربیت کنیم. امثال ۲۲:۶ به ما یادآوری می‌کند:

«کودکان را در راهی که باید بروند، هدایت کنید، و حتی وقتی پیر شوند، از آن منحرف نخواهند شد.»

این آیه به ما کمک می‌کند تا درک کنیم که تمرکز بر رشد معنوی فرزندانمان به رشد آنها در درازمدت کمک می‌کند.

پس با این حقیقت چه کنیم؟ اینجاست که تربیت آگاهانه‌ی فرزندان مطرح می‌شود. تربیت فرزندان خداترس تصادفی اتفاق نمی‌افتد - بلکه نیازمند توکل همراه با دعا، حکمت کتاب مقدس، راهنمایی مداوم و قلبی مصمم برای هدایت فرزندانمان به سوی مسیح است.

درک تدبیر الهی برای فرزندپروری

آیه کلیدی: امثال ۲۲:۶
«کودکان را در راهی که باید بروند، هدایت کنید، و حتی وقتی پیر شوند، از آن منحرف نخواهند شد.»

چرا والدین باید رهبران معنوی باشند؟

فرزندپروری فقط به معنای سیر کردن، پوشاندن لباس و ایمن نگه داشتن فرزندانمان نیست. به عنوان والدین، او مسئولیت بسیار مهم‌تری به ما داده است - اینکه سرپرست معنوی فرزندانمان باشیم.

در این روزگار، بسیاری از والدین بیش از حد بر فراهم کردن بهترین آموزش، بهترین فعالیت‌های فوق برنامه و بهترین چشم‌اندازها برای موفقیت فرزندانشان تمرکز دارند. این موارد ضروری هستند، اما مهمترین چیز این است که قلب آنها را برای مسیح شکل دهیم. نحوه‌ای که ما این پایه را در سال‌های جوانی آنها بنا می‌کنیم، بزرگسالانی را که به آنها تبدیل می‌شوند، تعیین می‌کند.

امثال ۲۲:۶ به ما می‌آموزد که «کودکان را در راهی که باید بروند، راه بیندازیم.» این بدان معناست که نحوه تربیت آنها - آنچه به آنها می‌آموزیم، چگونه ایمان را به آنها نشان می‌دهیم، و به آنها در ساختن چه ارزش‌هایی کمک می‌کنیم - برای مدت طولانی در ذهنشان باقی خواهد ماند.

اما واقعیت این است: ما فرزندان خداترس را تصادفی تربیت نمی‌کنیم. این کار با نیت هدفمند، دعا و تعهد به هدایت آنها به سوی راه خداوند آغاز می‌شود.

خبر خوب چیست؟ خداوند از شما انتظار ندارد که این کار را به تنهایی انجام دهید. او کلام خود را به عنوان قطب نما و روح خود را برای توانمندسازی ما در این دعوت فراهم کرده است.

فرزندپروری به عنوان یک رسالت، نه فقط یک مسئولیت

بسیاری از والدین بار مسئولیت فرزندپروری را غیرقابل تحمل می‌دانند. بعضی روزها، ما خیلی صبور نیستیم؛ بعضی روزها، شک می‌کنیم؛ و بعضی روزها، تلاش‌هایمان را زیر سوال می‌بریم. با این حال، فرزندپروری چیزی بیش از یک مسئولیت است؛ به عنوان یک مأموریت الهی به آن نگاه می‌شود.

در تثنیه ۶:۶-۷، خداوند به والدین دستور می‌دهد: «این احکامی که امروز به شما می‌دهم، باید در دلتان باشد. آنها را به فرزندانتان نیز بیاموزید. وقتی در خانه می‌نشینید و وقتی در جاده راه می‌روید، وقتی دراز می‌کشید و وقتی برمی‌خیزید، درباره آنها صحبت کنید.»

این متن به ما یادآوری می‌کند که فرزندپروری نیازمند تلاش آگاهانه و روزانه است. این چیزی فراتر از آوردن فرزندانمان به کلیسا در روزهای یکشنبه یا خواندن داستان‌های کتاب مقدس برای آنها قبل از خواب است. این در مورد ادغام ایمان در تمام جنبه‌های زندگی است - آنچه که ما سر میز شام در مورد آن صحبت می‌کنیم، نحوه واکنش ما به سختی‌ها، نحوه رفتار ما با مردم، آنچه که به عنوان یک خانواده در اولویت قرار می‌دهیم.

فرزندان ما همیشه گوش می‌دهند. آنها می‌بینند که ما چگونه با فشار کنار می‌آییم، چگونه با همسرمان رفتار می‌کنیم، چگونه با موانع مقابله می‌کنیم و آیا واقعاً به آنچه می‌گوییم عمل می‌کنیم یا خیر.

وقتی فرزندپروری را به عنوان یک رسالت الهی درک می‌کنیم، مسائل را از زاویه دیگری می‌بینیم. هدف فقط تربیت فرزندان خوب نیست، بلکه تربیت پیروانی از خدا است که در ایمان خود قوی باشند، ایمانی که تا بزرگسالی نیز با آنها خواهد ماند.

آیه کلیدی: افسسیان ۶:۴
«ای پدران، فرزندان خود را خشمگین نکنید؛ بلکه آنها را با تربیت و تعلیم خداوند تربیت کنید.»

تعادل بین عشق و انضباط

مرز باریکی بین فرزندپروری و تربیت فرزند وجود دارد. از یک طرف، ما می‌خواهیم فرزندانمان را دوست داشته باشیم، آنها را تربیت کنیم و به آنها انگیزه بدهیم. از یک طرف، درک می‌کنیم که برای تربیت آنها به عنوان بزرگسالانی مسئول و خداترس، به انضباط نیاز است. بنابراین، چگونه می‌توانیم بین عشق و انضباط تعادل برقرار کنیم؟

سخت‌گیری بدون عشق فقط خشم و عصیان به بار می‌آورد. اگر به خوبی ندانید که چگونه فرزندانتان را تنبیه کنید، آنها با احساس حق به جانب بودن و بی‌مسئولیتی بزرگ می‌شوند. طرح خدا برای فرزندپروری هر دو است - عشق و اصلاح، که دست در دست هم برای شکل دادن به قلب کودک عمل می‌کنند.

افسسیان ۶:۴ به ما یادآوری می‌کند که ما فراخوانده شده‌ایم تا فرزندان خود را با تربیت و آموزش خداوند بزرگ کنیم. ما نباید صرفاً به آنها اصول تشخیص درست از غلط را بیاموزیم، بلکه باید زندگی‌ای را به آنها بیاموزیم که در جلال خدا زیسته باشد.

تربیت بر اساس کتاب مقدس، کنترل نیست - بلکه هدایت است. این در مورد آموزش عواقب اعمال کودکان، یادگیری خویشتن‌داری و پذیرفتن مسئولیت تصمیماتشان است.

لطفا به ما بپیوندید تا بررسی کنیم که چگونه آموزش مسئولیت‌پذیری به فرزندانمان از طریق عشق و انضباط می‌تواند باعث جلال خدا و ساختن شخصیت فرزندانمان شود.

چرا مسئولیت‌پذیری اهمیت دارد؟

خداوند ما را با در نظر گرفتن مسئولیت، اعمال، سخنان و نحوه برخوردمان با دیگران آفریده است. کودکان باید بدانند که انتخاب‌هایشان از سنین پایین عواقبی دارد و مسئولیت‌پذیری بار سنگینی نیست، بلکه یک امتیاز است.

راه‌هایی که کتاب مقدس به ما می‌آموزد چگونه مسئولیت‌پذیر باشیم:

  • «کسی که نمی‌خواهد کار کند، غذا هم نخورد.» (دوم تسالونیکیان ۳:۱۰) – این آیه ارزش سخت‌کوشی را به ما می‌آموزد.
  • «هر یک از شما باید بار خود را حمل کند.» (غلاطیان ۶:۵) – این آیه می‌آموزد که هر یک از ما مسئول اعمال و انتخاب‌های خود هستیم.
  • «هر که را بتوان در امور کوچک به او اعتماد کرد، در امور بزرگ نیز می‌توان به او اعتماد کرد.» (لوقا ۱۶:۱۰) – این آیه به ما می‌آموزد که مسئولیت‌پذیری فرصت‌های بیشتری به ما می‌دهد.

این مسئولیت ما به عنوان والدین است که به فرزندانمان مسئولیت‌پذیری را آموزش دهیم. نه تنها در انجام کارهای روزمره، بلکه در ایمان، روابط و تصمیم‌گیری‌ها.

پرورش مسئولیت‌پذیری از طریق عشق و انضباط

تعیین قوانین، آموزش مسئولیت‌پذیری نیست. این به معنای پرورش قلب فرزندانتان برای درک اهمیت مسئولیت‌پذیری است، نه صرفاً پیروی از فهرستی از قوانین.
در اینجا چند روش عملی برای آموزش مسئولیت‌پذیری از طریق عشق و انضباط آورده شده است:

۱. انتظارات و پیامدهای واضحی را تعریف کنید
بچه‌ها وقتی می‌دانند از آنها چه انتظاری می‌رود، بهترین عملکرد را دارند. از آنجا که قوانین واضح و سرراست هستند، بچه‌ها کم و بیش مضطرب و در عین حال مسئولیت‌پذیر می‌شوند. تا حدودی، نادیده گرفتن مسئولیت یک گزینه نیست.
ابهام هیچ‌وقت جواب نمی‌دهد؛ به جای «مواظب خودت باش»، «با برادرت مهربان باش» یا «بعد از بازی اسباب‌بازی‌هایت را جمع کن» را امتحان کنید.
عواقب کار را دنبال کنید - وقتی کودکی کاری را انجام نمی‌دهد، بگذارید با عواقب طبیعی آن روبرو شود. هدف شما تنبیه او نیست، بلکه آموزش مسئولیت‌پذیری به او به شیوه‌ای است که به رشد او کمک کند.

۲. با عشق تربیت کنید، نه با خشم
تربیت به معنای القای ترس در کودکان نیست - بلکه به معنای هدایت آنها به سوی خرد و دانایی است.
امثال ۱۳:۲۴ به ما می‌گوید: «کسی که چوب را باز می‌دارد، از فرزندان خود نفرت دارد، اما کسی که فرزندان خود را دوست می‌دارد، از تأدیب آنها غافل نیست.»
این آیه، تنبیه خشن یا بی‌رحمانه را تأیید نمی‌کند؛ بلکه بر اصلاح محبت‌آمیز تأکید دارد. یک والد مهربان، رفتار بد را نادیده نمی‌گیرد، بلکه شما را به مسیر درست هدایت می‌کند تا بتوانید بدون احساس بدی نسبت به خودتان، از اشتباهات خود درس بگیرید.
اگر عصبانی هستید، قبل از پرداختن به موقعیت دعا کنید. همچنین، توضیح دهید که چرا این قانون وضع شده است. به جای اینکه فقط «نه» بگویید، همیشه روی رابطه کار کنید. بعد از تنبیه، به فرزندتان یادآوری کنید که او دوست داشته می‌شود و برایش ارزش قائل هستید.

۳. مسئولیت‌های متناسب با سن کودک بدهید
مسئولیت باید به دست آورده شود، و با این مسئولیت همراه است که وظایفی را که در دسته‌ای فراتر از مهارت‌های یک کودک قرار می‌گیرند، به عهده نگیریم.
کودکان نوپا (۲ تا ۴ سال): جمع کردن اسباب‌بازی‌ها، کمک به چیدن میز.
کودکان پیش‌دبستانی (۳ تا ۶ سال): مرتب کردن تخت، غذا دادن به حیوانات خانگی، جمع کردن بشقاب‌ها.
کودکان بزرگتر (۹ تا ۱۲ سال): شستن لباس‌ها، پختن غذاهای ساده، رسیدگی به پول توجیبی.
نوجوانان: ایجاد تعادل در هزینه‌های مالی، کمک به کارهای خانوادگی و یادگیری نحوه برنامه‌ریزی زمان خود.
مسئولیت‌های واقعی که به کودکان داده می‌شود، استقلال و مسئولیت‌پذیری را در سطحی که می‌توانند در آن رشد کنند، به آنها می‌آموزد.

۴. فرصت‌های حل مسئله و تصمیم‌گیری ایجاد کنید
یکی از بهترین راه‌ها برای آموزش مسئولیت‌پذیری، این است که به بچه‌ها اجازه دهید خودشان مشکلات را حل کنند. به جای اینکه همه چیز را برایشان حل کنید، بگویید: «فکر می‌کنی باید چه کار کنی؟» بگذارید با عواقب طبیعی تصمیمات بد (تا حدی) روبرو شوند. وقتی تصمیمات عاقلانه‌ای می‌گیرند، تلاش‌هایشان را تحسین کنید. با مربیگری به جای کنترل، آنها را برای مسئولیت‌پذیری در زندگی واقعی آماده می‌کنیم.

۵. الگوی مسئولیت‌پذیری در زندگی خودتان باشید
ما باید برای فرزندانمان الگو باشیم. اگر می‌خواهید مسئولیت‌پذیری را یاد بگیرند، ابتدا باید آن را در زندگی خودمان اجرا کنیم. وقتی کودکان اعمال خوب را می‌بینند، تمایل دارند آنها را تقلید کنند.

تربیت فرزند در خداوند به چه معناست؟

برای تربیت فرزندی مسئولیت‌پذیر، لازم نیست رفتار خوب را به او آموزش دهید؛ بلکه باید او را راهنمایی و تشویق کنید تا از عیسی پیروی کند.

افسسیان ۶:۴ به ما یادآوری می‌کند: «ایشان را با تربیت و تعلیم خداوند تربیت کنید.»

این نسخه به ما می‌گوید که مسئولیت‌پذیری شامل کارهای روزمره و نظم و انضباط نمی‌شود، بلکه به کودکان می‌آموزد که در هر بخش از زندگی به درگاه خدا دعا کنند.

آنچه در مورد آن صحبت خواهیم کرد:

  • تعریف «تربیت فرزند در خداوند».
  • چگونه یک مسئله انضباطی می‌تواند به لحظه‌ای برای آموزش تبدیل شود که عشق و لطف خداوند را نشان می‌دهد؟
  • والدین هنگام ایجاد تعادل بین عشق و تربیت با چه چالش‌هایی روبرو هستند؟
  • چگونه می‌توانیم به فرزندانمان کمک کنیم تا ایمان خود را حفظ کنند؟

این یک سفر چالش برانگیز است اما به همان اندازه رضایت بخش نیز هست.
صرف وقت برای آموزش مسئولیت‌پذیری با استفاده از عشق و انضباط، نه تنها کودکان خوبی را پرورش می‌دهد، بلکه بزرگسالانی خداترس را نیز پرورش می‌دهد که ایمان و خرد را در زندگی خود به کار خواهند گرفت.
خداوند قلب فرزندانتان را به شما سپرده است.
هر اصلاح، هر درس، هر لحظه تشویق، بذرهایی را می‌کارد که در زمان او رشد خواهند کرد.
این هفته، لحظه‌ای را برای دعا در مورد فرزندپروری خود اختصاص دهید. از خدا حکمت بخواهید تا مسئولیت‌پذیری را با عشق آموزش دهید. همچنین، صبر و انضباط را به شیوه‌ای که منعکس کننده لطف اوست، طلب کنید. در آخر، دعا کنید تا بتوانید با الگو بودن، دیگران را هدایت کنید.
توجه داشته باشید که وفاداری شما تأثیر زیادی بر نسل‌های آینده خواهد داشت. بنابراین، باید متعهد بمانید، دعا کنید و در زندگی فرزندتان به خدا توکل کنید.
«کودکان را به راهی که باید بروند، هدایت کنید، و حتی وقتی پیر شوند، از آن منحرف نخواهند شد.» — امثال ۲۲:۶

القای ارزش‌ها و شخصیت کتاب مقدسی

آیه کلیدی: تثنیه ۶:۶-۷
«این احکامی که امروز به شما می‌دهم باید در دلتان باشد. آنها را به فرزندانتان نیز بیاموزید. وقتی در خانه می‌نشینید و وقتی در جاده راه می‌روید، وقتی دراز می‌کشید و وقتی بیدار می‌شوید، درباره آنها صحبت کنید.»

ایجاد شخصیتی ماندگار

هر پدر و مادری آرزو دارد فرزندانی مهربان، راستگو و با شخصیت تربیت کند. ما آرزو داریم که آنها قضاوت درستی داشته باشند، مودب باشند و در نهایت به افرادی تبدیل شوند که در تمام کارهایشان به خدا احترام می‌گذارند. چگونه می‌توانیم اصول کتاب مقدس را در جامعه‌ای که موفقیت را بر فضیلت ارجح می‌داند، بگنجانیم؟

پاسخ از طریق آموزش و الگوسازی است.

طبق تثنیه ۶:۶-۷، ما باید احکام خدا را نه تنها در روزهای یکشنبه در کلیسا، بلکه در زندگی روزمره به فرزندانمان بیاموزیم. مهربانی، درستکاری و صداقت دیگر فقط کلمات نیستند، وقتی که آنها را هم با گفتار و هم با کردار آموزش می‌دهیم.

القای شخصیت بافضیلت در کودکان، یافتن پاسخی برای این سوال است که چه چیزی قلب آنها را به حرکت در می‌آورد. این به معنای ارائه فهرستی از انتظارات برای رعایت کردن به آنها نیست. این شخصیت توسط بزرگسالان پرورش، اصلاح، تشویق و از همه مهم‌تر، تعیین می‌شود.

بیایید دریابیم که برای تربیت فرزندانی با احترام به مسیحیت و تمایل به پذیرش ایمان و اخلاق، چه چیزهایی لازم است.

آموزش صداقت، مهربانی و ادب به کودکان

بسیار مهم است که به کودکان صداقت را به عنوان یک ارزش آموزش دهیم. راستگو بودن فوق‌العاده مهم است زیرا روابطی مبتنی بر اعتماد، صداقت و پیوندهای قوی ایجاد می‌کند. بدون صداقت، حتی بهترین نیت‌ها نیز می‌توانند بی‌معنی شوند.
کتاب مقدس در مورد اهمیت حقیقت واضح است:
«خداوند از لب‌های دروغگو بیزار است، اما از افراد امین خشنود است.» (امثال ۱۲:۲۲)
«هر که در راستی گام بردارد، در امنیت گام برمی‌دارد، اما هر که راه کج در پیش گیرد، رسوا خواهد شد.» (امثال ۱۰:۹)
آموزش صداقت:

برای اینکه کودکان صداقت را در خود پرورش دهند، ابتدا باید از والدین خود یاد بگیرند. اگر اشتباهی مرتکب شدید، آن را بپذیرید و اگر چیزی را نمی‌دانید، رک و راست باشید. وقتی کودکی حقیقت را می‌گوید، مهم نیست چقدر سخت باشد، از صداقت او قدردانی کنید و به او بگویید که این همیشه بهترین کار است. به فرزندانتان بیاموزید که دروغ گفتن منجر به از دست دادن اعتماد دیگران می‌شود. به آنها بگویید که فریب دادن کسی ممکن است ساده به نظر برسد، اما پیچیدگی‌های بیشتری ایجاد می‌کند. همچنین می‌توانید آیات کتاب مقدس در مورد دروغ و حقیقت را مورد بحث قرار دهید و توضیح دهید که چرا برای خدا بسیار مهم است. همانطور که کودکان شروع به درک این می‌کنند که صداقت اعتماد ایجاد می‌کند و به آزادی منجر می‌شود، عادات مثبتی را در خود پرورش می‌دهند که آنها را برای یک عمر هدایت خواهد کرد.

مهربانی: دوست داشتن دیگران مانند عیسی

در جهانی که می‌تواند نامهربان به نظر برسد، مهربانی مسیح قدرتمندترین تجلی زندگی او بر روی زمین است. این مهربانی فراتر از ادب و نزاکت است؛ مهربانی شامل انتخاب داوطلبانه عشق ورزیدن و خدمت به دیگران صرف نظر از هزینه آن است.

در کتاب مقدس به ما دستور داده شده است که مهربان باشیم:
«با یکدیگر مهربان و دلسوز باشید و یکدیگر را ببخشید، چنانکه خدا در مسیح شما را بخشیده است.» (افسسیان ۴:۳۲)
«با دیگران همانطور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار شود.» (لوقا ۶:۳۱)
آموزش مهربانی:
مطمئن شوید که فرزندانتان شاهد مهربانی شما هستند - مودبانه با مردم صحبت کردن، صبر و شکیبایی نشان دادن و کمک کردن در زمانی که کسی از شما کمکی نمی‌خواهد. فرزندانتان را به چالش بکشید تا مراقب اعمال مهربانی باشند که می‌توانند انجام دهند - کمک به خواهر و برادر، دلداری دادن به یک دوست یا گفتن کلمات خوب به کسی که احساس تنهایی می‌کند. اگر کودکی بی‌ادب یا خودخواه است، بگذارید این یک لحظه آموزشی باشد. از آنها بپرسید: "اگر کسی با شما اینگونه رفتار کند، چه احساسی خواهید داشت؟" تا بتوانند در مورد این موضوع تأمل کنند. در خانواده، تصمیم بگیرید که چگونه به عنوان یک گروه مهربان باشید، مانند نوشتن پیام‌های روحیه‌بخش، کمک به همسایه یا شفاعت برای دیگران. مهربانی برخلاف یک عمل، عمیق‌تر و ژرف‌تر است. وقتی فرزندانمان را به عشق ورزیدن مانند عیسی هدایت می‌کنیم، آنها را به توانایی انجام کارهای خوب و تغییر مثبت جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، مجهز می‌کنیم.

درستکاری: انجام کار درست، حتی وقتی کسی حواسش نیست

درستکاری یعنی انتخاب درست، حتی زمانی که ممکن است دردسرساز باشد. درستکاری یعنی داشتن انضباط اخلاقی که تصمیم‌گیری فرد را هدایت می‌کند، نه به این دلیل که احتمال مجازات وجود دارد، بلکه به این دلیل که انجام کار درست مستلزم تعهد است.
در روایات بارها بر تقوا تأکید شده است:
«درستکاریِ درستکاران، آنها را هدایت می‌کند، اما خیانتکاران از نیرنگ خود هلاک می‌شوند.» (امثال ۱۱:۳)
«پس چه بخورید، چه بنوشید، چه هر کار دیگری که انجام می‌دهید، همه را برای جلال خدا انجام دهید.» (اول قرنتیان ۱۰:۳۱)
صداقت در تدریس:
اگر می‌گویند کاری را انجام خواهند داد، آنها را تشویق کنید که تا آخر ادامه دهند. درستکاری با تعهدات کوچک شروع می‌شود. وقتی آنها بی‌صداقتی یا بی‌انصافی می‌بینند، به آنها بیاموزید که با عشق حقیقت را بگویند. وقتی اشتباه می‌کنند، آنها را راهنمایی کنید تا مسئولیت کارشان را بپذیرند، نه اینکه بهانه بیاورند یا دیگران را سرزنش کنند. توجه کنید که فرزندتان چه زمانی انتخاب درست را انجام می‌دهد، حتی زمانی که سخت است، و تصمیم آنها را تأیید کنید. درستکاری یعنی اینکه ما چه کسی هستیم وقتی کسی ما را تماشا نمی‌کند. وقتی کودکان یاد می‌گیرند که برای درستکاری ارزش قائل شوند، انتخاب‌های عاقلانه‌ای می‌کنند که خدا را جلال می‌دهد، حتی زمانی که آسان نیست.

زندگی بر اساس ارزش‌های کتاب مقدس در زندگی روزمره

القای شخصیت خدایی به معنای داشتن یک گفتگوی طولانی نیست - بلکه به آموزش مداوم و روزانه مربوط می‌شود.
تثنیه ۶:۶-۷ به ما یک دستورالعمل ساده اما قدرتمند می‌دهد: «وقتی در خانه نشسته‌اید و وقتی در جاده راه می‌روید، وقتی دراز می‌کشید و وقتی بیدار می‌شوید، درباره آنها صحبت کنید.»
این بدان معناست که آموزش صداقت، مهربانی و درستکاری محدود به زمان مطالعه کتاب مقدس نیست. این اتفاق می‌افتد:
سر میز شام - صحبت در مورد ارزش‌ها از طریق مثال‌های واقعی.
در راه مدرسه - تشویق به مهربانی با همکلاسی‌ها.
در حین نظم و انضباط - آموزش مسئولیت پذیری به جای تنبیه رفتار بد.
در لحظات شکست - نشان دادن لطف و راهنمایی آنها به سمت انتخاب بهتر.
ایمان و شخصیت، لحظه به لحظه ساخته می‌شوند - در بخش‌های عادی و روزمره‌ی زندگی.

رهبری با الگوبرداری: الگوسازی رفتاری مسیح‌گونه

آیه کلیدی: اول قرنتیان ۱۱:۱
«از من سرمشق بگیرید، چنانکه من از مسیح سرمشق می‌گیرم.»

قدرت الگو بودن در فرزندپروری

بچه‌ها همیشه ما را تماشا می‌کنند. آن‌ها به حرف‌های ما گوش می‌دهند، اما بیش از آن، اعمال ما را مشاهده می‌کنند. از نحوه‌ی برخورد ما با استرس گرفته تا نحوه‌ی رفتارمان با دیگران، فرزندانمان با تماشای زندگی روزمره‌ی ما یاد می‌گیرند.
به عنوان والدین مسیحی، یکی از مهمترین راه‌هایی که می‌توانیم به فرزندانمان آموزش دهیم، الگوسازی رفتاری مسیح‌گونه است. نمی‌توانیم از آنها انتظار داشته باشیم که ایمان قوی، مهربانی، صبر و درستکاری را در خود پرورش دهند، اگر خودشان این ویژگی‌ها را در ما نبینند.
پولس این را درک کرده بود وقتی به قرنتیان گفت: «از من سرمشق بگیرید، همانطور که من از مسیح سرمشق می‌گیرم.» (اول قرنتیان ۱۱:۱). او نمی‌گفت که کامل است - بلکه می‌گفت که زندگی‌اش عمداً بر مسیح متمرکز است. این همان سرمشقی است که ما فراخوانده شده‌ایم تا برای فرزندانمان بگذاریم.
حقیقت این است که ما نیازی نداریم والدین کاملی باشیم. اما باید در زندگی ایمان خود ثابت قدم، صادق و هدفمند باشیم. وقتی فرزندانمان ببینند که ما واقعاً با خدا قدم می‌زنیم - نه فقط در مورد او صحبت می‌کنیم - ایمان خودشان را به شکلی قدرتمند شکل می‌دهند.

الگو قرار دادن رفتار مسیح‌گونه به چه معناست؟

الگو قرار دادن رفتار مسیح‌گونه به معنای مقدس جلوه دادن یا تظاهر به داشتن همه چیز نیست. بلکه به معنای زندگی کردن به شیوه‌ای است که حتی در لحظات کوچک و روزمره، منعکس‌کننده‌ی شخصیت عیسی باشد.
یعنی:
به جای واکنش نشان دادن از روی ناامیدی، از خود گذشتگی نشان دهید.
تمرین صبر وقتی اوضاع طبق برنامه پیش نمی‌رود.
با مهربانی صحبت کنیم، حتی وقتی ناراحت هستیم.
صادق بودن، حتی وقتی دروغ می‌گویی، آسان‌تر است. دیگران را در اولویت قرار دادن، حتی وقتی که ناخوشایند است.
فرزندان ما فقط به قوانین نیاز ندارند - آنها باید ببینند که چگونه این ارزش‌ها در زندگی واقعی تحقق می‌یابند. آنها باید ببینند که ایمان چگونه تصمیمات، نگرش‌ها و روابط را شکل می‌دهد.
۱. الگوسازی ایمان در زندگی روزمره
ایمان فقط چیزی نیست که ما یکشنبه‌ها آموزش دهیم - باید در زندگی روزمره ما تنیده شود.
چگونه ایمان را در زندگی روزمره نشان دهیم:
دعا کردن آشکارا به فرزندانتان اجازه می‌دهد تا ببینند که شما دعا می‌کنید - نه فقط قبل از غذا، بلکه در لحظات استرس، قدردانی و تصمیم‌گیری. وقتی مرتباً کتاب مقدس را می‌خوانید، فرزندانتان می‌بینند که کتاب مقدس برای شما مهم است، آنها ارزش آن را در زندگی خود درک خواهند کرد. همچنین باید به طور طبیعی در مورد خدا صحبت کنید. نحوه عملکرد او را در زندگی خود به اشتراک بگذارید، به سؤالات ایمانی خود پاسخ دهید و کتاب مقدس را به موقعیت‌های واقعی زندگی مرتبط کنید.
وقتی ایمان بخش طبیعی خانه شما باشد، فرزندانتان خواهند دید که پیروی از عیسی فقط یک باور نیست - بلکه یک شیوه زندگی است.
۲. رهبری با فروتنی و وقار
یکی از مهمترین راه‌های الگوسازی رفتار مسیح‌گونه، نشان دادن فروتنی است.
فرزندان ما نیازی ندارند که ما بی‌نقص باشیم؛ آنها به ما نیاز دارند که واقعی باشیم. آنها باید ببینند که وقتی اشتباه می‌کنیم، مسئولیت آن را می‌پذیریم، طلب بخشش می‌کنیم و به لطف خدا تکیه می‌کنیم.
راه‌های عملی برای نشان دادن فروتنی:
اعتراف به اشتباه به فرزندتان می‌آموزد که پذیرفتن اشتباهات، نشانه قدرت است، نه ضعف. راه دیگر برای نشان دادن فروتنی، طلب بخشش است، حتی اگر آن بخشش مربوط به فرزندتان باشد. وقتی از فرزندانمان طلب بخشش می‌کنیم، به آنها نشان می‌دهیم که بخشش در عمل چگونه است. و از همه مهمتر، به خدا توکل کنید. بگذارید ببینند که شما برای خرد، قدرت و صبر به خدا تکیه می‌کنید. عیسی فروتن بود و فرزندان ما وقتی این فروتنی را در ما ببینند، فروتنی را به بهترین شکل یاد خواهند گرفت.
۳. آموزش مهربانی و شفقت از طریق اعمال
ما می‌توانیم به فرزندانمان بگوییم مهربان باشند، اما آنها واقعاً این را یاد می‌گیرند وقتی که ما را در حال انجام آن ببینند.
چگونه مهربانی و شفقت را الگو قرار دهیم:
با مهربانی در مورد دیگران صحبت کنید. از شایعات یا صحبت‌های منفی خودداری کنید - فرزندانتان متوجه خواهند شد. در عوض، بر خدمت مشترک به عنوان یک خانواده تمرکز کنید. راه‌هایی برای کمک به نیازمندان پیدا کنید، چه داوطلبانه باشد، چه کمک به همسایه یا دعا برای کسی. همچنین باید صبور و مهربان باشید. نحوه واکنش ما به موقعیت‌های دشوار به فرزندانمان می‌آموزد که چگونه با ناامیدی‌های خود کنار بیایند. عیسی همیشه با عشق و دلسوزی رهبری می‌کرد - و وقتی ما همین کار را انجام دهیم، فرزندانمان نیز از ما پیروی خواهند کرد.
۴. نشان دادن صداقت در کارهای کوچک و بزرگ
درستکاری یعنی انجام کار درست، حتی وقتی کسی حواسش به ما نیست. اگر می‌خواهیم فرزندانمان با شخصیتی قوی بزرگ شوند، باید در ما درستکاری ببینند.
راه‌های مدل‌سازی صداقت:
حتی در چیزهای کوچک هم صادق باشید - مثلاً وقتی یک فروشگاه به شما پول خرد زیادی می‌دهد - انتخاب صداقت به کودکان می‌آموزد که حقیقت مهم است.
به تعهدات خود عمل کنید. اگر قول انجام کاری را می‌دهید، آن را انجام دهید. این نشان می‌دهد که سخنان ما ارزشمند هستند. و با همه با احترام رفتار کنید. از پیشخدمت گرفته تا همکاران و غریبه‌ها، فرزندان ما متوجه می‌شوند که ما چگونه با مردم رفتار می‌کنیم. وقتی صداقت بخش عادی زندگی باشد، کودکان یاد می‌گیرند که احترام به خدا مهم‌تر از جلب رضایت دیگران است.
۵. مدیریت موقعیت‌های دشوار با ایمان
زندگی همیشه آسان نیست و فرزندان ما با چالش‌هایی روبرو خواهند شد. نحوه برخورد ما با استرس، ناامیدی و سختی‌ها، بیش از کلمات به آنها می‌آموزد.
آیا وحشت می‌کنید، یا دعا می‌کنید؟
آیا شکایت می‌کنید، یا به خدا توکل می‌کنید؟
آیا دیگران را سرزنش می‌کنید، یا مسئولیت را به عهده می‌گیرید؟
اگر می‌خواهیم فرزندانمان در مواقع سخت به خدا توکل کنند، ابتدا باید ببینند که ما این کار را انجام می‌دهیم.
مثال عملی: وقتی اتفاق استرس‌زایی می‌افتد، بگویید: «نمی‌دانم این چطور پیش خواهد رفت، اما اعتماد دارم که خدا اوضاع را تحت کنترل دارد. بیایید با هم در موردش دعا کنیم.»
این لحظه ساده به فرزندتان می‌آموزد که ایمان فقط برای اوقات خوش نیست - بلکه برای هر موقعیتی است.
بحث: چگونه اعمال ما ایمان فرزندانمان را شکل می‌دهد؟
کودکان از چه راه‌هایی بیشتر از اعمال یاد می‌گیرند تا از کلمات؟
وقتی جلوی فرزندتان مرتکب اشتباهی می‌شوید، چگونه واکنش نشان می‌دهید؟
چگونه می‌توانید در الگوسازی رفتار مسیح‌گونه، هدفمندتر باشید؟
دوست دارید فرزندتان با تماشای شما چه عادت‌هایی را یاد بگیرد؟

زندگی به عنوان نمونه ای از مسیح

هیچ والدی کامل نیست. همه ما لحظاتی از ناامیدی، بی‌صبری و شکست را تجربه کرده‌ایم. اما آنچه واقعاً مهم است، ثبات و صداقت است.
فرزندان ما باید ببینند که ما خدا را در هر دو جنبه‌ی بزرگ و کوچک دوست داریم. شما همچنین باید با صداقت، مهربانی و فروتنی زندگی کنید.
این هفته، یک زمینه را انتخاب کنید که می‌خواهید در آن الگو باشید. چه تمرین صبر باشد، چه نشان دادن مهربانی، یا دعا کردن آشکارتر، به یاد داشته باشید:
فرزندانتان شما را تماشا می‌کنند. و آنچه در شما می‌بینند، شخصیت آنها را شکل خواهد داد.
«از من سرمشق بگیرید، چنانکه من از مسیح سرمشق می‌گیرم.» - اول قرنتیان ۱۱:۱

تنبیه، اصلاح و تشویق

آیه کلیدی: عبرانیان ۱۲:۱۱
«هیچ تأدیبی در ابتدا خوشایند نیست، بلکه دردناک است. اما بعدها، برای کسانی که با آن تربیت شده‌اند، ثمره‌ای از عدالت و آرامش به بار می‌آورد.»

ایجاد تعادل بین انضباط و لطف الهی

حفظ نظم و انضباط می‌تواند برای والدین دشوار شود. اگرچه سخت‌ترین کار است، اما یکی از مهم‌ترین جنبه‌های تربیت فرزندان خوب نیز می‌باشد. ما عمیقاً فرزندانمان را دوست داریم و می‌خواهیم آنها را در مسیر درست هدایت کنیم. بنابراین، دانستن اینکه چگونه آنها را با ظرافت اصلاح کنیم، می‌تواند یک چالش باشد.
بعضی از والدین آنقدر روی نظم و انضباط تمرکز می‌کنند که شروع به تعیین قوانین و عواقب آن می‌کنند. برخی دیگر از این کار اجتناب می‌کنند به این امید که فرزندانشان خودشان از پس آن برآیند. اما هیچ‌کدام از این افراط و تفریط‌ها منعکس‌کننده‌ی قلب خدا نیست.
خدا ما را تأدیب می‌کند - نه از روی خشم، بلکه از روی عشق. او ما را تأدیب می‌کند تا رشد کنیم، نه شرمساری. عبرانیان ۱۲:۱۱ به ما می‌گوید که تأدیب می‌تواند سخت باشد، اما کلید پارسایی و آرامش است. این چیزی است که ما از فرزندانمان نیاز داریم: نه فقط اطاعت، بلکه قلبی با حکمت الهی.
اگر تربیت با عشق و لطف انجام شود، کودکان را در مسئولیت‌پذیری، خویشتن‌داری و احترام تربیت می‌کند و در عین حال آنها را پیوسته به سوی حقیقت الهی سوق می‌دهد.
وقتی تربیت با عشق و لطف انجام شود، کودکان را به سمت مسئولیت‌پذیری، خویشتن‌داری و احترام سوق می‌دهد و در عین حال حقیقت خدا را به آنها نشان می‌دهد.
بنابراین، بیایید راه‌هایی را بررسی کنیم که بتوانیم انضباط را به طور ایمن برقرار کنیم تا بتواند به عنوان فرصتی برای رشد به جای تنبیه صرف عمل کند.
درک هدف از انضباط
تربیت به معنای اعمال قدرت بر فرزندان نیست - بلکه به معنای خردمندی در شیوه زندگی ماست. در واقع، کتاب مقدس به روشنی بیان می‌کند که تربیت بخش ضروری رشد است:
«کسی که چوب را باز می‌دارد، از فرزندان خود نفرت دارد، اما کسی که فرزندان خود را دوست دارد، مراقب است که آنها را تأدیب کند.» (امثال ۱۳:۲۴)
«خداوند کسانی را که دوست می‌دارد، تأدیب می‌کند، چنانکه پدری فرزند مورد علاقه‌اش را.» (امثال ۳:۱۲)
تربیت الهی به معنای بزرگ کردن فرزندانتان با ترس یا شکستن روحیه آنها نیست. این در مورد آموزش قلب آنها برای دوست داشتن و انتخاب آنچه درست است، می‌باشد.
ما تنبیه می‌کنیم زیرا:
ما آنها را دوست داریم. همانطور که خدا ما را برای خیر و صلاح خودمان تنبیه می‌کند، ما نیز فرزندانمان را برای هدایت آنها تنبیه می‌کنیم.
ما می‌خواهیم آنها خردمندتر شوند. بدون اصلاح، کودکان برای درک تفاوت بین درست و غلط مشکل خواهند داشت.
ما می‌خواهیم از آنها محافظت کنیم. مرزها محدودیت نیستند - آنها محافظ‌هایی هستند که مانع از تجربه رنج غیرضروری آنها می‌شوند.
تربیت هرگز نباید واقعاً در مورد خشم یا ناامیدی باشد - همیشه باید در مورد عشق و رشد باشد.

تفاوت در تنبیه و انضباط

یکی از بزرگترین اشتباهاتی که والدین مرتکب می‌شوند این است که تنبیه را با تربیت (کلمه «چون» تضاد در نیت را بهتر می‌رساند) اشتباه می‌گیرند.
تنبیه بر رفتار گذشته تمرکز دارد. تنبیه یعنی کودک را به خاطر کار اشتباهی که انجام داده رنج بدهیم. در حالی که تربیت بر رفتار آینده تمرکز دارد و به کودک می‌آموزد که چگونه در آینده انتخاب‌های بهتری داشته باشد.
مثال: کودکی در مورد تمام کردن تکالیفش دروغ می‌گوید. گرفتن اسباب‌بازی مورد علاقه‌اش برای تنبیه، تکالیفش را تمام نمی‌کند. در عوض، دادن پیامدی مانند تمام کردن تکالیف قبل از زمان بازی، او را به مسئولیت‌پذیری تشویق می‌کند.
خداوند ما را تأدیب می‌کند تا ما را به سوی پارسایی هدایت کند - نه اینکه به ما آسیب برساند. این الگوی ما برای چگونگی تأدیب فرزندانمان است.

راه‌های عملی برای تربیت توأم با لطف و رحمت

تربیت الهی هم قاطع و هم مهربان است. انتظارات را به روشنی تعیین می‌کند و در عین حال هنگام بروز اشتباه، لطف و مهربانی نشان می‌دهد.
در اینجا چند گام عملی برای تربیت با خرد آورده شده است:
۱. مرزهای واضح و ثابتی تعیین کنید
کودکان باید بدانند که از آنها چه انتظاری می‌رود. قوانین نامشخص منجر به سردرگمی و ناامیدی می‌شود.
قوانین خانه را بر اساس ارزش‌های کتاب مقدس وضع کنید.
«چرایی» پشت این قوانین را توضیح دهید. (مثال: «ما با مهربانی صحبت می‌کنیم چون خدا ما را به دوست داشتن دیگران فرا می‌خواند.»)
ثابت قدم باشید. اگر عواقب هر بار تغییر کند، کودکان در مورد انتظارات مردد خواهند شد.
مرزها امنیت ایجاد می‌کنند - کودکان ممکن است در برابر قوانین مقاومت کنند، اما در اعماق وجودشان، با دانستن اینکه ساختار وجود دارد، احساس امنیت می‌کنند.
۲. از عواقبی استفاده کنید که آموزنده باشند، نه فقط تنبیه‌کننده
پیامدها باید منطقی، عادلانه و مرتبط با عمل باشند.
اگر کودکی در برابر خوردن سبزیجات مقاومت کند، امتیاز خوردن هر چیزی (از جمله دسر) برای مدتی از او گرفته می‌شود.
اگر بدرفتاری کنند، یک یادداشت عذرخواهی می‌نویسند تا بتوانند مسئولیت‌پذیری را تمرین کنند.
این در مورد ایجاد احساس بد در آنها نیست - این در مورد آموزش مسئولیت پذیری و خرد به آنهاست.
۳. با روحیه‌ای آرام اصلاح کنید، نه با خشم
وقتی کودکی بدرفتاری می‌کند، واکنش احساسی نشان دادن آسان است. با این حال، تنبیه زمانی بیشترین فایده را دارد که آرام و سنجیده باشد.
قبل از پاسخ دادن مکث کنید. قبل از پرداختن به مسئله، نفسی بکشید و دعا کنید.
صدایت را پایین بیاور. فریاد زدن ممکن است باعث اطاعت فوری شود، اما ترس را آموزش می‌دهد، نه احترام را.
سوال بپرسید. به جای «چرا این کار را کردی؟!» بپرسید: «چه اتفاقی افتاد؟ دفعه بعد چه کار متفاوتی می‌توانی انجام دهی؟»
انضباط زمانی بیشترین تأثیر را دارد که از روی عشق باشد، نه از روی ناامیدی.

تشویق: روی دیگرِ تنبیه

اصلاح مهم است، اما تشویق نیز به همان اندازه حیاتی است. کودکان نه تنها باید بشنوند که چه کار اشتباهی انجام داده‌اند، بلکه باید بدانند که چه کار درستی انجام می‌دهند.
چگونه فرزندتان را تشویق کنید:
تلاش‌هایشان را تحسین کنید، نه فقط نتایج را. اگر سعی می‌کنند صادق باشند اما در انجامش مشکل دارند، تلاششان را قدر بدانید و رشد مداومشان را تشویق کنید. به جای اینکه بگویید «تو همیشه اشتباه می‌کنی»، با آنها با مهربانی صحبت کنید و از زندگی‌شان بگویید «می‌دانم که دفعه‌ی بعد می‌توانی انتخاب بهتری داشته باشی.» و فراموش نکنید که پیشرفتشان را جشن بگیرید. وقتی انتخاب عاقلانه‌ای می‌کنند، آن را تصدیق کنید.
تنبیه بدون تشویق منجر به دلسردی می‌شود، اما وقتی اصلاح با تایید همراه باشد، کودکان رشد می‌کنند.

عیسی: نمونه کامل نظم و انضباط و لطف

عیسی الگویی از تعادل کامل بین اصلاح و فیض بود. او هرگز گناه را نادیده نگرفت، اما هرگز بدون ارائه عشق و ترمیم، محکوم نکرد.
مثال: زنی که در حین زنا دستگیر شد (یوحنا ۸: ۱-۱۱) وقتی زنی در حین گناه دستگیر می‌شد، فریسیان می‌خواستند او را به شدت مجازات کنند. اما عیسی با حقیقت و لطف پاسخ داد.
او به خطای او اذعان کرد ("برو و دیگر گناه نکن").
اما او همچنین رحمت نشان داد ("من هم تو را محکوم نمی‌کنم.").
این قلبِ تربیت الهی است: اصلاح بدون سرکوب، هدایت بدون شرمساری.
بحث: چگونه می‌توانیم با عشق تربیت کنیم؟
تفاوت بین تنبیه و مجازات چیست؟
چگونه در خانه بین تنبیه و تشویق تعادل برقرار می‌کنید؟
چگونه می‌توانیم در عین حال که فرزندان را مسئول می‌دانیم، الگوی لطف خدا باشیم؟
چه تغییری می‌توانید ایجاد کنید تا با خرد و عشق بیشتری تربیت شوید؟

تربیت فرزندان با عشق و صداقت

تربیت هرگز آسان نیست، اما یکی از دوست‌داشتنی‌ترین کارهایی است که می‌توانیم برای فرزندانمان انجام دهیم. این کار به آنها مسئولیت‌پذیری، خرد و اهمیت پیروی از راه‌های خدا را می‌آموزد.
این هفته از خدا بخواهید:
صبر برای اصلاح با عشق.
خرد برای تعیین عواقب منصفانه و معنادار.
لطف در تشویق، حتی در اصلاح.
خدا پدر کامل است و او ما را با عشق به نفع خودمان اصلاح می‌کند. همانطور که فرزندانمان را تربیت می‌کنیم، به یاد داشته باشیم که هدف ما فقط اطاعت نیست - بلکه شکل دادن به قلب‌ها برای عشق ورزیدن و پیروی از عیسی است.
«هیچ تنبیهی در ابتدا خوشایند نیست، بلکه دردناک است. اما بعدها، برای کسانی که با آن تربیت شده‌اند، ثمره عدالت و آرامش به بار می‌آورد.» - عبرانیان ۱۲:۱۱

آموزش مسئولیت‌پذیری و پیامدها

آیه کلیدی: غلاطیان ۶:۷
«فریب نخورید: خدا را نمی‌توان مسخره کرد. آدمی هر چه بکارد، همان را درو می‌کند.»

چرا مسئولیت‌پذیری در فرزندپروری اهمیت دارد؟

یکی از مهمترین درس‌هایی که می‌توانیم به فرزندانمان بیاموزیم این است که اعمالشان عواقبی دارد. در دنیایی که اغلب سرزنش کردن، بهانه‌تراشی و حق به جانب بودن را تشویق می‌کند، فرزندپروری کتاب مقدسی مسئولیت‌پذیری را آموزش می‌دهد - پذیرفتن مسئولیت انتخاب‌های خود و درس گرفتن از آنها.
از همان روزهای اول کودکی، بچه‌ها مرزها را آزمایش می‌کنند. آنها محدودیت‌ها را کنار می‌گذارند، اشتباه می‌کنند و گاهی اوقات سعی می‌کنند از مسئولیت‌پذیری اجتناب کنند. به عنوان والدین، وسوسه‌انگیز است که یا آنها را از عواقب کارشان محافظت کنید یا با ناامیدی واکنش نشان دهید - اما هیچ‌کدام از این رویکردها واقعاً به رشد آنها کمکی نمی‌کند.
خداوند، به عنوان پدر ما، نه اشتباهات ما را نادیده می‌گیرد و نه ما را از روی خشم تنبیه می‌کند. در عوض، او با محبت ما را اصلاح می‌کند تا شخصیت ما را شکل دهد. به همین ترتیب، آموزش مسئولیت‌پذیری نباید در مورد کنترل یا تنبیه باشد - بلکه باید در مورد هدایت فرزندانمان برای تبدیل شدن به بزرگسالانی خردمند، مسئول و خداترس باشد.
مسئولیت‌پذیری فقط به معنای گفتن «متاسفم» نیست - بلکه به معنای یادگیری مسئولیت انتخاب‌هایمان، اصلاح امور و رشد از اشتباهاتمان است. وقتی کودکان این را درک می‌کنند، به بزرگسالانی تبدیل می‌شوند که با خرد و صداقت با چالش‌های زندگی برخورد می‌کنند.

بنیاد کتاب مقدسی پاسخگویی

کتاب مقدس واضح است: انتخاب‌های ما عواقبی دارند، چه خوب و چه بد.
«درستکاریِ درستکاران، آنها را هدایت می‌کند، اما خیانتکاران از نیرنگ خود هلاک می‌شوند.» (امثال ۱۱:۳)
«هر که گناهان خود را بپوشاند، کامیاب نمی‌شود، اما کسی که آنها را اعتراف کند و ترک نماید، رحمت می‌یابد.» (امثال ۲۸:۱۳)
«آدمی هر چه بکارد، همان را درو می‌کند.» (غلاطیان ۶:۷)
طرح خدا ساده است: وقتی انتخاب‌های خوبی می‌کنیم، نتایج خوبی را تجربه می‌کنیم. وقتی انتخاب‌های بدی می‌کنیم، با عواقب طبیعی آن روبرو می‌شویم.
به عنوان والدین، وظیفه ما این است که این اصل را به شیوه‌ای تقویت کنیم که به کودک خرد بیاموزد - نه از طریق ترس، شرم یا تنبیه شدید، بلکه از طریق اصلاح محبت‌آمیز، راهنمایی مداوم و اجازه دادن به پیامدهای طبیعی برای انجام کار خود.

چگونه مسئولیت‌پذیری و عواقب آن را آموزش دهیم

آموزش مسئولیت‌پذیری یک شبه اتفاق نمی‌افتد - این یک فرآیند روزانه برای هدایت کودکان به سمت مسئولیت‌پذیری است. در اینجا چند راه عملی برای القای این ارزش به روشی که شخصیت و ایمان را می‌سازد، آورده شده است:
۱. بگذارید پیامدها درس عبرتی باشند
یکی از بهترین راه‌ها برای یادگیری مسئولیت‌پذیری در کودکان، تجربه کردن پیامدهای طبیعی اعمالشان است.
اگر تکالیفشان را فراموش کنند، نمره کمتری می‌گیرند.
اگر از روی ناامیدی اسباب‌بازی‌شان را بشکنند، جایگزینی برایش پیدا نمی‌کنند.
اگر از تمیز کردن امتناع کنند، زمان بازی را از دست می‌دهند.
وقتی بچه‌ها وزن انتخاب‌های خودشان را حس می‌کنند، احتمال اینکه از آنها درس بگیرند خیلی بیشتر از زمانی است که والدینشان آنها را سرزنش کنند.
در برخی موارد، عواقب طبیعی ممکن است ناامن یا غیرعملی باشند. در این موارد، اصلاح محبت‌آمیز با عواقب مناسب ضروری است. نکته کلیدی این است که اطمینان حاصل شود که عواقب منصفانه، مرتبط با رفتار و متمرکز بر آموزش هستند، نه فقط تنبیه.
۲. مالکیت اعمال را آموزش دهید
بسیاری از کودکان به طور غریزی سعی می‌کنند وقتی اوضاع بد پیش می‌رود، تقصیر را به گردن دیگری بیندازند:
«تقصیر من نبود!»
«برادرم مجبورم کرد این کار را بکنم!»
«منظوری نداشتم!»
اما مسئولیت‌پذیری یعنی یاد بگیرید بگویید: «من این انتخاب را کردم و عواقب آن را می‌پذیرم.»
ما به عنوان والدین می‌توانیم با روش‌های زیر به فرزندانمان کمک کنیم:
تشویق به صداقت - اگر اشتباهات خود را پذیرفتند، به جای تمرکز بر اشتباه، صداقت آنها را تحسین کنید. ("شجاعت" ممکن است انتزاعی باشد - صداقت فضیلتی است که تقویت می‌شود.)
پرسیدن سوال - به جای متهم کردن، بپرسید: «چه اتفاقی افتاد؟» «چه کاری می‌توانستید متفاوت انجام دهید؟» «چگونه آن را درست خواهید کرد؟»
کمک به آنها برای درست کردن اوضاع - اگر به کسی آسیب زده‌اند، باید عذرخواهی کنند. اگر چیزی را شکسته‌اند، باید آن را تعمیر یا جایگزین کنند.
با هدایت کودکان به پذیرش اعمالشان، به آنها درستکاری، فروتنی و مسئولیت‌پذیری را می‌آموزیم.
۳. با انتظارات و پیامدها سازگار باشید
کودکان با انتظارات روشن رشد می‌کنند. اگر قوانین و پیامدها دائماً تغییر کنند، باعث سردرگمی و ناامیدی می‌شود.
تعیین مرزهای مشخص به فرزندانتان اجازه می‌دهد تا بدانند چه انتظاری از آنها می‌رود و چه عواقبی در انتظارشان خواهد بود. اگر وعده‌ای برای پیامدی داده شده است، به آن پایبند باشید زیرا بی‌ثباتی، درس را تضعیف می‌کند. همچنین، حفظ آرامش در هر موقعیتی کلیدی است. کودکان وقتی می‌دانند چه انتظاری از آنها می‌رود و پیامدها منصفانه و ثابت هستند، احساس امنیت می‌کنند.
۴. الگوی مسئولیت‌پذیری در زندگی خودتان باشید
بچه‌ها بیشتر از آنچه انجام می‌دهیم یاد می‌گیرند تا از آنچه می‌گوییم. اگر ببینند که ما مسئولیت اعمال خود را بر عهده می‌گیریم، احتمال بیشتری دارد که آنها نیز همین کار را انجام دهند.
اشتباهات خود را بپذیرید. اگر بیش از حد واکنش نشان دادید، بگویید: «نباید داد می‌زدم. متاسفم.»
به تعهدات خود عمل کنید. اگر قولی می‌دهید، به آن عمل کنید.
به آنها نشان دهید که چگونه کارها را درست کنند. اگر چیز مهمی را فراموش کردید، بگذارید آنها شما را در حال عذرخواهی یا رفع اشتباه ببینند.
وقتی بچه‌ها ببینند که مسئولیت‌پذیری در عمل به نمایش گذاشته می‌شود، طبیعتاً از آنها الگو می‌گیرند.
۵. طرز فکر رشد را تشویق کنید
مسئولیت‌پذیری به معنای ایجاد احساس گناه یا شرم در کودکان نیست - بلکه به معنای کمک به رشد آنهاست.
به آنها یادآوری کنید که اشتباهات، فرصت‌هایی برای یادگیری هستند.
آنها را تشویق کنید که به جای فکر کردن به شکست، دوباره تلاش کنند.
با لحنی شمرده و شمرده از آنها یاد کنید: «می‌دانم که دفعه‌ی بعد می‌توانی بهتر عمل کنی.»
هدف فقط تغییر رفتار نیست، بلکه شکل دادن به شخصیت است - کمک به کودکان تا ببینند مسئولیت بار سنگینی نیست، بلکه مسیری به سوی خرد و موفقیت است.
بحث: چگونه تربیت بر اساس کتاب مقدس آینده کودک را شکل می‌دهد؟
پیامدهای طبیعی از چه راه‌هایی به کودکان مسئولیت‌پذیری می‌آموزند؟
چگونه مسئولیت‌پذیری کودکان را برای بزرگسالی آماده می‌کند؟
فیض چه نقشی در انضباط دارد؟
والدین چگونه می‌توانند بین تنبیه و تشویق تعادل برقرار کنند؟

تربیت فرزندانی که مسئولیت پذیر باشند

مسئولیت‌پذیری یکی از بزرگترین هدایایی است که می‌توانیم به فرزندانمان بدهیم. به آنها می‌آموزد که مسئولیت اعمال خود را بر عهده بگیرند، از اشتباهات درس بگیرند و به بزرگسالانی مسئولیت‌پذیر و خداترس تبدیل شوند.
این هفته، روی موارد زیر تمرکز کنید:
به جای نجات سریع، اجازه دهید عواقب، درس عبرتی برای شما باشند.
تشویق به صداقت، حتی زمانی که سخت است.
الگوسازی مسئولیت‌پذیری در اعمال خودتان.
به یاد داشته باشید: ما فقط کودکان را بزرگ نمی‌کنیم - ما بزرگسالان آینده را شکل می‌دهیم که این درس‌ها را در ایمان، کار و روابط خود به کار خواهند گرفت.
نظم و انضباط خداوند در زندگی ما همیشه برای رشد و خیر ماست. همانطور که فرزندانمان را با همان خرد، لطف و ثبات قدم راهنمایی می‌کنیم، می‌توانیم اعتماد کنیم که او در قلب آنها کار می‌کند.
«آدمی هر چه بکارد، همان را درو می‌کند.» - غلاطیان ۶:۷

آماده کردن کودکان برای زندگی ایمانی

آیه کلیدی: سوم یوحنا ۱:۴
«هیچ شادی‌ای برایم بزرگتر از این نیست که بشنوم فرزندانم در راه حقیقت گام برمی‌دارند.»

ایمانی که تا آخر عمر باقی می‌ماند

به عنوان والدین، یکی از بزرگترین آرزوهای ما این است که ببینیم فرزندانمان به مؤمنانی راسخ و وفادار تبدیل می‌شوند که نه فقط به این دلیل که ما به آنها آموخته‌ایم، بلکه به این دلیل که ایمان را از آن خود کرده‌اند، از عیسی پیروی می‌کنند. ما می‌خواهیم که آنها خدا را دوست داشته باشند، در هر فصل از زندگی به او اعتماد کنند و در ایمان خود استوار بمانند - حتی زمانی که ما برای هدایت آنها آنجا نیستیم.
اما در دنیایی پر از حواس‌پرتی‌ها، وسوسه‌ها و ارزش‌های متغیر، تربیت فرزندانی با ایمان واقعی و پایدار می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.
چگونه می‌توانیم بدون تحمیل ایمان به آنها، رشد معنوی و استقلال را تشویق کنیم؟ چگونه آنها را تجهیز کنیم تا در مواجهه با چالش‌ها، در باورهای خود محکم بایستند؟
خبر خوب این است که ما در این سفر تنها نیستیم. خدا کسی است که در نهایت در قلب فرزندان ما کار می‌کند، اما او ما را فرا می‌خواند تا پایه و اساس رشد ایمان را برای آنها بنا کنیم. نقش ما کنترل ایمان آنها نیست، بلکه هدایت و پرورش آن و تشویق آنها در جهت توسعه رابطه خود با مسیح است.
بیایید بررسی کنیم که چگونه می‌توانیم فرزندانمان را برای ایمانی که یک عمر دوام می‌آورد، آماده کنیم.

هدف: ایمانی شخصی و مستقل

طبیعی است که کودکان خردسال به ایمان والدین خود تکیه کنند. آنها دعا می‌کنند چون ما به آنها یادآوری می‌کنیم، به کلیسا می‌روند چون ما آنها را می‌بریم و ایمان می‌آورند چون ما به آنها آموزش می‌دهیم.
اما همچنان که رشد می‌کنند، ایمانشان باید از آنِ خودشان شود—نه چیزی که فقط از خانواده‌شان به ارث برده باشند. آنها باید رابطه‌ای شخصی با عیسی برقرار کنند، رابطه‌ای که بر اساس اعتقاد راسخ باشد نه بر اساس یک روال عادی.
کتاب مقدس در سوم یوحنا ۱:۴ این موضوع را به ما یادآوری می‌کند: «هیچ چیز مرا بیش از این شاد نمی‌کند که بشنوم فرزندانم در حقیقت گام برمی‌دارند.»
توجه کنید که نمی‌گوید «شنیده‌ام که فرزندانم فقط به کلیسا می‌روند» یا «از قوانین پیروی می‌کنند». می‌گوید در حقیقت گام بردارند. این به معنای زندگی کردن با ایمان در زندگی روزمره است - انتخاب‌های خداپسندانه انجام می‌دهند، در مشکلات به دنبال مسیح می‌گردند و به تنهایی به او اعتماد می‌کنند.
بنابراین، چگونه به فرزندانمان کمک کنیم تا از ایمان وابسته به ایمان شخصی گذر کنند؟
۱. به آنها بیاموزید که خودشان خدا را جستجو کنند
یکی از بزرگترین هدایایی که می‌توانیم به فرزندانمان بدهیم، توانایی جستجوی مستقل خدا است.
به جای اینکه همیشه به آنها پاسخ دهید، به آنها نشان دهید که چگونه در کلام خدا به دنبال حقیقت باشند. به جای اینکه فقط برای آنها دعا کنید، آنها را تشویق کنید که خودشان دعا کنند.
راه‌های تشویق استقلال معنوی:
به آنها یاد بدهید که چگونه کتاب مقدس را بخوانند و مطالعه کنند. به آنها نشان دهید که چگونه آیه‌ای را پیدا کنند که به مشکلاتشان اشاره دارد. همچنین، آنها را تشویق کنید که خودشان دعا کنند. با گام‌های کوچک شروع کنید، مثلاً از آنها بخواهید قبل از غذا یا وقتی احساس اضطراب می‌کنند دعا کنند. به آنها کمک کنید تا صدای خدا را تشخیص دهند. از آنها بپرسید: «فکر می‌کنید خدا اخیراً چه چیزی به شما یاد می‌دهد؟» بگذارید با سوالات دست و پنجه نرم کنند. ایمان وقتی عمیق‌تر می‌شود که فضایی برای کنجکاوی و گفتگوهای صادقانه فراهم کنیم. ما می‌خواهیم فرزندانمان خودشان به خدا روی آورند، نه اینکه فقط به رابطه ما با او تکیه کنند.
۲. الگویی از یک رابطه‌ی اصیل با عیسی مسیح باشید
بچه‌ها از آنچه می‌بینند بیشتر از آنچه می‌شنوند یاد می‌گیرند. اگر ببینند که ما به ایمان خود عمل می‌کنیم - دعا می‌کنیم، کتاب مقدس می‌خوانیم، در سختی‌ها به خدا توکل می‌کنیم - احتمال بیشتری دارد که از ما الگو بگیرند.
چگونه ایمان واقعی را الگو قرار دهیم:
بگذارید آنها ببینند که شما دعا می‌کنید. نه فقط قبل از غذا، بلکه در زندگی روزمره - هنگام تصمیم‌گیری و شکرگزاری. ایمان را در عمل نشان دهید. به آنها نشان دهید که ایمان فقط مربوط به حضور در کلیسا نیست - بلکه مربوط به نحوه رفتار ما با دیگران، نحوه برخورد با استرس و نحوه اعتماد ما به خدا در مواقع سخت است.
در مورد مشکلاتتان صادق باشید. اگر دوران سختی را می‌گذرانید، (متناسب با سن) به آنها بگویید که چگونه در این دوران به خدا توکل می‌کنید. شادی خود را در ایمانتان نشان دهید. بگذارید ببینند که پیروی از مسیح فقط مربوط به قوانین نیست - بلکه مربوط به عشق، شادی و رابطه‌ای عمیق با خداست. وقتی کودکان ببینند که ایمان واقعی و مرتبط با زندگی روزمره است، همان نوع رابطه را با عیسی مسیح آرزو خواهند کرد.
۳. آنها را تشویق کنید که خدمت کنند و ایمان خود را به اشتراک بگذارند
ایمان وقتی رشد می‌کند که به عمل درآید. آموزش خدمت به دیگران و به اشتراک گذاشتن ایمان به کودکان کمک می‌کند تا شادی زندگی برای خدا را تجربه کنند.
راه‌های تشویق به خدمت و به اشتراک گذاشتن ایمان:
آنها را در خدمت به دیگران مشارکت دهید. به آنها کمک کنید تا در کارهای خیرخواهانه مانند کمک به همسایه، داوطلب شدن یا دعا برای نیازمندان شرکت کنند.
آنها را تشویق کنید که دوستان خود را به کلیسا یا گروه‌های جوانان دعوت کنند. به اشتراک گذاشتن ایمان به تقویت آن کمک می‌کند. به آنها فرصت‌های رهبری بدهید. بگذارید در رهبری عبادت‌های خانوادگی کمک کنند، هنگام صرف غذا دعا کنند یا آنچه را که از کتاب مقدس می‌آموزند به اشتراک بگذارند.
در مورد اینکه چرا خدمت می‌کنیم صحبت کنید و به آنها یادآوری کنید که ما نه برای کسب عشق خدا، بلکه به این دلیل خدمت می‌کنیم که او را دوست داریم. ایمانی که فعال و معطوف به بیرون باشد، پایدار است.
۴. آنها را مجهز کنید تا در ایمان خود محکم بایستند
در برهه‌ای از زمان، هر کودکی با چالش‌هایی در ایمان خود روبرو خواهد شد - فشار همسالان، تردیدها یا مخالفت‌های فرهنگی. وظیفه ما این است که آنها را برای ایستادگی در برابر این چالش‌ها مجهز کنیم.
حقیقت کتاب مقدس را به آنها بیاموزید. مطمئن شوید که آنها به آنچه اعتقاد دارند و دلیل اعتقادشان را می‌فهمند. آنها را برای سوالات سخت آماده کنید. در مورد موضوعاتی مانند «اگر کسی ایمان من را زیر سوال ببرد چه بگویم؟» یا «اگر همیشه احساس نزدیکی به خدا نکنم چه؟» بحث کنید. آنها را تشویق کنید که خود را با دیگر مؤمنان احاطه کنند. دوستی‌ها و مربیانی که عیسی را دوست دارند، آنها را در مسیرشان تشویق می‌کنند. به آنها یادآوری کنید که شک و تردید طبیعی است. شک و تردید به این معنی نیست که ایمان آنها ضعیف است - به این معنی است که آنها عمیقاً فکر می‌کنند. به آنها کمک کنید تا با استفاده از کتاب مقدس، سوالات خود را حل کنند. ایمانی که آزمایش و تقویت شود، به ایمانی پایدار تبدیل می‌شود.

کمک به کودکان برای پرورش ایمانشان به مسیح

آیه کلیدی: کولسیان ۲: ۶-۷
«پس همانطور که مسیح عیسی را به عنوان خداوند پذیرفتید، به زندگی خود در او ادامه دهید، در او ریشه بدوانید و بنا شوید، در ایمانی که به شما آموخته شده است، تقویت شوید و سرشار از شکرگزاری باشید.»

ایمانی فراتر از دوران کودکی

ما به عنوان والدین، چیزی بیش از رفتار خوب یا موفقیت در زندگی برای فرزندانمان می‌خواهیم - ما می‌خواهیم که آنها شخصاً عیسی را بشناسند و از او پیروی کنند. ما می‌خواهیم که آنها ایمانی داشته باشند که فقط چیزی نباشد که در کودکی آموخته‌اند، بلکه چیزی باشد که با آنها تا بزرگسالی رشد کند.
اما چالش اینجاست: ایمان نمی‌تواند ارثی باشد. ممکن است کودکی در یک خانه مسیحی بزرگ شود، هر یکشنبه به کلیسا برود و حتی آیات کتاب مقدس را حفظ کند - اما اگر ایمان آنها فقط چیزی باشد که به خاطر والدینشان از آن پیروی می‌کنند، ممکن است وقتی با چالش‌های دنیای واقعی روبرو می‌شوند، دوام نیاورد.
بنابراین، چگونه می‌توانیم به فرزندانمان کمک کنیم تا ایمانی واقعی و شخصی را در خود پرورش دهند - ایمانی که ریشه در مسیح دارد، نه فقط سنت خانوادگی؟
کولسیان ۲: ۶-۷ به ما یادآوری می‌کند که ایمان باید فعال، رو به رشد و عمیقاً ریشه در مسیح داشته باشد. کافی نیست که فرزندان ایمان را از والدین خود «قرض» بگیرند - آنها باید آن را از آن خود کنند.
این جلسه به بررسی راه‌های عملی برای هدایت کودکان به سوی ایمانی شخصی، قوی و پایدار در آزمون زمان می‌پردازد.

چرا کودکان باید ایمان خود را پرورش دهند؟

برای بچه‌ها آسان است که بدون درک کامل از اینکه عیسی برای خودشان کیست، به راحتی مراسم مسیحیت - رفتن به کلیسا، دعا قبل از غذا و پیروی از سنت‌های خانوادگی - را انجام دهند.
اما با بزرگتر شدن، با سوالاتی روبرو خواهند شد:
«چرا به خدا ایمان دارم؟»
«از کجا بدانم مسیحیت حقیقت دارد؟»
«آیا ایمان من واقعاً مال خودم است، یا فقط چیزی است که والدینم به من گفته‌اند باور کنم؟»
اگر کودکان در یک محیط امن و حمایتی با این سؤالات دست و پنجه نرم نکنند، ممکن است در بزرگسالی ایمان خود را رها کنند.
ایمانی پایدار است که آزموده شده، مورد بررسی قرار گرفته و عمیقاً در حقیقت خدا ریشه دوانده باشد.

چگونه به کودکان کمک کنیم تا رابطه‌ای شخصی با مسیح برقرار کنند

ایمان فقط دانستن پاسخ‌های درست نیست - بلکه مربوط به یک رابطه واقعی با عیسی است. در اینجا نحوه کمک به کودکان برای تغییر از پیروی از قوانین به پیروی از مسیح به تنهایی آورده شده است.
۱. سوالات و کاوش را تشویق کنید
بچه‌ها در مورد ایمان سوالاتی خواهند داشت - و این چیز خوبی است! ایمان وقتی کاوش، آزمایش و درک شود، قوی‌تر می‌شود.
به جای اینکه سوالات سخت را نادیده بگیرید، از آنها استقبال کنید. اگر کودکی پرسید: «از کجا می‌دانیم خدا واقعی است؟» یا «چرا خدا اجازه می‌دهد رنج ببریم؟» با این جمله پاسخ دهید: «این یک سوال عالی است. بیایید با هم آن را بررسی کنیم.»
اگر جواب را نمی‌دانید، به آن اعتراف کنید و با هم آن را پیدا کنید. این به آنها می‌آموزد که ایمان یک سفر است، نه فقط مجموعه‌ای از پاسخ‌های ثابت.
مشکلات ایمانی خودتان را با آنها در میان بگذارید. بگذارید آنها ببینند که شک و تردید طبیعی است و خدا آنقدر بزرگ است که می‌تواند به سوالات ما پاسخ دهد. ایمان نه با اجتناب از سوالات دشوار، بلکه با حل آنها با حقیقت و لطف الهی رشد می‌کند.
۲. به آنها بیاموزید که خودشان صدای خدا را بشنوند
ایمان شخصی به این معنی است که کودکان یاد می‌گیرند صدای خدا را تشخیص دهند و به آن پاسخ دهند - نه اینکه فقط به والدین خود گوش دهند.
راه‌هایی برای کمک به کودکان تا صدای خدا را بشنوند:
دعای شخصی را تشویق کنید. بگذارید آنها به جای تکرار دعاهای حفظ شده، با کلمات خودشان دعا کنند. و به آنها یاد دهید که به خدا گوش دهند. بپرسید: «فکر می‌کنید خدا اخیراً چه چیزی به شما یاد می‌دهد؟» یا می‌توانید به سادگی کتاب مقدس را به آنها بدهید و به آنها نشان دهید که چگونه آیات کتاب مقدس را پیدا کنند که در مورد مشکلات، ترس‌ها و سوالاتشان صدق کند.
وقتی کودکان حضور خدا را خودشان تجربه می‌کنند، ایمانشان واقعی می‌شود.
۳. بگذارید مسئولیت اعمال ایمانی خود را بر عهده بگیرند
در برهه‌ای از زمان، کودکان باید مسئولیت رشد معنوی خود را بر عهده بگیرند. این به معنای کمک به آنها برای تبدیل شدن از شرکت‌کنندگان منفعل به پیروان فعال عیسی است.
خواندن شخصی کتاب مقدس را تشویق کنید. به جای اینکه فقط به عبادت خانوادگی بپردازید، به آنها کمک کنید تا عادت خواندن کلام خدا را در خود پرورش دهند.
بگذارید خودشان انتخاب کنند که چگونه می‌خواهند خدمت کنند. چه کمک در کلیسا باشد، چه داوطلب شدن، یا به اشتراک گذاشتن ایمانشان، به آنها فضا بدهید تا کشف کنند که چگونه می‌خواهند ایمان خود را زندگی کنند.
به آنها اجازه دهید در مورد مشارکت در کلیسا حق انتخاب داشته باشند. به جای اجبار به شرکت در کلیسا، آنها را تشویق کنید تا در گروه‌های جوانان، مطالعات کتاب مقدس یا خدمات پرستشی که به آنها علاقه دارند، شرکت کنند.
ایمان زمانی قوی‌تر می‌شود که بچه‌ها احساس کنند به جای اینکه صرفاً از انتظارات خانواده پیروی کنند، به خدا متعهد هستند.
۴. به آنها کمک کنید تا ایمان را در زندگی واقعی به کار گیرند
ایمان فقط دانستن کتاب مقدس نیست - بلکه به کار بستن آن است. کودکان باید ببینند که ایمان چگونه در مبارزات، روابط و تصمیمات واقعی کاربرد دارد.
راه‌های عملی کردن ایمان:
درباره اینکه ایمان چگونه بر زندگی روزمره تأثیر می‌گذارد صحبت کنید. بپرسید: «چگونه می‌توانیم در این موقعیت به خدا اعتماد کنیم؟» یا «عیسی در این درگیری چه می‌کرد؟»
به آنها بیاموزید که در لحظات سخت به خدا توکل کنند. وقتی با ناامیدی روبرو می‌شوند، به جای اینکه بگویند «اشکالی ندارد»، آنها را تشویق کنید که دعا کنند و از خدا آرامش بخواهند.
خدمت به دیگران را تشویق کنید. به آنها نشان دهید که ایمان در مورد دوست داشتن مردم است، نه فقط حضور در کلیسا.
وقتی کودکان ایمان را به عنوان چیزی که در زندگی واقعی به آنها کمک می‌کند، ببینند، ایمان چیزی بیش از یک باور صرف می‌شود - به یک پایه و اساس تبدیل می‌شود.
بحث: والدین چگونه می‌توانند فرزندان را برای زندگی مسئولانه در دنیای امروز آماده کنند؟
والدین چگونه می‌توانند محیطی ایجاد کنند که فرزندان در آن احساس آزادی کنند و سوالات خود را در مورد ایمان بپرسند؟
چه راه‌های عملی برای کمک به کودکان در ایجاد عادات معنوی شخصی وجود دارد؟
والدین چگونه می‌توانند فرزندان را راهنمایی کنند تا ایمان خود را در موقعیت‌های روزمره به کار گیرند؟
جوانان در دنیای امروز با چه چالش‌هایی در حفظ ایمان خود روبرو هستند؟ والدین چگونه می‌توانند کمک کنند؟

تشویق نهایی

در نهایت، ایمان یک سفر شخصی است. ما می‌توانیم راهنمایی کنیم، آموزش دهیم و الگو باشیم، اما در نهایت، فقط خدا می‌تواند قلب یک کودک را متحول کند.
اگر نگران این هستید که آیا ایمان فرزندتان پایدار خواهد ماند یا خیر، این را به یاد داشته باشید:
خدا همیشه در قلب آنها در حال کار است - حتی زمانی که ما نتایج را فوراً نمی‌بینیم.
نقش ما کاشتن بذر است - خداوند کسی است که آنها را رشد می‌دهد.
دعا بزرگترین ابزار ماست. به تعالی بخشیدن به مسیر ایمان فرزندتان به سوی خداوند ادامه دهید.
این هفته، روی موارد زیر تمرکز کنید:
گفتگوهای صادقانه در مورد ایمان را تشویق کنید، به فرزندتان کمک کنید تا مسئولیت رشد معنوی خود را بر عهده بگیرد و به این اعتماد داشته باشد که خدا در کار است - حتی در مبارزاتش. ایمانی که در مسیح ریشه دارد به راحتی متزلزل نخواهد شد. به کاشتن ادامه دهید، به دعا کردن ادامه دهید و به این اعتماد داشته باشید که خدا چیزی زیبا و ماندگار را در قلب فرزندتان پرورش می‌دهد.
«پس همانطور که مسیح عیسی را به عنوان خداوند پذیرفتید، در او زندگی کنید، در او ریشه بدوانید و بنا شوید، در ایمانی که آموخته‌اید تقویت شوید و سرشار از شکرگزاری باشید.» (کولسیان ۲:۶-۷)